چرا طرفداران تیم تراکتورسازی – که آنها آنرا محبوب ترین تیم آسیائی می دانند- معتقد هستند باشگاه آنها اجازه ندارد هیچوقت قهرمان لیگ برتر بشود
لحظات کوتاه خوشبختی: روز 5 ماه می طرفداران تیم تراکتورسازی با یقین به پیروزی و قهرمان شدن تیم شان در لیگ برتر کشور، به وسط میدان هجوم می برند
بجای
مقدمه:
در حال
ترجمه ی نوشته ی آقای صمصامی بودم که خبر پیروزی تیم تراکتور سازی بر تیم استقلال
در جام حذفی را دریافت کردم. این برای دومین بار است که تراختور قهرمان جام حذفی
کشور می شود.
می
خواستم مقدمه ی کوتاهی بر نوشته ی مفصل آقای صمصامی بنویسم که یاد مطلبی از صفحه ی
فیسبوک آقای ابراهیم ساوالان افتادم.
آقای
ساوالان در صفحه ی فیسبوکی خود می نویسد: وقتی که رئیس جمهور آذربایجان محمد امین
رسول زاده بعد از اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ دستگیر و به حضور استالین آورده
شد، [استالین از او پرسید: محمد امین در
این سالها، در دوران حاکمیت ناتمامتان به مردمتان چه دادید؟ محمد امین گفت:
نتوانستیم خیلی چیزها بدهیم، اما توانستیم به آنها تفهیم کنیم که آزادی ملی چیست.
اگر اندک هم باشد، مزه استقلال ملی را (به آنها ) چشاندیم. پرچمی که یکبار به
اهتزاز درآمده، دیگر پایین نمیآید.
بگذار جوجه فاشیستهای مرکزگرا هرچه میخواهند بگویند، داستان
ما با تراکتور چیزی شبیه این جمله ی ماندگار محمد امین است. ما در استادیوم سهند
تبریز، برای لحظاتی هم که شده، آزادی ملی را مزه مزه میکنیم. همدیگر را در آغوش
میگیریم، باهم شاد و برای هم غمین میشویم.
بگذار آنها بگویند که این تیم مال فلان است و بهمان است. البته
که این حرفها پشیزی برای ما ارزش ندارد. به قول چرچیل «من از هر سنگری که در
مقابل هیتلر برپا شود حمایت خواهم کرد، حتی اگر نام آن سنگر جهنم و فرماندهش
شیطان باشد».
بگذار آنها بگویند که این تیم «ابزاری برای کانالیزه کردن
فریادهایتان و سوء استفاده از احساسات شما نسبت به زبانتان است». گیرم که چنین
است، شما که از شوریدگی ما نسبت به زبانمان آگاهید، چرا گامی برای سوءاستفاده(!)
از این احساسات بر نمیدارید؟ چون اساس مشکل شما با همان زبان ماست.
هیچ کدام از گزینههای فوق درست نیست. آنها خوب میدانند که
سکوهای آن استادیوم فرصتی برای نفس کشیدن و فریاد هویت ماست. ما آنجا هستیم تا
وطنمان را صدا زنیم و آنها نمیخواهند اجازه بدهند پرچمی که محمد امین از آن سخن
گفته، برای یکبار هم که شده به اهتزاز درآید.]**
انصافا
آقای ساوالان حق مطلب را به چنان خوبی ادا کرده است. که اضافه کردن جمله ای بر نوشته ی او را خودنمائی ارزانی دیدم. (پایان
مقدمه)
ایران نه
فقط از نظر جمعیتی، بلکه در عالم فوتبال نیز کشوری چند ملیتی است. تیم تراکتورسازی
تبریز- این صدای در گلو خفه شده ی ترکهای مورد تبعیض در ایران - بدل به تهدیدی
علیه رژیم تهران شده است.
شعار „Stop racism
against Turks“ (به راسیزم علیه ترکها
پایان دهید) که بر زمینه ی سفید با حروف سیاه نوشته شده است، کاملا نمایان است.
مکانی که این شعار در آن به اهتزاز در آمده است، استادیوم سهند شهر تبریز در
جمهوری اسلامی ایران است. طرفداران تیم لیگ برتر تراکتورسازی – از شمال غرب ایران
که اکثریت ساکنین آنرا ترکها تشکیل می دهند- در روز 31 ژانویه ی سال 2020 میلادی
دلیل اعتراضات خود را با نمایش فیلمی از طریق تلفن های همراه نشان می دهند. این فیلم
بازی پنج روز قبل تیمهای تراکتورسازی و قهرمان لیگ برتر کشور پرسپولیس را نشان می
دهد که مثل هر بازی دیگر این دو تیم، طرفداران تیم میزبان پرسپولیس خطاب به
طرفداران تیم مهمان که از تبریز آمده اند، دسته حمعی فریاد آلاغ ها... الاغ ها...
سر داده اند. ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می گردد که در آن چهار
نوجوان، الاغ اسباب بازی دست سازی را که بر روی یک الاکلنگ بچه گانه سوار کرده
اند، در مقابل ورزشگاه آزادی بر روی زمین کشیده و با زدن اردنگی هایی بر آن،
طرفداران تیم تراکتور را تحقیر می کنند. بعد از بازی، طرفداران تیم تراکتور در
توییتر ویدئوهایی را به اشتراک می گذارند که در آنها شعارهای آنتی ترک شنیده می
شود. طرفداران تراکتور، فدراسیون فوتبال کشور را به اغماض و عدم برخورد جدی با این
نوع رفتار متهم کرده و از فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا خواهان پایان دادن به
راسیزم در فوتبال می شوند.
ایران
کشوری است که در آن سیاست، کولتور و ورزش به شدت در هم تنیده شده اند. اینگونه است
که در استادیوم ها برخوردهای اجتماعی، محلی برای نمایش پیدا می کنند. برای
طرفداران تراکتور نیز تریبونهای استادیوم محلی است که آنها با استفاده از آن به
صورت انبوه مخالفت و اعتراض شان را به وضعیت کشور نشان می دهند. برای رژیم نیز
تراکتورسازی تهدید و چالشی جدی محسوب می شود. این باشگاه به سمبلی برای هویت ملی
ترکهای مورد تبعیض کشور و تراکتورسازی نیز به تیم ملی ترکزبانان کشور بدل شده است.
باشگاه دیگری که طرفدارانش این چنین به صورت انبوه برای تشویق تیم شان حتی به
شهرهای دوردست سفر کنند، وجود ندارد. هر چند آمار رسمی وجود ندارد ولی بدون شک
تراکتور به نسبت تیمهای بزرگ تهرانی پرسپولیس و استقلال تهران و همچنین سپاهان
اصفهان، بالاترین تعداد طرفداران را در کشور دارد. این تیم در سالهای 2012، 2013 و
2015 مقام دوم را در لیگ برتر خلیج فارس کسب کرد. در توییتر این باشگاه خود را
«محبوب ترین تیم آسیا» می نامد.
این باشگاه
که در سال 1970 میلادی توسط یک کارخانه ی دولتی تراکتور سازی تاسیس شد، از سال
2011 میلادی در کلیتش به بنیاد کوثر وابسته به سپاه پاسداران تعلق داشت. از سال
2018 میلادی این باشگاه توسط سرمایه دار
آذربایجانی محمد زنوزی خریداری شد. زنوزی که به داشتن علایق زیاد به منطقه ی
آذربایجان شهره است،کسی است که در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد به ثروت زیادی دست
یافته است. او در سال 2010 میلادی شرکت هواپیمائی «آتا» را - که در زبان ترکی به
معنای پدر است - در شهر تبریز تاسیس کرد. تبریز با یک میلیون و ششصد هزار نفر
جمعیت مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ترکهای ایران محسوب می شود. زنوزی با دادن
بلیط های ارزان قیمت ده هزار تومانی ( حدود شصت تا هفتاد سنت) به طرفداران باشگاه،
سعی در بدست آوردن دل آنها کرده است. همچنین باشگاه تراکتور سازی در سالهای اخیر
برای جلب بازیکنان سرمایه ی زیادی به کار گرفته است. از مشهورترین آنها -هر چند
دیگر نه جوانترین شان- می توان از بازیکنان حرفه ای چون احسان حاج صفی که قبلا
برای باشگاه یونانی Olympiakos Piräus بازی می کرد و
یا کاپیتان تیم ملی کشور در مسابقات جام جهانی فوتبال 2018 میلادی مسعود شجاعی که
قبلا برای باشگاه آتنی AEK بازی می کرد، نام برد. همچنین کاپیتان تراکتور سازی
اشکان دژاگه، بازیکنی از برلین که همراه با مانوئل نوئیر و مسعود اوزیل در جمع DFB سال
2009 میلادی قهرمان اروپا شد.
ولی در
پنجاه سال اخیر باشگاه تبریزی هیچوقت به مقام اولی دست نیافت. طرفداران تیم یقین
کامل دارند که این به هیچ وجه تصادفی نیست. کریم حسینیان پور از تبریز می گوید: "من
شصت سالم است و همراه با تراکتور زیسته ام. این باشگاه صدای ماست. وقتی طرفداران
تراکتور شعار می دهند، تلویزیون دولتی طنین آنرا چنان پائین می آورد که تماشاگران
چیزی از شعارها نفهمند." حسینیان پور – که نام اصلی خود را مخفی می کند-
ادامه می دهد: " فدراسیون فوتبال با خریدن داورهای مسابقه، شرائط را به نفع تیم
های پرسپولیس و استقلال تغییر می دهد." حسینیان در جواب سئوالِ چرا او چنین
فکر می کند، می گوید: " در صفوف حاکیمت شوونیست ها نفوذ دارند. آنها از ترکها
می ترسند. خیلی از طرفداران تیم باور دارند که حاکمین اجازه نخواهند داد که
تراکتور به مقام قهرمانی کشور دست یابد. اما اینها برای ما اهمیتی ندارد. تیم باید
بازی اش را بکند و ما هم می خواهیم شعارهایمان را فریاد بزنیم تا مردم آنها را
بشنوند."
رسوائی
سال 2015 میلادی
حوادث 15
ماه می سال 2015 احتمال دست داشتن رژیم و فدراسیون فوتبال برای جلوگیری از کسب
مقام اولی تراکتور را به یقین نزدیک می کند. در آخرین روز بازیهای دوره ای فصل، تراکتور
با بازی 3-3 در مقابل نفت تهران، به کسب مقام اولی یقین کامل داشت. برای بازیکنان
تراکتور یک مساوی در مقابل نفت تهران، به معنای مقام اولی برای تراکتور بود. در
پایان بازی از بلندگوی استادیوم اعلام شد که بازی رقیب تراکتور سپاهان نیز منجر به
نتیجه ی مساوی شده است. در حالیکه سپاهان با برد 2-0 به مقام قهرمانی دست یافته
بود. مسئول تیم سپاهان بعدا اعلام کرد که دریافت گزارش بازی سپاهان از طریق
تلویزیون و رادیو در داخل کابین ممکن نبود و حتی تلفن های همراه مربی های تیم ها
نیز از کار افتاده بودند. در حالیکه طرفداران
تراکتور با یقین به پیروزی، اولین مقام قهرمانی تیم شان را جشن گرفته بودند، آنها تازه
بعد از سوت پایان بازی از نتیجه مطلع شدند. بدین ترتیب در نتیجه ی مساوی، تراکتور
به مقام دومی دست یافته بود. بعد از دریافت این خبر، جشن طرفداران تراکتور بدل به تطاهرات
اعتراضی در داخل استادیوم و خیابانهای اطراف استادیوم شد.
وقتی که
طرفداران «تراختور» - همانگونه که آنها تیم شان را می نامند- پلاکاردهائی را که بر
روی آنها شعارهائی مبنی بر تحصیل به زبان مادری – زبان ترکی آذربایجانی- نجات
دریاچه ی ارومیه از خشک شدن و پایان دادن به حاکمیت شوونیزم فارس نوشته شده را به
اهتزاز در می آورند، انگشت روی مسائلی می گذارند که نزدیک شدن به آنها برای صاحبان
قدرت در تهران خطرناک است. همانگونه که وحید رشیدی به عنوان یک جامعه شناس سال قبل
در نشریه یInternational Journal of Sports and Society به درستی نوشت، با اینکه در قانون اساسی کشور
حفظ و گسترش زبانهای غیر فارسی قید شده است، ولی حاکمیت مرکزی با سلطه ی زبان
دولتی فارسی و فرهنگ وابسته به آن، عملا آنها را بدل به آلت سرکوب زبان و فرهنگ
اتنیک های غیر فارسی زبان کرده است. باشگاه و طرفدارانش در خارج از مرکز قدرت، با
زیر سئوال بردن سلطه ی زبان دولتی فارسی و فرهنگ مربوط به آن، عملا دولت مرکزی و
سیستم متمرکز موجود را به چالش می کشند. رشیدی باشگاه تراکتور را با باشگاه
بارسلونا مقایسه می کند. باشگاهی که برای طرفدارانش چیزی بیش از یک کلوب ورزشی
بوده و در دوران فشارهای مستمر دولت مرکزی مستقر در مادرید برای به حاشیه راندن
کاتالانها، عملا به سمبل هویت آنها بدل شده است.
در
جمهوری اسلامی ترس روحانیون و سپاه پاسداران قابل فهم است. چهل درصد مردم ایران را
ترکها تشکیل می دهند. این رقم را وزیر امور خارجه ی قبلی ایران علی اکبر صالحی سال
2012 میلادی در یک سفر رسمی به کشور ترکیه
اعلام کرد. کسب مقام اولی برای تراکتور می تواند احساسات و حتی خواسته هائی را به میدان
بیاورد که کنترل آنها برای رژیم ممکن نباشد. لذا درخواست تحصیل به زبان مادری،
خودمختاری محلی و سرمایه گذاری در ایالات محل سکونت غیر فارس ها، حاکمین و
ناسیونالیست های فارس را چنان از خود بیخود می کند که با زدن انگ تجزیه طلبی، این
درخواستها را تهدیدی برای امنیت ملی می دانند.
حسین پور
می گوید: " طرفداران تراکتور برای تماشای بازی از سرتاسر آذربایجان (ایران)
می آیند. عوامل رژیم، طرفداران تراکتور را زیر فشار قرار می دهند. لذا در ورودی
های شهر جلو طرفداران تیم را که از شهرهای دیگر به تبریز سفر می کنند، گرفته و
آنها را به مجبور به بازگشت می کنند. وقتی که تراکتور به عنوان تیم میزبان
پرسپولیس را مغلوب می کند، شهر عملا به دست طرفداران تراکتور می افتد. مردم با
موزیک ترکی آذربایجانی می رقصند. در این حالت در شهر عملا وضعیت فوق العاده ی
اعلام نشده ای حاکم می شود. انگار که کودتائی رخ داده باشد، شهر پر از پلیسهای
گارد مخصوص و ماموران لباس شخصی می شود. حتی از شهرهای دیگر کشور نیز نیروهای
مخصوص ضد شورش به تبریز آورده می شود."
مقابله با
اتنیک های غیر فارس در تاریخ معاصر کشور مسبوق به سابقه است. غیر از فارس ها،
ترکها، عربها، کردها، بلوچها و اتنیک های دیگری در ایران زندگی می کنند. هدف از
سیاست آسیمیلاسیون، اجبار همه به صحبت کردن به زبان فارسی است. رژیم اسلامی که از
سال 1979 میلادی بر سر قدرت است، اگر در تمام عرصه ها هم با رژیم سابق پهلویها
تضاد داشته باشد، سیاست راسیستی آنها را با شدت تمام پیش می برد. از سال 1925
میلادی که رضا شاه به قدرت رسید، تاریخ ایران باستان و دوران قبل از اسلام برجسته
شده و سرمشق قرارداده شد. برای تحمیل هویت جدید، همراه با تحقیر و خوار شماری زبان
و فرهنگ ترکها، عربها و مغول ها، زبان و فرهنگ فارسها برتر و بهتر قلمداد شدند.از
سال 1933 میلادی رضا شاه با آلمان هیتلری همکاری تنگاتنگی داشت. در این دوران ایدئولوژی
ناسیونال- سوسیالیست ها ( برتری نژاد آریائی-م.) توسط روزنامه ها، مجلات و فیلمها
بشدت در تمام ایران تبلیغ و گسترش داده می شد. برای ثابت کردن ریشه ی «آریائی» فارسها،
او دستور داد که به جای لفظ «پرشین»، از نام «ایران» - به آلمانی یعنی سرزمین
آریاها- استفاده شود. برای اینکه بدانیم این ایدئولوژی چقدر هنوز در میان مردم
ریشه دارد، باید به بازی 2004 میلادی تیم ملی آلمان در تهران پرداخت. در این سال تیم
ملی آلمان برای یک بازی دوستانه به تهران سفر کرده بود. هنگامی که سرود ملی آلمان
در استادیم نواخته شد، بخشی از طرفداران محلی تیم ایرانی دست راست خود را به عنوان
سلام نازی بالا بردند ( در آلمان فدرال سلام نازی جرم و قابل تعقیب محسوب می شود).
مخبر آلمانی کانال تلویزیونی ZDF بئلا رئتی در کمال حیرت گفت: "خوشبختانه فقط
برای لحظاتی و تعداد کمی را می توان دید که این حرکت کثیف و منحرف را انجام می
دهند. تعداد کمی، نه حتی تعداد نسبتا زیادی به پا خاسته و سلام نازی می
دهند."
برای
نشان دادن ادامه ی سیاست تبعیض و سرکوب فرهنگی اسلامیست های حاکم - که زیر نفوذ
شدید ناسیونالیست های فارس قرار دارند- می توان نمونه هائی را که اخیرا رخ داده
است، مثال آورد. به والدین اجازه داده نمی شود که به کودکان خود نامهائی که ریشه ی
ترکی دارند، بدهند. در ادارات و مدارس مناطقی که اکثریت ساکنین آنرا ترکها تشکیل
می دهد، باید فارسی صحبت بشود. در یکی از آخرین موارد، در اداره ی آتش نشانی
تبریز، قدغن شده است که آتش نشانها به زبان ترکی با همدیگر صحبت و مراوده بکنند. یکی
از ابزار اصلی مسلط کردن زبان فارسی «فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی» است که در
سال 1935 میلادی توسط رضاشاه تاسیس و امروزه رئیس آن غلامعلی حداد عادل می باشد.
حداد عادل یکی از نزدیکان رهبر انقلاب علی خامنه ای است. پسر خامنه ای مجتبی با
یکی از دختران حداد عادل ازدواج کرده است.
الاغ
ها!... گورتان را گم کنید!...
بدینگونه
طرفداران تراکتور در کنار تبعیض ورزشی از راسیزم موجود در استادیم ها نیز شکایت
دارند. در سال 2010 میلادی چهل نفر از استادان دانشگاه، روزنامه نگاران و فعالین
حقوق
بشر طی
نامه ای سرگشاده به رئیس آن روزی فیفا سپ بلاتر نوشتند که طرفداران تراکتور در
بازیهای فوتبالی که در شهرهای بوشهر، اصفهان، کرمان و تهران انجام شدند، مورد
اهانت قرار گرفته و الاغ نامیده شده اند. در سال 2010 میلادی در مسابقه ی فوتبالی
که ما بین تراکتور و پرسپولیس برگزار و از تلویزیون به شکل زنده پخش شد، طنین دسته
