Dec 29, 2019

اومود (اوميد) و اينام!

اٸريک فروم- کؤچوروب اويغونلاشديران: محمد جواد توفيق

ايجتيماعى سيستئمى داها جانلى‌راق، داها  شوعورلو و راسيونال‌ اٸتمک جهتينده دگيشديرمک اوچون چاليشمانين حلل ائديجى عونصورو اوموددور. آمما چوخ واخت اومودون طبيعتى‌نين (نه اولدوغو) يانليش باشا دوشولوب، اونونلا هئچ بير ايلگيسى اولمايان، حتا بوتٶولوکله اونون ترسينه اولان مٸيللرله دگيشيک سالينيبدير.(قاريشديريلبدير)
« اومودلولوق» نه‌دير؟ (اومود اٸتمک)
اومودلو اولماق، چوخلارى‌نين باشادوشدوگو کيمى، ايستک و آرزى- ديلک صاحيبى اولماقديرمى؟

Dec 22, 2019

شمشیر داموکلس بیدادگاه های رژیم‌ جمهوری اسلامی بر بالای سر فعالین ملی آذربایجان

س. حاتملوی

باز هم روز جهانی زبان مادری
رژیم‌ جمهوری اسلامی ایران علیرغم ادعاهای مکرر رهبرانش، فعالیت های مدنی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان در چارچوب قانون اساسی موجود را بر نمی تابد. علیرغم ادعای رهبر این جانیان - که به مناسبت های مختلف ادعا کرده است که در جمهوری اسلامی به صرف مخالفت مسالمت آمیز با نظام، کسی مورد پیگرد قرار نمی گیرد- امروزه دهها نفر از فعالین عرصه های حقوق زنان، کودکان، معلمان، بازنشستگان، نوبسندگان‌، روزنامه نگاران، محیط زیست، دگرباشان جنسی، همچنین فعالین سندیکائی و فعالین وابسته به حقوق ملیت های غیر فارس، سالهاست که در زندان به سر می برند. 

اينسان

ماکسيم قورکى - چویرن: م. جوادزاده

…روحن يورغون اولدوغوم واختلاردا – حافيظهم کئچميشين کؤلگهلرينى جانلانديرديغى و اونلاردان اوره‌گه سويوق بير مئه اسديگى زامان - فيکير، ايندى‌نين هرج مرجليگينى پاييزين کؤنولسوز گونشى کيمى ايشيقلانديرديغى و ايرهلى اوچماق اوچون يوخارى قالخماغا گوجو چاتماديغيندان، گونون هرج مرجليگى اوزرينده اوغورسوز-اوغورسوز فيرلانديغى واختلاردا،- روحى يورغونلوغون بو آغير دقيقهلرينده من اينسانين يوکسک سيماسينى خياليمدا جانلانديرير، گؤزلريم اؤنونه گتيريرم.
اينسان! سانکى کؤکسومده گونش دوغور و اونون پارلاق ايشيغيندا گؤزل اينسان ياواش- ياواش، طنطنهيله ايرهلييه و يوکسکلره دوغرو يورويور!

Dec 15, 2019

تا به کی تا چند این همه بازداشت، شکنجه و جنایت؟ ما پیگیرانه دادخواهیم!

فراخوان مادران جان باختگان برای ۵ دی
فرزندان ما در ایران برای برخورداری از آزادی و زندگی انسانی به خیابان می‌آیند  و توسط نیروهای حکومتی به قتل می رسند. آخرین مورد اعتراضات مردم ایران در اواخر آبان ماه ۱۳۹۸ بود که در اعتراض به بالا رفتن قیمت بنزین شکل گرفت و مردم جان به لب رسیده که خواهان آزادی و پایان دادن به فقر و تبعیض و بی عدالتی هستند، اعتراض شان را در شهرهای مختلف ایران در خیابان ها نشان دادند.

Dec 14, 2019

بر بالاترین شاخه ی درخت بلبلی آواز برداشت…

فروغ اسدپور

در باره ی یک تاریخ مطلقا خطرناک

مقدمه:
متن زیر، حاصل شیرجه ­­ای است ناشیانه به ژرفای یک تاریخ بلند، خون­بار، پر از آب چشم، پر از مقاومت و سرکوب­، پر از تجاوز به زنان و کشتار مردم بی­ پناه و بی ­سلاح از سوی ارتش شاهنشاهی، پیچیده و پر فراز و نشیب، به قصد دست­ یافتن به هسته ­ی اصلی آمال و آرمان حکومت ملی یک­ساله ­ی آذربایجان.

شور امیراُف را نمی گویم

رضا براهنی
در دل نگذارمت، که انگار شوی
در دیده نذارمت که بس خوار شوی
در جان کنمت جای، نه در دیده و دل
تا با نفس بازپسین یار شوی
(از مقالات شمس)
 

مثل کف دست، مثل خطوط کف دست، آشناست . شور امیراف را نمی گویم. از تبریز تا ساوالان را می گویم. از شمس تا زرتشت را. کوههای انسانی باهم سخن می گویند. من سخن نمی گویم. خاکم، آغشته به عطر و کندر گامهای آنهایی است که گذشته اند. دویست کیلومتر بیشتر نیست. از آن بالاتر که دشت مغان موهای طلایش را در برابر باد می خواباند، می گویم هیچ خاک دیگری در جهان قلمروی به نام دشت مغان ندارد. اساس جادو هم از همان مغان است.

