رقیه کبیری
صحنه ای از اجرای آنتیگون-تئاتر شهر تبریز |
تراژدی
بخشی از زندگی انسان است. اما تراژدی کلاسیک که قرنهاست روی صحنههای تئاتر به
نمایش درمیآید، بخشی از کنش طبقهی اشراف و طبقهی حاکم است و انسان عادی با
روزمرگیهایش در آن جایی ندارد.
آنتیگونی که سوفوکل ۴۰۰ سال قبل از میلاد، همزمان با اوج شکوفایی فلسفه در یونان و نهادینه شدن دموکراسی آفریده بود و روی صحنههای باشکوه در مهمترین مرکز فرهنگی یونان، در شهر آتن به نمایش درمیآمد با آنتیگونِ تحریر شده به قلم ژان آنوی که اواسط قرن بیستم، در گرماگرم جنگ دوم جهانی و با رونق فلسفهی اگزیستانسیالیسم در سیاهترین دورهی تاریخ فرانسه، همزمان با اشغال پاریس توسط نازیها بر روی صحنه رفت، تا آنتیگونی که در سالن محقر تئاتر تبریز به اجرا درآمد و همچنان تا سیزدهم دی ماه روی صحنه خواهد بود، دورانهای تاریخی- سیاسی بسیاری سپری شده است.
تراژدی آنتیگون یکی از سهگانههایی است که سوفوکل بر اساس اسطورههای سُلالهی
لابداسیدها نوشته است. دو اثر دیگر، «ادیپوس شهریار» و «ادیپوس در کلنوس» نام
دارند. آنتیگونی که سوفوکل ۴۰۰ سال قبل از میلاد، همزمان با اوج شکوفایی فلسفه در یونان و نهادینه شدن دموکراسی آفریده بود و روی صحنههای باشکوه در مهمترین مرکز فرهنگی یونان، در شهر آتن به نمایش درمیآمد با آنتیگونِ تحریر شده به قلم ژان آنوی که اواسط قرن بیستم، در گرماگرم جنگ دوم جهانی و با رونق فلسفهی اگزیستانسیالیسم در سیاهترین دورهی تاریخ فرانسه، همزمان با اشغال پاریس توسط نازیها بر روی صحنه رفت، تا آنتیگونی که در سالن محقر تئاتر تبریز به اجرا درآمد و همچنان تا سیزدهم دی ماه روی صحنه خواهد بود، دورانهای تاریخی- سیاسی بسیاری سپری شده است.
آنتیگون، دختر ادیپ، شهریار شهر تِب است. مردی که طی سلسله حوادثی بیآنکه بداند و بخواهد پدرش «لایوس» را کشت و طبق تقاضای مردم شهر تب بر تخت سلطنت نشست و باز بیآنکه بداند شهبانوی پیشین، ژوکاست مادرش است وی را بههمسری گرفت. حاصل این وصلت چهار فرزند بود. دو پسر به نامهای «اتهاوکل» و «پولینیس» و دو دختر به نامهای «ایسمن» و «آنتیگون».
ادیپ سالها بیخبر از سرنوشتی که برایش رقم خورده بود باآرامش بر شهر تب شهریاری کرد. و سرانجام خدایان بر شهر تب خشم گرفتند و تاوان خشم خدایان دامنگیر مردم عادی شد. طاعون به جان مردم افتاد. ادیپ که شهریاری دانا و عادل بود برادر همسرش «کرئون» را روانهی معبد دلفی کرد تا علت خشم خدایان را جویا شود. کرئون سفیر خبری شوم بود: «بلای طاعون با یافتن قاتل لایوس رفع خواهد شد!»
و ادیپ دانست که نفرینشدهی خدایان است. شهبانو ژوکاست با شنیدن خبر خود را حلق آویز کرد. ادیپ چشمان خود را کور ساخت و شهریاری تب را به پسرش «اتهاوکل» واگذاشت. شهریار جدید پدر و برادر و داییاش را از شهر تب بیرون کرد. ادیپ در نزدیکی آتن در شهر کلنوس بعد از مرارتهای فراوان در کنار آنتیگون جان سپرد. هنگامی که آنتیگون به تب بازگشت، شاهد جنگ دو برادر بر سر شهریاری بود. سرانجام در جنگی که پیشانینوشت خدایان بود دو برادر همدیگر را هلاک کردند و شهریاری شهر تب به «کرئون» دایی آنتیگون رسید. کرئون جسد شهریار سابق «اتهاوکل» را گرامی داشت و او را بنا به آیینهای شهر تب به خاک سپرد و جسد برادر دیگر «پولینیس» را که شوریده بود، در معرض باد و هجوم جانوران قرار داد و نگهبانانی گمارد تا کسی جرئت خاکسپاری پولینیس را به خود راه ندهد. تراژدی آنتیگون بواقع از نافرمانی او به حکم شهریار آغاز میشود. آنتیگون به خاکسپاری برادر برمیخیزد...
نمایشنامهی آنتیگون، نوشتهی سوفوکل، بارها دستمایهی آفرینههای نمایشی جدید بوده است. آثار «والترز هازینکلور»، «برتولت برشت»، «ژان آنوی» و «میرو گاوران» را میتوان از مهمترین این آفرینهها برشمرد.
آنچه از همنشینی سه اثر در کنار هم (آثار سوفوکل، ژان آنوی و آنچه در خانهی تئاتر تبریز بهکارگردانی علی پوریان با بازیگرانی توانمند بر روی صحنه رفت) برای نگارندهی این سطور حاصل شد، بدینگونه است:
۱- آنتیگونِ سوفوکلس اثری است که منش و کنش طبقهای را که کارش سیاستورزی و خوشگذرانی و عاشقی است، و نیز شوربختی یک سلالهی پادشاهی را با زبانی فاخر و شاعرانه و تاثیر گرفته از روح دوران به نمایش میگذارد. او منش و کنش این طبقه را به واسطهی نافرمانیِ فردیِ آنتیگون بر علیه قوانین شهر تب در قالب اثری هنری عرضه کرد. در اثر سوفوکلس علاوه بر کنشهای فردی بازیگران، گروه همسرایان نقش مهمی در پیشبرد نمایش دارند.
تراژدی سوفوکل ذهن تماشاگر را از ابتدا تا انتها درگیر سرنوشت آنتیگون میکند و در پایان او با حسی آمیخته از رنج و لذت سالن نمایش را ترک میکند.
۲- در آنتیگون ژان آنوی، نمایش در صحنهای بیزمان و بیمکان آغاز میشود. برخلاف اثر سوفوکلس بهجای دیالوگ آنتیگون و ایسمن تمام شخصیتها در صحنه حاضرند و هر یک به کاری مشغول. «صحنه خوان» از شخصیتهای حاضر در صحنه جدا شده و تراژدی آنتیگون را برای تماشاگران همچون یک نقال روایت میکند. از همان ابتدای نمایش آنچه بر آنتیگون و سایر شحصیتها خواهد رفت را، نقل میکند. پیشآگهی تماشاگر، پیش از همراهی ذهنی با شخصیتهای روی صحنه، کاری است برجسته که ژان آنوی در این نمایشنامه انجام داده است. تماشاگر از همان آغاز میداند که آنتیگون خواهد مرد. بدین گونه آنوی ذهن تماشاگر را به سمت و سوی مسیری که آنتیگون برای مرگ خواهد پیمود هدایت میکند. هدایت به سوی دیدن جزئیاتی از یک کلّ.
هر چند آنتیگونِ ژان آنوی برگرفته از اثر سوفوکل است، اما آنوی توانسته روح دوران خود را بر این اثر بدمد. کلافی کاموا به دست شهبانو اوریدیس، همسر کرئون، میدهد که همچون زنان طبقهی فرودست از بامداد تا شامگاه مشغول بافتن برای فقراست. تو گویی «فقرا غیر از بافتنی به چیز دیگری نیاز ندارند.» اوریدیس تنها زمانی آگاه میشود پسرش هِمون خود را در کنار آنتیگون فنا کرده که آخرین رج بافتنیاش را میبافد. کلاف را رها میکند، به اتاقش میرود و میل بافتنیاش را در قلبش فرو میکند. کنش کرئون در مقابل مرگ شهبانویش چنین است: «اونم خوابیده، همهشون خوابیدن. خوبه، روز سختی داشتیم!»
کرئون تسلیم سرنوشت میشود و تلاش دارد با تحلیلهای منطقی برای خود، امید به زندگی همچان در دلش شعلهور بماند و با سرنوشت کنار بیاید.
آنتیگون در اثر ژان آنوی کاراکتری است که با آیینهای خدایان به مخالفت برمیخیزد. دستمایهی مخالفت او برادری است که بدون گور در دشت رها شده تا سهم لاشخواران گردد. او به آیینهای مردم تب باور دارد و در اوج شکوفایی عشقش قدرت آن را دارد که به زندگی و زیباییهایش «نه» بگوید. هر چند خود نیز از این نافرمانی و کنش خود در برابر کانون قدرت سر در گم مانده است. او هنگام مرگ نیز زندگی را دوست دارد. حتی هنگامی که به انتظار مرگ نشسته، سرشار از عشق به زندگی است. در نامهای که با دستخط مأمور مرگش برای نامزدش «همون»، فرزند کرئون، نوشته میشود، مقرّ میآید که نمیداند به کدامین سبب میمیرد.
بارزترین ویژگی نمایشنامهی آنوی ساختار شکنی در زبان تراژدی کلاسیک است. زبانی که ژان آنوی برای روایت اثر خود برگزیده، زبان محاوره است. زبانی که مردم کوچه و بازار با آن سخن میگویند. در حوالی همین سالهاست که لوییفردیناند سلین رمانهای خود را به زبان محاوره مینویسد. باید تاکید کنم که اشاره به سلین بهمعنی این نیست که آنوی تحت تاثیر او بوده است. اما باور دارم که روح دوران در نوشتن آنتیگون به زبان محاوره، در ژان آنوی تاثیر داشته است.
٣- شاخص آنچه در سالن تئاتر تبریز روی صحنه میگذرد ترجمهی دلنشین این اثر از زبان فرانسه به زبان ترکی با گویش تبریز است. تسلط بازیگران به زبان ترکی لذت تراژیک این اثر را برای تماشاگران ترک زبان دو چندان میکند. تئاتر تبریز نمایش ترکی آنتیگون را مدیون خانم منیره اکبرپوران (اولکر اوجقار) است که هر سال ترجمهی تازهای از آثار نمایشنامهنویسان برجستهی جهان را از زبان فرانسه به زبان ترکی، ارمغان شیفتگان تئاتر میکند. تئاتر تبریز در دو سال گذشته شاهد اجرای ترکی نمایشنامههای «کرگدن» اثر اوژن یونسکو و «خسیس» اثر مولیر بههمت خانم اکبرپوران و کارگردانی آقای کامران قربانی بوده است.
ویژگی مهم این ایفا روزآمد کردن این اثر ماندگار است که در جایجای اجرای تبریز بهچشم میخورد. درهمتنیدگی عناصر مدرن و کلاسیک، همراه با حفظ ساختار بنیادین اثر، چنان بجا و هوشمندانه انتخاب شده که وقتی برنامهی روزانهی شهریار کرئون در ۴۰۰ سال قبل از میلاد را منشی نوجوانش از روی تبلت برایش میخواند، و یا نگهبانی که با موبایلش به شخصی ناشناس سخنهای نهان میگوید، برای تماشاگر چنان عادی مینماید که اگر غیر از این بود امکان نداشت تغییر دورانهای تاریخی را روی صحنه درک کرد. کارگردان این اثر، توانسته است فضای سیاسی- اجتماعی دوران معاصر را به نمایش درآورد. دیالوگهای شخصیتها بخصوص دیالوگهای مأمور جسد پولینیس، که نه نظامی است و نه شخصی، همانگونه که خود مأمور نیز عاجز از آن است که در سیستم حکومتی شهریاری چون کرئون جایگاه خود را تعریف کند، تلنگری است به ذهن تماشاگر که بیاختیار اتفاقات معاصر را برای تماشاگر تداعی کرده و «آگاهی» را در قالب تبسمی متأملانه بر گوشهی لبش مینشاند.
ویژگی دیگر این اجرا نشان از آگاهی کارگردان و مترجم این اثر بر باورهای اجتماعی - مذهبیِ عامهی مردم است. شخصیتی که به نام تقدیر جایگزین صحنهخوان در اثر ژان آنوی شده بود به این اثر رنگ و بوی شرقی داده است. تقدیری که از همان ابتدای نمایش با حرکات پانتومیم و همراهی موسیقی تکتک شخصیتهای روی صحنه را با اشارهی انگشتش جابجا میکند و هر کاراکتر را در جایگاه ویژهی خویش مینشاند. در این میان تنها آنتیگون است که بیاعتنا به قدرت و ارادهی تقدیر پیش میرود. از جایگاه تعریفشدهاش، از خودِ اشرافیاش فاصله گرفته، دیدگاهش دستخوش تغییر میگردد. طوری که میتواند با دستمایه قرار دادن خاکسپاری برادری قدرتطلب و شهوتران بر قوانین ناروای کروئونْ گزیده «نه» بگوید. و باز تقدیر است که پس از صدور حکم مرگ آنتیگون به داد کرئون میرسد، سیگاری میگیراند و بهگوشهی لب کرئون میگذارد تا او آرامشش را بازیابد. اما تقدیر به هیچ عنوان نمیتواند به نظر و عمل دختری که تصمیم گرفته «نه» بگوید، راهی بیابد.
هر چند آنتیگون خود را دختری ضعیف و رنجور میداند، اما بههر روی او دختر ادیپ شهریار است. دختر مردی که نمیتوانست حقیقت را ندانسته رها کند. مردی که «میخواست بداند کیست و نمیخواست چیزی باشد جز آنکه هست.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاتارسیس: واژهای یونانی است. به معنی تطهیر و تزکیه میباشد.
منابع:
- افسانههای تبای، نوشتهی سوفوکلس، ترجمهی شاهرخ مسکوب. انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم.
- آنتیگون، نوشتهی ژان آنوی، ترجمهی احمد پرهیزی، نشری نی، چاپ چهارم.
- دیدن اجرای ۹۴/۹/۲٣ در تئاتر تبریز، ترجمه به زبان تورکی توسط منیره اکبرپوران (اولکر اوجقار)، بهکارگردانی علی پوریان، با همراهی گروه نمایش و گروه موسیقی با آهنگسازی بابک حسنزاده.
منبع: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=70916
No comments:
Post a Comment