شیوا فرهمند راد
آقای پرزیدنت انجمن قلم ایران در تبعید در «پاسخی» با عنوان «ادعا و درس اخلاق یک مترجم» که بر نوشتهی من «اخلاق بریدن و چسباندن» نوشتهاند و از جمله در این نشانی منتشر کردهاند، ادعاهایی به میان آوردهاند که دروغین بودنشان را اینجا نشان خواهم داد. اما نخست باید نکتهای را یادآوری کنم.
اعتراض من از آغاز نیز برای آن نبود که حق مالکیت یک ترجمهی سیساله را به خود بازگردانم. آن حق دستکم پیش خودم و پیش نخستین ناشر آن در سال ۲۰۰۲ (مجلهی «نگاه نو») برای من محفوظ است. سخن من مطرح کردن و به بحث گذاشتن و اعتراض به پدیدهای ناهنجار بود و هست که با کمال تأسف در حال گسترش است، و همچنانکه ملاحظه میشود تا رأس نهادی که وظیفهاش پاسداری از شرافت و حیثیت قلم و حقوق نویسندگان باید باشد، نیز سرایت کردهاست. من با “شخص” کاری نداشتم و ندارم. شخص میتواند هر کسی باشد و هر نامی داشتهباشد. روی سخن من فلان شخص معین در استکهلم یا فلان
روزنامهنگار معین در تحریریهی روزنامهی “خراسان” نبود و نیست. اینها تنها دو نمونه بود که به میان آوردم. من از اصول سخن گفتم، از وجدان روزنامهنگاری، و از ایراد کار یک مقام؛ مقامی با عنوان «پرزیدنت انجمن قلم ایران در تبعید». دریغا که بحث، نه به گناه من، با حملهی شخصی منحرف میشود، و دوستانی پافشاری میکنند که حملهها را بیپاسخ نگذارم.
استکهلم
8 سپتامبر 2014
وبلاگ نویسنده: http://shivaf.blogspot.com
منبع: http://www.iran-emrooz.net/index.php/farhang/more/52433/
روزنامهنگار معین در تحریریهی روزنامهی “خراسان” نبود و نیست. اینها تنها دو نمونه بود که به میان آوردم. من از اصول سخن گفتم، از وجدان روزنامهنگاری، و از ایراد کار یک مقام؛ مقامی با عنوان «پرزیدنت انجمن قلم ایران در تبعید». دریغا که بحث، نه به گناه من، با حملهی شخصی منحرف میشود، و دوستانی پافشاری میکنند که حملهها را بیپاسخ نگذارم.
آقای پرزیدنت در «پاسخ»شان میگویند که کتابشان “«ناظم حکمت، شاعر همیشه کمونیست» دو بار تجدید چاپ شده [...] چاپ اول این کتاب در ژوئن ۲۰۰۳ و چاپ دوم در اکتبر ۲۰۰۳، [و تازه] این شعر به همراه ترجمه شعرهای دیگری از ناظم در نشریه کانون پژوهشی «نگاه»، دفتر هجدهم – مه ۲۰۰۶، [هم] منتشر شدهاست”. ایشان این را دلیل بر آن میگیرند که پس ترجمهی آن بخش متعلق به خودشان است، و سپس میپرسند که چرا من “در انتشار سهباره این شعر [...] چنین ادعایی را پیش کشیده”ام، و نه پیش از آن؟
باید اعتراف کنم که من بر وجود آن دو نوشتهی دیگر ایشان آگاهی نداشتم و آنها را ندیدهبودم تا واکنشی نشان دهم. البته ایشان تاریخ انتشار کتابشان را ۹ سال عقب کشیدهاند و کتاب در واقع در سال ۲۰۱۲ منتشر شدهاست. و سپس، نشانی نشریهی «نگاه» که ایشان در پاسخشان دادهاند تنها یک برگ جلد نشریه را نشان میدهد. اما من نشانی درست را یافتم، و با دیدن آن نوشته، و کتاب، به ایشان حق میدهم که باید زودتر از اینها اعتراض میکردم.
در نشانی درست، نوشتهای ۹ صفحهای از دفتر هجدهم نشریهی «نگاه» (سال ۲۰۰۶) وجود دارد که نام ایشان را بر پیشانی دارد. و آنجا، در میانهی برگ سوم (با شماره صفحه ۹۵) ناگهان عنوانی که من سی سال پیش برای ترجمهام برگزیدم و سه بار (۲۰۰۲، ۲۰۰۵، و ۲۰۱۲) با همین عنوان منتشر شده، دیده میشود: «ابعاد جهانی یک شاعر»! از اینجا تا پایان ستون دوم صفحهی 99 بهتمامی از ترجمهی من برداشته شدهاست، از جمله شامل شعر تقدیمی به قربانیان بمب اتمی.
در کتاب ایشان نیز با عنوان «ناظم حکمت شاعر کمونیست همیشه زنده!» (کتاب ارزان، استکهلم ۲۰۱۲) از آغاز صفحهی ۱۸ تا پایان صفحه ۳۵، به استثنای صفحه ۳۴، همهی نوشتهها و شعرها از همان ترجمهی من برداشته شدهاست. یعنی ۱۷ صفحه از سراپای نوشتهی ۵۳ صفحهای (اگر فهرست و توضیحات را جدا کنیم)، یعنی یک سوم کتابی که به نام ایشان بهعنوان «نویسنده» منتشر شده، ترجمهی من است.
آقای پرزیدنت در «پاسخ»شان ادعا میکنند که: “واقعیت این است که من این ترجمهها را پیش از این به انجام رسانده”ام، اما گویا فراموش کردهاند که خودشان، هم در توضیح پایان آن مقاله در نشریهی «نگاه» (صفحه ۱۰۱) و هم در توضیح پایانی کتابچه (صفحه ۵۹) چیز دیگری گفتهاند. آنجا، ضمن تکرار شرحی که من درباره منبع ترجمهام نوشتهام، و بدون آوردن نام نویسنده (من)، میافزایند: “«ابعاد جهانی یک شاعر» [...] تلخیصشده از برگردان فارسی نوشتهای است، که در نشریهی «نگاه نو»، اردیبهشت ماه ۱۳۸۱ [...] درج شدهبود”.
در کتاب ایشان بخشی با عنوان «ابعاد جهانی یک شاعر» وجود ندارد و آن را به «اعتصاب غذا و همبستگی جهانی با شاعر» تغییر دادهاند. اما «یادشان رفته» که در توضیح صفحه ۵۹ هم این عنوان را تغییر دهند و به این ترتیب ابهامی آفریدهاند: خواننده چیزی به نام «ابعاد جهانی یک شاعر» در کتاب نمییابد، و او اگر مجلهی «نگاه نو» مرجع ایشان، یا اصل ترجمهی مرا ده سال پیش از آن، یا کپی کردن نخست ایشان را در مجلهی «نگاه» ندیده باشد، به هیچ شکلی نمیتواند بفهمد که منظور ایشان از آن “توضیح” کدام بخش از کتاب است و ایشان کجای کتاب را از ترجمهی من کپی کردهاند.
به این ترتیب خود ایشان یک بار هشت سال پیش در نشریهی «نگاه» اعتراف مبهمی کردهاند و گفتهاند که بخشی از آن ترجمهی خودشان نیست، ترجمهی من است؛ یک بار دیگر ۲ سال پیش اعتراف کردهاند که بخشی را (معلوم نیست کدام بخش را) از مجلهی «نگاه نو» برداشتهاند، اما اکنون در دفتر بیستم کانون نویسندگان ایران در تبعید، و در “پاسخ”شان به من ناگهان ادعا میکنند که ترجمه متعلق به خودشان است.
البته ایشان در آن “توضیح”شان هم نشانی غلط میدهند. من دلایل بیشماری دارم که نشان میدهد ایشان بهجای آن که به خود زحمت بدهند و آن همه نوشته را از روی مجلهی «نگاه نو» تایپ کنند، همانگونه که در «اخلاق بریدن و چسباندن» حدس زدم همه را از نسخهی سال ۲۰۰۵ سایت ایران امروز «هایلایت» کردهاند، بریدهاند و در مقاله و کتاب خود چسباندهاند. اما آن بحث قدری فنیست و بیرون از موضوع این نوشته. با این حال تنها یک نمونه اینجا میآورم و «در خانه اگر کس است / یک حرف بس است»: در پاراگراف آخر متن ایران امروز چنین عبارتی هست: «در آن نزدیکى فانوس دریائى «قیز یالاسی» چشمک مىزد. کشتىها مثل همیشه...». این عبارت در متن سال ۲۰۰۲ مجلهی «نگاه نو» واژههای دیگری دارد. اما در هر دو کپی ایشان، هم در نشریهی «نگاه» (صفحه ۹۹، ستون دوم، سطرهای ۸ و ۹ از پایین) و هم در کتابشان (صفحه ۳۳، سطرهای ۵ و ۶ از پایین) درست به شکل متن ایران امروز کپی شدهاست. و نکته اینجاست که یک غلط تایپی در این عبارت هست: من هنگام تایپ متن ایران امروز «قیز قالاسی» [قلعهی دختر] را به اشتباه «قیز یالاسی» تایپ کردهام و ایشان این غلط را عیناً بریدهاند و چسباندهاند. جایی بهنام «قیز یالاسی» وجود ندارد.
ایشان ادعا میکنند که تاکنون جملهای از من نخواندهاند اما تا اینجا دیدیم که ایشان دستکم «اخلاق بریدن و چسباندن» را خواندهاند، که هیچ، متن کامل ترجمهی مرا، و آنچه را از آن کپی کردهاند، بارها خواندهاند.
ایشان توصیه میکنند: «خوب بود [من] در باره این نکته مهم نظرش را میداد که من چرا فقط یک شعر از مجموعه ترجمه شعرهای او را کپی کردهام و به بقیه ترجمههایش اعتنائی نداشتهام». باشد، دربارهی این نکتهی مهم نظرم را میدهم: با خودافشاگری آقای پرزیدنت اکنون میدانم که ایشان نه فقط یک شعر، که بخش بزرگی از ترجمهی مرا شامل نثر و چهار شعر کپی کردهاند.
و اما اوج “پاسخ” ایشان آنجاست که بهجای پاسخ دادن، و «گرچه ذهن دائیجان ناپلئونی ندار»ند، با این حال دچار تردید میشوند که «بازیها و گرایشهای سیاسی در این زمینه نقش بازی کردهباشد». چرا؟ زیرا که من آن ترجمه را یک بار به اعتصاب غذای اکبر گنجی تقدیم کردهام. یعنی وقتی که من اعتراض میکنم که چرا ترجمهی مرا کپی کردهاند و به نام خود جا زدهاند، یک «بازی سیاسی» اتفاق میافتد! این موضوع هیچ ربطی به کپی کردن یک ترجمه ندارد، با این حال باید یادآوری کنم که در آن هنگام یک کارزار بزرگ جهانی برای نجات جان اکبر گنجی بر پا بود. یک گوشهی خیلی کوچک از آن را در این نشانی زیر عنوانهای گوناگون میتوان دید.
پیشتر هم نوشتهام: وظیفهی تکتک اعضای انجمن قلم (پن)، و از جمله «پرزیدنت» آن دفاع از شرافت قلم و حقوق و حیثیت نویسندگان سراسر جهان است. من نمیبینم که پرزیدنت انجمن قلم ایران در تبعید در این مورد چگونه از حقوق من پاسداری کردهاست یا میکند.
سرانجام، برای کسانی که با این انجمنها آشنایی نزدیک ندارند، باید توضیح دهم که «کانون نویسندگان ایران در تبعید» و «انجمن قلم ایران در تبعید» دو نهاد جداگانهاند.
استکهلم
8 سپتامبر 2014
وبلاگ نویسنده: http://shivaf.blogspot.com
منبع: http://www.iran-emrooz.net/index.php/farhang/more/52433/
No comments:
Post a Comment