رزم پیگیر « فرقه دمکرات آذربایجان » در دهه هشتم خود همچنان ادامه دارد ( بخش سوم )

محمد حسین یحیایی

در بخش های پیشین گفته شد که عملکرد حکومت ملی در آذربایجان و استقبال مردم از آن وحشت در دل ارتجاع مرکز انداخت، در نتیجه تبلیغات گسترده ای از سوی دربار، ارتجاع حاکم به رهبری قوام شخصیت مرموز و کهنه کار رژیم به قدری کارگر افتاد که برخی از روشنفکران و روزنامه نگاران وابسطه به ارتجاع هم زبان به انتقاد و گاهی یاوه گویی گشودند، از کلماتی مانند متجاسر، بی وطن، اشرار، خائن، اجنبی پرست و.. استفاده کردند ولی قوام با توجه به شرایط، بویژه پایگاه اجتماعی و گسترده فرقه در میان مردم ( تهی دستان، دهقانان، کارگران، خرده بورژوازی و حاشیه نشین های شهری) مجبور به پذیرش خواسته های حکومت ملی در مذاکرات تبریز شد ولی همواره به فکر آن بود که مانع از گسترش آزادی خواهی در سایر نقاط کشور شود،

رزم پیگیر « فرقه دمکرات آذربایجان » در دهه هشتم خود همچنان ادامه دارد ( بخش دوم )

محمد حسین یحیایی

قدم های اولیه و سازماندهی فرقه به سرعت پیش رفت، پیشه وری که برای نمایندگی در مجلس 14 همه مناطق آذربایجان را گشته و با مردم از نزدیک دیدار کرده بود و با مسائل و مشکلات آنان آشنایی کامل داشت، به این نتیجه رسیده بود که مرکز نشینان به فکر این مردم محروم و ستمدیده نیستند و با نوشته های خود در روزنامه « آژیر » آن را گوشزد می کرد ولی جواب قانع کننده ای دریافت نمی کرد و نشست هایی هم با شخصیت های سیاسی و ادبی آذربایجان در دفتر روزنامه برگزار می کرد، از سوی دیگر زمینه های عینی جنبش هم بقدری نمایان بود که آن را به زبان می آورد و می گفت: جنبش آذربایجان را پیشه وری بوجود نیآورده، این جنبش منعکس کننده خواسته ها  و آرزوی خلق است، پیشه وری و همرزمانش بعنوان طرفداران و مدافعین حقوق خلق و خواهان خوشبختی آنان نمی توانستند، نظاره گر این نهضت باشند.

Dec 5, 2019

رزم پیگیر « فرقه دمکرات آذربایجان » در دهه هشتم خود همچنان ادامه دارد ( بخش نخست )

محمد حسین یحیایی
ماه آذر یادآور روز های سخت، دشوار ولی پر شور و نشاط در جنبش های مردمی آذربایجان است که در آن امید و یاس، پیروزی و شکست در هم آمیخت و ارتجاع را بار دیگر بر منطقه و آذربایجان حاکم کرد. جنبش توده ای 21 آذر مشعلی در آذربایجان بر افروخت که قادر بود روشنی بخش همه مناطق ایران و حتا منطقه خاورمیانه باشد، از آن رو از همان روز های نخست جنبش آذربایجان که مبارزه خود را با فاشیسم آغاز کرده بود، مورد هجوم  حاکمان مرتجع تهران و عوامل منطقه ای آنان که برخی شرمگینانه دل در گرو فاشیسم داشتند قرار گرفت و راه های مبارزه با این جنبش مردمی را با کاربرد حیله، نیرنگ و فریب با همکاری نیرو های خارجی خود جستجو کردند

حکایت آن که «اهل این کار» نبود

شیوا فرهمند راد
داستان کسانی که از درون گروه‌ها و سازمان‌های مترقی و «چپ» و اوپوزیسیون به دستگاه‌های ‏پلیسی حکومت‌های ایران اطلاعات می‌دادند، چه کسانی که در این گروه‌ها نفوذ کرده‌بودند، چه ‏آن‌هایی که جبهه عوض کردند، و چه آن‌هایی که پس از دستگیری داوطلبانه یا اغلب زیر شکنجه هر ‏چه می‌دانستند گفتند، تازگی ندارد. اما از همان سال‌های دور تا امروز هویت بسیاری از آن افراد ‏هنوز ناشناخته مانده‌است.‏

به تازگی کتاب «چپ در ایران به روایت اسناد ساواک – کادرهای حزب توده» را در جست‌وجوی ‏اسناد مربوط به کسی ورق می‌زدم که به این جمله برخوردم: «[غلامحسن قائم‌پناه] هنگام ‏انتخابات کمیته حزب در شهر مسکو در سال ۱۹۶۵ به عنوان عضو کمیته انتخاب شد و به اتفاق ‏بنده دو نفری کار می‌‌کردیم. در آن موقع چنانچه عرض شد کمیته‌ای بود شامل سه نفر که یکی ‏انتصابی بود و از اعضای کمیته مرکزی تعیین می‌شد که محمود بقراطی بود و دو نفر انتخابی که او ‏و من بودیم.»[۱، ۳۰۴]‏

عجب! کیست این اول‌شخص ثالث که دارد اطلاعات مفصلی می‌دهد، رفقایش را لو می‌دهد، و ‏درباره‌ی قائم‌پناه «تک‌نویسی» می‌کند، اما هویتش ناشناخته است؟ بالای سند نوشته شده «از: ‏انگور».‏