Nov 29, 2012

آینده‌ی ملت‌ها

ناتان شاخار
برگردان: شیوا فرهمند راد
Nathan Shachar‎
Millətlərin Gələcəyi
هیچ توهینی بد‌تر از آن نیست که به گروهی بگویید که حق ندارند خود را ملت بنامند.‏

یکشنبه‌ی انتخابات است در بارسلونا و دری نبمه‌گشاده بر پیدایش کشوری تازه. کارزار انتخاباتی ‏زشتی جریان داشته که در آن دستگاه‌های حکومتی اسپانیا و رسانه‌های زهرآلود هر چه از ‏دستشان بر می‌آمده کرده‌اند تا پروژه‌ی استقلال کاتالونیا را لجن‌مالی کنند.‏

اما با وجود خشم فراوان، از خشونت خبری نیست. بسیار جالب است: این یک اختلاف حاد ‏قومی‌ست که در هیچ‌یک از سناریوهای آن خشونتی بروز نمی‌کند. نزدیک به همه‌ی دولت‌ها در ‏گذشته‌ی نزدیک با اعمال خشونت بر سر کار آمده‌اند. تنها چند استثنا وجود دارد، مانند چک، و ‏اسلوواکی.‏

ایالات متحده‌ی امریکا، همه‌ی دولت‌های امریکای جنوبی، چین، هند، پاکستان، اسرائیل، بیشتر ‏کشورهای افریقایی، اندونزی، و کشورهای باقی از تجزیه‌ی یوگوسلاوی پیشین، همه در خون زاده ‏شدند. بخش بزرگی از برخوردهایی که به‌شدت تمام در جهان جریان دارد برای آن است که کسی ‏می‌خواهد کشور تازه‌ای ایجاد کند و کسی دیگر می‌خواهد مانع از آن شود.‏

ناسیونالیسم گاه زننده است. اما احساس طبیعی همگونی انسان با کسانی که با هم بزرگ ‏شده‌اند، همان کتاب‌ها را خوانده‌اند، همان درس‌ها را خوانده‌اند، و بحران‌های مشترکی را از سر ‏گذرانده‌اند، هرگز از میان نخواهد رفت.‏

اریک هابسباوم ‏Eric Hobsbawm‏ تاریخ‌دان مارکسیست آلمانی – یهودی، که هنرش آن بود که هر ‏چه گفت غلط در آمد، بیست سال پیش اعلام کرد که هویت‌های ملی دیگر عاملی در تاریخ نخواهند ‏بود. جا داشت او بارسلونای امروز را می‌دید: یکی از مدرن‌ترین و جهانی‌ترین شهرها، در سرمستی ‏ناسیونالیسم. و نگویید که این فاشیسم یا راسیسم است. محله‌های مراکشی‌ها و پاکستانی‌ها را ‏در مرکز شهر ببینید که در بازرگانی جوشان شهر گره خورده‌اند، و در چشم گردشگران خارجی ‏اگزوتیک و رشک‌انگیزاند. انسان خواه‌ناخواه به یاد تعریف احمد اوین ‏Ahmet Evin‏ از همپیوستگی ِ ‏‏(انتگراسیون) موفق می‌افتد: "این هنگامی‌ست که مهاجر به پسر خود می‌گوید: این‌جا وطن ‏توست!"‏

ارنست رنان ‏Ernest Renan‏ گفت که در همه‌ی کشور‌ها، روز با یک همه‌پرسی خاموش آغاز ‏می‌شود، که همه در آن، هر کس مستقل از دیگری، موافقت می‌کنند که فرانسوی، یا آلمانی، و ‏غیره باشند. هنگامی که این همه‌پرسی دیگر همان پاسخ همیشگی را ندهد، کار تمام است. در ‏کاتالونیا، همه‌ی نشانه‌ها حاکی از آن است که کار تمام است. چیز تازه‌ای در راه است.‏

در اروپای دوران رنسانس ملت‌ها را پدیده‌هایی طبیعی می‌شمردند، همان قدر واقعی چون درخت‌ها ‏و جانوران. اما همان چیزی که در اروپا طبیعی شمرده می‌شد، در محیط‌های دیگر غیر طبیعی بود. ‏الای کدوری ‏Elie Kedourie‏ یکی از عراقیان مهاجر در لندن، در سال 1960 با انتشار کتابچه‌ی ‏‏"ناسیونالیسم" جنجالی به‌پا کرد. کدوری می‌گفت که در افریقا و خاورمیانه البته برخی هویت‌های ‏ملی وجود داشت، اما ناسیونالیسم در این‌جا مجوزی بود برای اعمال خشونت و ستمگری.‏

بحث در همه‌ی این موارد به‌شدت ادامه دارد. اما غول، دیگر از چراغ جادو در آمده‌است و نمی‌توان ‏برش گرداند. حتی مردمانی که همه‌ی هستی و ساختارشان با ناسیونالیسم بیگانه بود، مانند ‏یهودیان، کاتالون‌ها، فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، و سوری‌ها، اکنون به همان اندازه‌ی ملت‌های هزارساله ‏و "اصیل" اروپایی حقوق ملی خود را جدی می‌گیرند.‏

هیچ توهینی بدتر از آن نیست که به گروهی بگویید که حق ندارند خود را "ملت" بنامند. ملت‌ها ‏می‌توانند پدید آیند، فروپاشند، با دیگران متحد شوند، یا نابود شوند. اما تا آینده‌های دور ملت‌ها هنوز ‏از گردونه تاریخ بیرون نخواهند رفت.‏

منبع: روزنامه‌ی سوئدی داگنز نی‌هتر، 26 نوامبر 2012‏
http://www.dn.se/nyheter/nathan-shachar-vi-far-dras-med-nationer-aven-i-framtiden‎

No comments: