Oct 17, 2020

نگاه مختصری به تاریخ مناقشه ی ارمنستان و آذربایجان در قره‌باغ کوهستانی

پروفسور دکتر یوهانس راو* - ترجمه ی: س. حاتملوی

نویسنده کتاب را به قربانیان بی گناه جنگ قره باغ کوهستانی تقدیم‌ کرده است.

بخش هائی از متن‌ کتاب:

"
از قرن چهار قبل از میلاد تا قرن هشتم بعد از میلاد حدود ۱۲۰۰ سال، قره باغ بخشی از  آلبانیای قفقاز بود.‌ بعد از اضمحلال کشور مستقل آلبانیا، قره باغ به عنوان بخشی از موجودیت جغرافیائی و سیاسی آذربایجان بود که از قرون ده تا دوازده میلادی، به ترتیب سلسله های ساجدیان، سالاریان و شدادیان در آنجا حاکم بودند.



" در آثار نویسندگان و جهانگردان عرب قرون وسطی چون یعقوبی، الکوفی، المسعودی، الاستخری، مقدسی و یاقوت حموی آمده است که مردم آذربایجان از جمله مردم قره باغ به زبان آرانی تکلم می کردند. آرانی از جمله زبانهای آلبانیائی بود.‌
آلبانیای قفقاز - که نباید با کشور آلبانی امروزی در منطقه ی بالکان اشتباه شود - اولین دولت بوجود آمده‌ در شمال آذربایجان بود. زبان آلبانها شاخه ای از گروه شمال شرقی زبانهای قفقازی بود. آلبان ها الفبا‌ و فرهنگ مخصوص به خود را داشتند. آثار تاریخی باقی مانده از آلبانها با آثار تاریخی ارمنی ها فرق دارد.‌
آلبانها یکی از اجداد ملت موجود آذربایجان محسوب می شوند."


"
در سال ۱۸۳۷ کلیسای مستقل آلبان توسط تزار روس منحل شده و مایملک آن به‌ کلیسای ارمنی  واگذار شد. در سال های ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۰‌ میلادی انهدام سیاسی- مذهبی آلبانها به پایان رسید. رهبری کلیسای روس به رهبری کلیسای آچمیادزین اجازه داد که آرشیوهای اپارخین را - که دیگر زیر سلطه ی آنها بود- نابود سازند. محققین و مورخین بسیاری بر این عقیده هستند که در این امحا، آرشیوهای کلیسای آلبانیا نیز نابود شده اند."

(فصل اول)

مقدمه ی مترجم:

کتاب آقای یوهانس راو* را دو سال قبل یکی از دوستانم برای ترجمه به من سپرد. بعد از ترجمه ی چند صفحه ای از آن، اشتغالات دیگری پیش آمد که برای چندی از ترجمه ی بقیه ی کتاب منصرف شدم.
بعد از شروع دور جدیدی از نبردهای مرزی مابین ارتش های جمهوریهای آذربایجان‌ و ارمنستان، دوباره به یاد این کتاب افتاده و کار ترجمه را پی گرفتم.
در روزهای اخیر شاهد آن بودم که در مدیای ایرانی چه در داخل و چه در خارج، تبلیغات و‌ پروپاگاندای ارزان و کم عمقی جای بسیاری از تحلیل ها و واقعیت های موجود را گرفته است. بخش اعظم این تبلیغات و پروپاگاندا صرف آن می شود که اشغال قره باغ کوهستانی و بخش هائی از مناطق جمهوری آذربایجان توسط ارتش ارمنستان را امری پیش پا افتاده و کم‌ اهمیت جلوه داده و با نوحه سرائی برای سرنوشت ارمنی ها در اوایل قرن‌ گذشته، جنایات ارمنی ها و تبعید نزدیک به میلیون آذربایجانی از خانه و کاشانه شان توسط آنها را در سایه قرار دهند.   
بخش بسیار زیادی از نشریات، سایت ها و رادیو و تلویزیون های فارسی زبان در این‌ عرصه چنان دوغ را با دوشاب قاطی کرده اند، که خواننده ی کم‌ اطلاع سرگشته می شود. در این نوع "اطلاع رسانی" جای ظالم‌ و‌ مظلوم و حق و ناحق عوض می شود.
خواندن‌ این‌ کتاب شاید پاسخی باشد برای پرسش های بعضی از هموطنان از نگاه ناظر بی طرف آلمانی که متخصص مسائل مربوط به قفقاز محسوب می شود.
خواندن کتاب ما را با واقعیت وجودی قره باغ بیشتر آشنا می کند و در عین‌ حال پرده از روی "پروسه ی ارمنی سازی" قره باغ توسط روسها بر می دارد.
مترجم امید آن دارد که در آینده دو ملت آذربایجان و ارمنستان راه حلی عادلانه برای این‌ مناقشه پیدا کرده و امکانات خود را نه برای نابود کردن زیرساخت ها و منابع مادی و‌ معنوی یکدیگر، بلکه صرف آبادانی و رفاه هر دو کشور بسازند.
اگر ترجمه ی این‌ کتاب قدم‌ کوچکی در این امر خیر محسوب بشود، مترجم‌ اجر خود را دریافت کرده است.
من ترجمه ی کتاب را در بخش های مختلف تقدیم خوانندگان عزیز خواهم کرد.

برای چاپ‌ این ترجمه به صورت‌ کتاب، احتیاجی به گرفتن اجازه از مترجم‌ نیست. شرط اصلی دست نبردن در ترجمه و نام بردن از نویسنده و مترجم است.

                                 *

مقدمه ی نویسنده:

پایان‌ اتحاد جماهیر شوروی مقدمه ای برای شروع مناقشات مسلحانه ی مختلفی در اراضی این‌ کشور بود. موجودیت جمهوریهای اتحادیه ی سابق در جنوب قفقاز ارمنستان، آذربایجان و گرجستان تا به امروز تحت تاثیر این رویدادها قرار دارد.‌ با نگاهی به تاریخ امپراطوری شوروی سابق و خلف آن روسیه ی تزاری، روند حوادث به هیچ وجه نمی تواند غافل گیر کننده باشند.‌ چرا که این امپراطوری محصول سیاست های صدها ساله ی اشغالگرانه ای بود که برای بقایش از سرکوب و حتی خشونت های شدید نیز استفاده می کرد.

درست است‌ که اختلافات ارضی در سالهای پایانی دهه ی هشتاد و اوایل دهه ی نود قرن بیستم در قفقاز جنوبی در درجه ی اول ابعاد سیاسی- قومی داشتند، ولی ریشه های تاریخی این‌ اختلافات را نباید از نظر دور داشت. این‌ امر بخصوص در رابطه با قره باغ کوهستانی بیشتر صدق می کند. بخشی از موانع حل این اختلافات در آن نهفته است‌ که به غیر از تعداد قلیلی متخصصین امر، افکار عمومی جهان از سوابق تاریخی این اختلافات به طور کلی بی خبر است.
این اثر تحقیقی می خواهد این کمبود را بر طرف سازد.
بسیاری از اسناد تاریخی در این رابطه، برای اولین بار در اختیار جمع وسیعی از خوانندگان‌ گذاشته می شود.
این‌ اثر تحقیقی قبل از هر چیزی در خدمت‌ حل مسالمت آمیز این‌ اختلافات قرار دارد.
ادامه ی اختلافات در قره باغ کوهستانی می توانند نه‌ تنها ثبات دو کشور ارمنستان و آذربایجان، بلکه تمام‌ منطقه را بهم زده و زمینه را برای جنگهای جدیدی فراهم سازد.
نویسنده اعتقاد بر آن دارد که برای حل مسالمت آمیز این اختلافات، راههای مختلفی وجود دارد که سازمانهای بین‌الملی می توانند در این رابطه نقش مهمی بازی کنند.‌ توجه خوانندگان به چند تا از این واریانت ها جلب خواهد شد.
با این‌ اثر تحقیقی، نویسنده بر آن‌ است‌ که افکار عمومی آلمان و بین الملی را با دلایل پنهان این‌ اختلافات آشنا سازد.
این‌ که آیا نویسنده در این‌ امر موفق بوده یا نه، تصمیمش با خوانندگان است. همانگونه که نویسنده هنگام‌ تحقیق از روبرو شدن با بعضی فاکت ها و اسناد یکه خورده و احساس غافل گیری داشت، امیدوار است‌ که در کنار لذت بردن‌ از خواندن‌ کتاب، به خواننده نیز همین‌ احساس دست بدهد.

* نویسنده ی کتاب با آقای "یوهانس راو" رئیس جمهور متوفی آلمان فدرال اشتباه نشود.
"
پروفسور دکتر یوهانس راو" متخصص مسائل قفقاز و عضو انجمن امنیت بین المللی در آکادمی ارتش آلمان فدرال است.
کتاب تحت نام
Der Berg-Karabach- Konflikt, zwischen Armenien und Aserbaidschan, Ein kurzer Blick in die Geschichte
به سال ۲۰۰۷ میلادی در شهر برلین به چاپ رسیده است.



(فصل دوم)

از متن‌ کتاب:

"
بررسی فاکت های تاریخی ما را به این‌ نتیجه می رساند که قره باغ- آرتساخ  یک بخش جدائی ناپذیر از کشوری بود که در سرزمین های تاریخی آذربایجان قرار داشت. لذا قره باغ از ازمنه ی خیلی قدیم، یک‌ ایالت‌ تاریخی آذربایجان محسوب می شود."

"
فرمانروایان آلبانیا بر خلاف القاب "تر" و "ناخارار" ارمنی، لقب "ملک" را دارا بودند. هیچ یک از نامهای خانوادگی ملوک آلبانیا ربطی به نوادگان ارمنی ندارد."


تاریخ قره باغ از ازمنه ی قدیم تا اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هیجدهم

در قرن اول قبل از میلاد، منطقه ای که امروز قره باغ نامیده می شود، بخشی از ایالت آرتساخ و یا قره باغ بود که خود بخشی از آلبانیای قفقاز محسوب می شد.‌ به لغت آرتساخ اولین بار در اوستا بر می خوریم که به معنای "سرزمین بادها" است.
آلبانیای قفقاز - که نباید با کشور آلبانی امروزی در منطقه ی بالکان اشتباه شود - اولین دولت بوجود آمده‌ در شمال آذربایجان بود. زبان آلبانها شاخه ای از گروه شمال شرقی زبانهای قفقازی بود. آلبان ها الفبا‌ و فرهنگ مخصوص به خود را داشتند. آثار تاریخی مربوط به دین مسیحی آلبانها، با آثار تاریخی دین ارمنی ها فرق دارد.‌
آلبانها یکی از اجداد ملت موجود آذربایجان محسوب می شوند.
منطقه ی تاریخی آرتساخ و یا قره باغ، مهمترین بخش آلبانیای قفقاز را تشکیل می داد. خانم فریده محمداوا در طی سالیان زیادی تحقیقات دامنه دار و عمیقی انجام‌ داده است که ما را با اتیمولوژی آرتساخ- قره باغ به صورت بنیادی آشنا می سازد.

قره باغ یا آرتساخ ابتدا تحت سلطه ی فرمانروایان آرساکیان‌ و سپس از قرن ششم‌ تا هشتم‌ میلادی تحت فرمانروائی سلسله ی میخرانیان قرار داشت. آرتساخ بخشی از منطقه ی قره باغ امروزی و استپ‌های میل- مغان‌ را شامل می شد. نام‌ این‌ منطقه در منابع مختلف تاریخی به صورت های گوناگونی آمده است.‌ این‌ منطقه در منابع تاریخی قرن اول قبل از میلاد به نام ارکستان، در منابع قرون‌ پنجم تا هیجدهم میلادی آلبانیائی و ارمنی به نام آرتساخ و در منابع گرجی و ایرانی به نام قره باغ نامیده شده است.

در آثار نویسندگان و جهانگردان عرب قرون وسطی چون یعقوبی، الکوفی، المسعودی، الاستخری، مقدسی و یاقوت حموی آمده است که مردم آذربایجان از جمله مردم قره باغ به زبان آرانی تکلم می کردند. آرانی از جمله زبانهای آلبانیائی بود.‌ در منابع تاریخ نگار آلبان "کالان کایتوکلو" منطقه ی ما بین رودخانه های کر و ارس، "آران" نامیده می شود.‌ لغت ترکی قره باغ در قرن دوازدهم میلادی جای لغت آلبانیائی "آران" را گرفت.
آلبانیا در سال ۳۱۳ میلادی مذهب مسیحی گریگوریان را به عنوان دین رسمی دولتی پذیرفت. بدین ترتیب طی قرون چهارم و پنجم میلادی این دین در تمام آلبانیای قفقاز گسترش یافت. در قرن هشتم‌ میلادی منطقه ی آرتساخ و تمام آلبانیای قفقاز توسط اعراب فتح شده و بدین ترتیب کم کم در میان‌ اکثریت مردم دین اسلام دین‌ مسیحیت را از میدان بدر کرد.‌ رهبری کلیسای ارامنه با استفاده از فرصت بوجود آمده - یعنی گسترش اسلام- به خلیفه ی عرب عبدالملک اطلاع داد که مسحیان آلبانیا در حال تدارک قیامی هستند. خلیفه ی عرب بدون‌ توجه به جزئیات‌ امر، دستور ادغام کلیسای آلبانیائی در داخل کلیسای ارامنه را صادر کرد.‌
بدین ترتیب پروسه ی نابودی آلبانها به عنوان یک قوم در قره باغ شروع شده و با گذشت زمان آنها هویت خود را از دست دادند. در سال ۱۸۳۷ میلادی، کلیسای مستقل آلبان توسط تزار روس منحل شده و مایملک آن به‌ کلیسای ارمنی  واگذار شد. در سال های ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۰‌ میلادی انهدام سیاسی- مذهبی آلبانها به پایان رسید. رهبری کلیسای روس به رهبری کلیسای آچمیادزین اجازه داد که آرشیوهای اپارخین را - که دیگر زیر سلطه ی آنها بود- نابود سازند. محققین و مورخین بسیاری بر این عقیده هستند که در این امحا، آرشیوهای کلیسای آلبانیا نیز نابود شده اند.

از قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن هشتم بعد از میلاد، حدود ۱۲۰۰ سال، قره باغ بخشی از  آلبانیای قفقاز بود.‌ بعد از اضمحلال کشور مستقل آلبانیا، قره باغ به عنوان بخشی از موجودیت جغرافیائی و سیاسی آذربایجان بود که از قرون ده تا دوازده میلادی، به ترتیب سلسله های ساجدیان، سالاریان و شدادیان در آنجا حاکم بودند. در اواسط قرن یازده میلادی قلمرو فرمانروائی آلبانیا مورد هجوم ترکهای سلجوقی قرار گرفت. این‌ حمله ها یک قرن‌ تمام ادامه یافتند. در اواسط نیمه ی اول قرن دوازده میلادی، قره باغ بخشی از کشور  آتابای ایلده گیز آذربایجان بود. در سال ۱۱۳۶ میلادی سلطان سلجوقی، مسعود آتابای شمس الدین ائل دنیز را حاکم آران و قره باغ منصوب نمود.‌ طی قرون دوازدهم و سیزدهم‌ میلادی، سلطان نشین خاچین در آرتساخ بوجود آمد که بنا به ای. آ. اوربئلی، بخشی از "آرتساخ قدیم" محسوب می شد. در دهه ی سی قرن سیزدهم میلادی، سرزمین های تاریخی آلبانیای قفقاز به ضمیمه ی قره باغ توسط مغول ها به تصرف در آمد.