جعی و هماهنگ شعارهای گم شوید الاغ ها!...، صدای خرها شنیده نمی شود!... و ترک
خرها ساکت هستند!... شنیده می شد.در دفترچه ی راهنمائی که در سال 2017 میلادی توسط
Fare (اتحاد اروپائی علیه راسیزم در فوتبال) با 130 سازمان عضو، تعدادی
سازمان مردم نهاد،مجمع LGBT و گروه مربوط به اقلیت های قومی منتشر شده است،
آوازهائی که در آنها لفظ «Chaar» - که در فارسی برای الاغ بکار می رود- در
ارتباط با ترکها و بر علیه تماشاگران آذری فوتبال و همچنین آوازهای ضد آذری ثبت
شده اند. البته طرفداران تیم تراکتور نیز در مقابل اهانت ها ساکت نمانده و سال 2018 میلادی حین بازی تراکتور- استقلال،
شعار تحریک آمیز «تبریز،باکی، آنکارا- بیز هارا، فارسلار هارا» ( تبریز، باکو،
آنکارا- ما کجا و فارسها کجا) سر می دهند. در این مورد نیز فدراسیون فوتبال با
طرفداری آشکار از رقبای تراکتور،در صورت تکرار شعار «خلیج عربی» توسط طرفداران
تراکتور، این تیم را تهدید به تحریم های سخت نمود. طبعا همانطوری که انتظار می
رفت، ترتیب اثری به توهین ها و شعارهای ضد ترک فارسها داده نشد. آقای رشیدی به
عنوان یک جامعه شناس همچنین در این باره می نویسد که: موفقیت ها و تظاهر قدرتمند
بیرونی تراکتور، گفتمان ناسیونالیزم فارسی- ایرانی را به چالش می کشد و به بحث در
باره ی اقتدار مطلق تهران در آذربایجان دامن می زند. به نظر رشیدی شعارهای راسیستی
علیه طرفداران تراکتور، تظاهر خشم و عدم رضایت فارسها نسبت به حرکت ضد سلطه ی
آذربایجانیها در داخل ایران است. به میدان آمدن تراکتور به معنای پایان افسانه ی
تیم های پارسی قدرتمند استقلال و پرسپولیس است. طرفداران تراکتور می بایستی شاهد
عکس العمل خشن حاکمان تهران، فدراسیون فوتبال و تماشاگران فوتبال فارس باشند، چرا
که آنها هر روز تبعیض موجود در کشور علیه غیر فارسها را آشکار کرده و سیستم متمرکز
و رابطه ی غیر عادلانه ما بین مرکز و پیرامون را به چالش می کشند.
اگر رژیم
واقعا به دنبال صلح و آشتی مابین اتنیک های کشور باشد، می بایست دیدگاه و گفتمان
راسیستی را که از صد سال قبل تدریجا به یک سیستم بدل شده است، به چالش طلبیده و به
سیاست آسیمیلاسیون پایان بدهد. به ایالات برای اداره ی خودشان خودمختاری بیشتری
داده و با سرمایه گذاری در این ایالات، جلو سرریز سرمایه به مرکز را بگیرد.
همچنین تحمل آنرا داشته باشد که یک باشگاه
غیر فارس نیز می تواند قهرمان کشور بشود. در حالیکه بعد از درگیری اخیر ما بین
تراکتور و پرسپولیس در ماه ژانویه ی امسال تصمیم عجبیبی گرفته شد: در دور بعدی
بازیها نباید اصلا تماشگری حضور داشته باشد. نوجوانانی که در ماه ژانویه الاغ
اسباب بازی را به نمایش گذاشته بودند، دستگیر شدند. پلیس تهران (فتا) ویدئویی را
به اشتراک گذاشت که در آن این نوجوانان به خاطر رفتارشان عذرخواهی می کنند. اخیرا
هنگامی که بحران کرونا در اوج خود بود، لیگ برتر خلیج فارس برگزار شد. اشکان دژاگه
در آلمان ماند. چهار روز مانده به پایان بازیها، تراکتور به مقام سومی دست یافت.
مقام قهرمانی پرسپولیس از روز پنجشنبه محرز بود.
* بهرنگ صمصامی متولد ایران دارای دکترای زبان
و ادبیات آلمانی، روزنامه نگار آزاد و همکار علمی پارلمان ((Bundestag آلمان فدرال می
باشد.
**نقل
قول داخل [] از صفحه ی فیسبوک جناب ابراهیم ساوالان (Ibrahim Savalan )
No comments:
Post a Comment