محمد حسین یحیایی
یادداشت های سفرای اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا همراه با ورود نیروهایشلن از
شمال و جنوب، در سوم شهریور 1320، رضا شاه را به شدت مضطرب و نگران کرد و در 25
همان ماه با اظهار ناتوانی از ادامه کار استعفا داد که از سوی فروغی نخست وزیر
قرائت گردید. کناره گیری رضا شاه از قدرت به امید پایان یک دوران خفقان و استبداد
مورد استقبال مردم و فعالین اجتماعی و سیاسی ایران بویژه آذربایجان قرار گرفت. از
همان روز های نخست جنب و جوش آغاز شد، در اولین فرصت « جمعیت آذربایجان » اعلام
موجودیت کرد و روزنامه خود را بنام « آذربایجان » به دو زبان فارسی و ترکی در
تاریخ 30 مهر 1320 به مدیریت علی شبستری منتشر ساخت. این نشریه همراه با افشاگری و
خبر رسانی در تلاش بود
تا عقب ماندگی های چند ساله در دوران خفقان را در بخش
سیاسی، فرهنگی و هنری جبران کند، از آن رو به شدت و سرعت مورد خشم تهران و افرادی
قرار گرفت که در سودای باز سازی استبداد پیشین بودند، موج اتهام، افترا و یاوه
گویی آغاز شد تا در فرصت مناسب پیش از گسترش آزادی خواهی به نقاط دیگر کشور، مانع
از ادامه کار و فعالیت آن شوند. در نتیجه این انجمن و ارگان آن بعد از 6 ماه
فعالیت که مورد استقبال مردم آذربایجان بود به تعطیلی کشانده شد ولی شور و هیجان
مردم در راه رسیدن به آزادی همچنان ادامه داشت و در فعالیت های گوناگون فرهنگی و
هنری بازتاب می یافت. در این میان اوضاع اقتصادی رو به وخامت می رفت.
روزنامه « فریاد » در مقاله ای زیر عنوان منظره ی شهر نوشت: تبریز که چون
طاووس از علم، آزادی خواهی، صنعت، ثروت، معنویت و میهن پرستی نقش و نگار فراوان
داشت، اینک مرغ بال و پر شکسته و دم و کاکل کنده از همه زیبایی ها دور و محروم
است...( شماره 4، 21 آذرماه 1321). افزایش قیمت ها که از سال های پایانی دوران رضا
شاه آغاز شده بود و با ورود نیرو های متفق و تقاضای آنها تشدید شده بود همچنان
ادامه داشت. مردم با فقر و بدبختی روزگار می گذراندند و گرفتار در دست مالکان بی
رحم و عمال آنان بودند و برای برون رفت و رهایی از آن اوضاع فلاکت بار دنبال فرصت
و آمادگی ذهنی بودند، زیرا شرایط عینی برای خیزش همگانی در حال آماده شدن بود.
تهران به درخواست های مکرر آنان توجهی نمی کرد و گاهی هم جواب های تحریک کننده و
تحقیر آمیز می داد صدر الاشراف ( جلاد باغشاه ) که نخست وزیری را در دست داشت، در
جواب تلگرامی از تبریز که خواهان پایان دادن به جنایات ارتجاع، پرونده سازی به بیش
از 500 دهقان و کشته و زخمی کردن تعدادی از تهیدستان آذربایجان بودند، می گفت : ..
نه به این تلگراف و نه صد یک از این تلگراف ها
اهمیت نمی دهم. این گونه دادخواهی ها نشانگر آن بود که مردم آذربایجان در
جستجوی راهی بودند که بتوانند خواسته های خود را به صورت مسالمت آمیز مطرح و به
اجرا درآورند.آنان همواره یادآور می شدند که همراه با مشکلات و مشقات اقتصادی که
توده های تهیدست شهری و روستایی را به ستوه آورده، با تبعیض و تحریم فرهنگی هم
روبرو هستند، زیرا دولت مرکزی اجازه نمی دهد کودکان آذربایجان به زبان مادری خود
تحصیل کنند و با آموزش به زبان مادری، بلای خانمانسوز بی سوادی را ریشه کن
سازند.این خواست جدیدی از سوی آذربایجانی ها نبود، تاریخ دیرینه ای از قیام شیخ
محمد خیابانی داشت و در روز های نخست پایان دوران مخوف رضا شاه ، از سوی روزنامه
آذربایجان مطرح می شد، این روزنامه در همان شماره های نخست خود زیر عنوان« هدف ما
چیست؟ » نوشته بود: هدف اصلی ما حق دمکراتیک مردم در استفاده از زبان مادری خود می
باشد، آذربایجانیها هرگز فارس زبان نبوده و نیستند، ما آنچه را که بتوانیم برای
رشد و رواج زبان خود در مدارس و ادارات دولتی خود انجام خواهیم داد، آنهایی که سعی
دارند زبان ما را از بین ببرند باید عقیده خود را تغییر دهند...
آذربایجان به سرعت به سوی انقلاب و دگرگونی اساسی و ساختاری پیش می رفت،
خبرنگار روزنامه « ایران ما » در جواب پرسشی که آذربایجان را چگونه دیدی؟ با صراحت
گفت، که آذربایجان متشنج و آماده انقلاب است. بنابرین آنهایی که برای مطرح کردن
خود، تاریخ می سازند و یا تاریخ را به دلخواه و آرزو های خود نقل، و بیشتر تحریف
می نمایند، خواست و اراده مردم آذربایجان را نادیده می گیرند که گویا جنبش مردم
آذربایجان وارداتی و از آنسوی مرز ها و به خواست فرد و یا گروهی برای پیشبرد اهداف
خود بوده است، هر چند وجود نفرات ارتش سرخ در آذربایجان تا اندازه زیادی از ظلم و
ستم ژاندارم، نیرو های امنیتی و تجاوز افراد مسلح مالکانی مانند حاج احتشام در
لیقوان، برادران ذوالفقاری در زنجان ، جهانشاهلو ها، افشار ها و دیگران در مناطق
مختلف آذربایجان کاسته و مانع از حرکت نیرو های مرکز برای سرکوب جنبش در آذربایجان
شده بود. بنابرین جنبش آذربایجان را پیشه وری و دیگر همکاران و همرزمان وی در فرقه
دمکرات آذربایجان نیآفرید، بلکه جنبشی را که از مردم بویژه تهیدستان روستایی و
شهری به همراه روشنفکران از مدت ها پیش شکل داده، پیش می بردند، از سوی پیشه وری
رهبری و سازماندهی شد، در نتیجه فرقه دمکرات آذربایجان با خواست و اراده مردم
آذربایجان برای تحقق آرمان ها و خواسته های دیرینش تشکیل شد،.پیشه وری و حاج رحیم
خویی که به نمایندگی از سوی مردم تبریز انتخاب شده و در مجلس چهاردهم با همکاری
نزدیک ارتجاع و دربار رد صلاحیت شده بودند به تبریز برگشته و فعالیت سیاسی خود را
با فرقه پیش برد.
پیشه وری همراه با دیگران که در تشکل « جبهه آزادی » همراه بودند با تهیه
بیانیه 12 شهریور( شهریورین اون ایکیسی ) که در 12 ماده و یک مقدمه به زبان ترکی و
فارسی تنظیم شده بود، گام نخست را در تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان برداشتند، در
بخشی از مقدمه بیانیه آمده است: ایران مسکن اقوام و ملل گوناگون است، این اقوام و
ملل هر قدر آزادتر زندگی کنند، یگانگی بیشتری خواهند داشت... باید حکومت ملی را از
پائین و بر پایه خصوصیات مردمی که در ایالات و ولایات زندگی می کنند، بنا نهاد...
در آذربایجان مردم زبان مخصوص به خود و آداب و رسوم جداگانه ای دارند... تهران به
درد های ما نمی رسد و از تشخیص و رفع احتیاجات ما عاجز است، زبان ما را تحقیر می
کند، با وجود این ما ادعای قطع رابطه با آنجا را نداریم... زبان فارسی را بعنوان
زبان دولتی در مدارس ملی خود توام با زبان ترکی آذری تدریس خواهیم کرد، اما این حق
را به خود قائلیم که صاحب اختیار خانه ی خود شده و امکان اداره آن را مطابق میل و
سلیقه خود داشته باشیم. اجرای 12 ماده بیانیه، نیازمند یک دولت و مجلس قانون گذاری
بود که باید از سوی مردم انتخاب می شد، در نتیجه کنفرانسی با شرکت 1500 نفر به
نمایندگی از اقشار مختلف مردم در 29 شهریور 1324 در تبریز برگزار و قطعنامه آن به
مراکز مختلف از جمله به انجمن وزرای متفق در لندن هم فرستاده شد. در این قطعنامه
بار دیگر اوضاع بحرانی آذربایجان، خطر دیکتاتوری و حق تعیین سرنوشت تشریح شد. در
دهم مهرماه همان سال کنگره« فرقه دمکرات آذربایجان » با تصویب مرامنامه فرقه و
انتخاب افراد کمیته مرکزی برخی تغییرات در بیانیه 12 شهریور را در دستور روز خود
قرار داد و آزادی های فردی، اندیشه، وجدان، مطبوعات و اجتماعات، حق انتخاب زن و
مرد با حقوق مساوی و 8 ساعت کار روزانه و استفاده از مزایای بیمه را به تصویب
رساند.
عملکرد فرقه و مصوبه های دمکراتیک آن لرزه به اندام ارتجاع در تهران انداخت،
سیل افترا مانند متجاسر، خائن، وطن فروش، عمال بیگانه، یاغی، مجهول الهویه، آدم کش
و... راه افتاد، تا شاید بتواند مانع از گسترش آن در سراسر کشور باشد، ولی برخی از
روزنامه نگاران جسور که دنبال حقیقت و واقعیت جنبش مردم آذربایجان بودند به نوشتن
بخشی از حقایق پرداختند، روزنامه « ایران ما » در شماره 459 خود نوشت: بسیاری از
خواسته های فرقه دمکرات آذربایجان حق مسلم و محقق مردم آن سامان است، که شاید دیگر
دنیای سرمایه داری نیمه دمکرات هم اجازه ندهد که در پاسخ آن خواسته ها دولت ایران
گلوله و سر تیزه به رخ مردم آذربایجان بکشد... ( ادامه دارد )
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se
No comments:
Post a Comment