از قرن پانزدهم میلادی خانهای قره باغ عنوان "ملک" را دارا بودند. لازم به یادآوری است که عنوان ملک‌ نشین اولین بار فقط محدود به منطقه ی قره باغ بود. بعد از آن بود که خان‌ نشین آذربایجانی شکی نیز به عنوان شاخه ای از ملک‌ نشین قره باغ، این‌عنوان را صاحب شد. ملوک قره باغ در نامه هایشان به تزار روس، خودشان وارثین آرشاکیدهای آلبانیا ( نه ارمنی ها- نویسنده) می نامیدند. فرمانروایان آلبانیا بر خلاف القاب "تر" و "ناخارار" ارمنی، لقب "ملک" را دارا بودند. هیچ یک از نامهای خانوادگی ملوک آلبانیا ربطی به نوادگان ارمنی ندارد.
از قرن شانزدهم تا قرن بیستم میلادی، قره باغ، ایروان، گنجه و زنگه زور همه جزو سرزمین‌های آذربایجان محسوب می شدند. لیستی که کشیش ارمنی اورگانس شاهتاختون برای سلسله های حاکمین‌ این‌ منطقه ارائه داده و منابع ارمنی هم در زمان موجودیت‌ اتحاد شوروی همیشه به آن ارجاع می کردند، این‌ مدعا را یکبار دیگر ثابت می کند. در این لیست طی سالهای ۱۴۱۰ تا ۱۸۲۷ میلادی به اسم یک‌ نفر حاکم ارمنی در سرزمینی که امروزه ارمنستان‌ نامیده می شود، بر نمی خوریم.
در قرن هفدهم‌ و در اولین‌ نیمه ی قرن هیجدهم، قره باغ به میدان‌ نبرد سپاهیان‌ ایران و عثمانی بدل شد. برای آزادی ملک‌ نشین قره باغ - که اکثریت‌ اهالی آنرا آلبانهای قفقاز تشکیل می دادند- از سلطه ی ایران و عثمانی، پسر یکی از ملک‌ های قره باغ به نام اسرائیل اوری (۱۷۱۱-۱۶۹۱) به شاهزاده نشین های آلمان و ایتالیا، همچنین فرانسه و روسیه سفر کرده و سعی در جلب حمایت آنها از طرح خودش نمود. مرگ‌ نابهنگام اوری، از جامه ی عمل پوشیدن طرحش جلوگیری کرد.

در قرن‌ هیجدهم میلادی هنگام سلطنت کاترین دوم، طی پروژه ای که پوتمکین‌ نامیده می شد، سرنوشت قره باغ اینگونه ترسیم می شود: " با استفاده از هرج و‌مرج موجود در قلمرو امپراطوری ایران، باکو، دربند و مناطق دیگر را اشغال و با ضمیمه کردن‌ گیلان، مناطق اشغالی تحت‌ نام آلبانیا، میراث آینده ی شاهزاده کنستانتین پاولوویچ خواهد شد." رژیم روسیه در نظر داشت که با در نظر گرفتن تاریخ‌ منطقه، مرکزی به نام آلبانیا تاسیس نماید. برای آزادی قره باغ، سردار روسی آ. و. سووروف که با ملک قره باغ نسبت فامیلی داشت، در نظر گرفته شده بود. همانگونه‌ که منابع ارمنی نیز تائید می کنند، در طرح های سووروف، در قلمرو آلبانیا، اطراف ایروان که به خانات آذربایجان‌ تعلق داشت، در نظر گرفته شده بود.

در اوسط قرن‌ هیجدهم خان آذربایجانی پناه علی، خان‌نشین قره باغ را بوجود آورده و قلعه ی پناه آباد را که بعد ها به علت‌ نزدیکی به آبادی نزدیک آن شوشا نامیده شد، مقر و مرکز اداری آن قرار داد. در سال ۱۷۹۵ میلادی مردم قره باغ در مقابل سپاهیان اشغالگر ایران‌ مقاومت شدیدی نشان دادند. در قرن‌ هیجدهم میلادی روابط دوستی ما بین خان‌ نشین قره باغ و روسیه بوجود آمد‌ در بوجود آوردن این رابطه ی دوستی، شاعر بزرگ آذربایجان‌ ملا پناه واقف ( حدود ۱۷۹۷- ۱۷۱۷) نقش برجسته ای داشت.

بررسی فاکت های تاریخی ما را به این‌ نتیجه می رساند که قره باغ- آرتساخ  یک بخش جدائی ناپذیر از کشوری بود که در سرزمین های تاریخی آذربایجان قرار داشت. لذا از ازمنه ی خیلی قدیم، قره باغ یک‌ ایالت‌ تاریخی آذربایجان محسوب می شود.

ادامه دارد

 

No comments: