Apr 11, 2013

مقدمه اگو – بازی زندگی

فرانک شیرماخر
برگردان: حسین انورحقیقی


ما به شکلی وحشتناک ساده شده ایم. متاسفانه خودمان از آن بی خبریم. چرا کاری را انجام می دهیم؟ چرا چیزی را دوست ‏داریم؟ پرسش های پیچیده ای که هرکس به تنهایی توان پاسخگویی به آن را ندارد. ما نمی دانیم که دیر زمانی است که ‏دیگران به جای ما جواب های ما را می دهند.‏


مقدمه کتاب اگو – بازی زندگی ‏ از فرانک شیرماخر* صاحب امتیاز فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ

ما به شکلی وحشتناک ساده شده ایم. متاسفانه خودمان از آن بی خبریم. چرا کاری را انجام می دهیم؟ چرا چیزی را دوست ‏داریم؟ پرسش های پیچیده ای که هرکس به تنهایی توان پاسخگویی به آن را ندارد. ما نمی دانیم که دیر زمانی است که ‏دیگران به جای ما جواب های ما را می دهند.‏

برای یک لحظه هم که شده تمامی آنچه را که از طریق روانشناسی، مغز شناسی و یا حتی از تجارب خودتان در باره معمای ‏هستی خویش می دانید به دست فراموشی بسپارید. اقتصاد دانان، بی آنکه ما بو ببریم، سازوکار روانی انسان مدرن را ‏موضوع کار خویش ساخته اند.‏

برای ساده کردن جهان بیش از اندازه بغرنج و برای شتاب بخشیدن به روند اقتصادی، در پس پرده مدلی ایجاد شده، که زندگی ‏ما را در درازمدت تغییر می دهد.‏

این مدل بر آن است که زندگی تک تک ما می تواند خیلی ساده و راحت باشد هر گاه فرض کنیم که هر فردی فقط و فقط به ‏خود و منافع خود می اندیشد. این کتاب می خواهد نشان دهد که چگونه از مدلی، به ظاهر بی خطر درابتدا، تله ای بوجود آمد ‏و اینکه تا چه حد این مسئله در پرده است.‏

همه تله گذاران تله شان را می پوشانند. در جنگل می توان با خاک و برگ تله فلزی را پنهان ساخت: مصنوعاتی که چنان می ‏نمایند که گویی چیزهایی طبیعی هستند. میان مردم تله را به نام قانون طبیعی جا می زنند. ادعای زیر از این دست است که: ‏از ژن ها گرفته تا اخلاقیات "انسان شیفته خود است". این تز را یکی از تئوری های اقتصادی به کمک حسابگرهای مدرن به ‏قانونی طبیعی تبدیل کرد و ما آن را تازه احساس می کنیم.‏

این روز ها خیلی ها بر این باورند که گویا امکان انتخاب و آزادی هایشان بیشمار تر از هر زمان دیگر است و اینکه بالاخره ‏آنها مختارند که نظریه ای را بپذیرند و یا رد کنند.‏

در حقیقت اما نه تنها ناخودآگاه این نظریه را پذیرفته اند بلکه دیر زمانی است که کار و زندگی خویش را با آن هماهنگ می ‏کنند.‏

ما دوران تازه سرمایه داری اطلاعاتی را تجربه می کنیم. این دوران کار خود را با تبدیل جهان به حالتی روحی و روانی آغاز ‏کرده است. کارهای بزرگی انجام می دهد و برنامه های بزرگی در پیش دارد. افکار را می خواند، کنترل می کند و می ‏فروشد. می خواهد مخاطرات را پیش بینی کرده، ارزیابی کند و از بین ببرد. مغز وی بی وقفه در تلاش است تا به آنچه ‏آدمیان انجام می دهند، می گویند، می خرند و نیز حرکت بعدیشان در بازی پی ببرد. هر جا که آنها به هم می رسند نظامی را ‏در پیش روی می یابند که همیشه بر همه چیز بهتر از آنها آگاه است. او اجازه نمی دهد که افراد خود را جور دیگری از آنکه ‏هستند به اطراف معرفی کنند. او بر آن است که انگیزه همه اقدامات انسانها تنها سود جویی شخصی شان است.‏

رفتاری که "بدون دلیل" باشد در مخیله سرمایه داری اطلاعاتی نمی گنجد. حتی دوستی، وفاداری و عشق به نظر وی علل ‏عقلی دارند که ریشه شان در گرایشات خود خواهانه هر فردی نهفته است. این علت پر شماری "مشوق ها" است که از پاداش ‏به بانک داران وال استریت گرفته تا نشان ها و مدال های مجازی و رای "خوشم آمد" به چیزهای خصوصی -نظیر فیس ‏بوک- را در بر می گیرد.‏

بازی هایی وجود دارند چون شطرنج که روبازند و بازی هایی چون پوکر که رو بسته اند و در این بازی کسی نمی تواند ‏دست طرف مقابل را نگاه کند. اقتصاد اطلاعاتی در حال و هوای پوکربازی تنفس می کند. دنیای وی دنیایی است که در آن ‏هیچکس هرآنچه را که واقعا فکر می کند نمی گوید و انجام نمی دهد ولی اگر به آنها اهدافی فرد گرایانه نسبت دهیم آنگاه نیات ‏آنها همه آشکار خواهد شد. دلیل نیاز بیش از اندازه به اطلاعات هم از اینجاست. همچنین اجبار به بلوف زنی، دیگرنمایی و ‏آدرس عوضی دادن سرچشمه اش اینجا است. الگوریتم های مالی، معاملات بورس سهام را استتار می کنند تا الگوریتم ‏جانوران درنده را، که در کمین شان است، فریب دهند، یا اینکه الگوریتم جانوران درنده آژانس های اقتصادی دیگر را چنان ‏به سرعت برق وباد با اطلاعات دروغین تغذیه می کنند تا به افزایش شدید و ناگهانی قیمت ها منجر شود. افراد هویت های ‏جعلی برای خود دست و پا میکنند پروفایل های ویژه برای ارائه به روئسای کارگزینی شرکت ها و یا بانک ها برای خود ‏سرهم می کنند. خیلی از دولت ها سیگنال های دروغین می فرستند تا بازارها فریب دهند. جامعه ای است که انسان در آن نه ‏تنها به دیگران بلکه به خود نیز بی اعتماد است. کسی که کارش به اینجا رسیده، باور می کند که کارآموزی یش، تجربه هایش ‏و زندگی نامه اش آن ارزشی را، که خیال میکرد داشته باشند، ندارند.‏

وعده به اینکه پاسخ سوالاتی را بیابند که هنوز پرسیده نشده اند، ادعای اینکه بیشتر از آنچه فردی درباره خودش بداند درباره ‏اش بدانند، پیش بینی چیزهایی که شخصی خواهد خواست بی آنکه خود آگاه باشد، پیشنهاد اینکه چه کسی مناسب دوستی است ‏از نقطه نظر ساختاری با الگوریتم کنترل سازمانهای امنیت منطبق است که قبل از اینکه جرمی اتفاق بیافتد بر آن آگاهند بی ‏آنکه شاید مجرم هنوز در مورد اقدام مجرمانه خود چیزی بداند. اقتصاد نوین ماشینها را به خدمت می گیرد تا روابط افراد ‏بایکدیگر را به شکل گزاره های ریاضی ضبط می کند. او دل شیفته "معمای زندانی" است، که یکی از مسائل بنیادی نظریه ‏بازی هاست که دو نفر(زندانی) را در نظر می گیرد که سرنوشت مشترکی دارند ولی امکان حرف زدن باهمدیگر را ندارند و ‏به آنها پیشنهاد می شود که به زیان دیگری امتیازی برای خود به دست بیاورند. در این بازی نه تنها خیانت به دیگری جزو ‏مفروضات است بلکه "به مثابه نرم رفتار عقلانی پذیرفته شده است".‏

ثابت شده که افراد زیر نفوذ چنین شیوه تفکری رفتارشان را تغییر می دهند. نوعی جهان بینی که در پس همه اعمال انسانی ‏دست منطق تخطی ناپذیر سود جویی برای خود را می بیند، اگوئیسم را به شکل انبوه بازتولید می کند.‏ ‏ بتازگی اما شخص ‏هر روزه با این شیوه تفکر سر وکار پیدا می کند. در جهانی، که اطلاعات نه تنها در بازار بورس سهام بلکه در محل کار، در ‏ارتباطات و حتی در روابط دوستانه توسط ماشینهای حسابگری سازمان داده می شوند که شیوه محاسبه شان بر مبنای قوانین ‏منطقی بیشترین سود خواهی کاراکترهای انسانی است، ارزش های اجتماعی با سرعت اعجاب آوری دگرگون می شوند.‏

سرمایه داری اطلاعاتی زندگی نامه ها و هویت های به هم پیوسته تک تک انسانها را زیر سوال برده، اقتصاد واقعی را در ‏جهت اهداف خود سازمان داده است و اکنون در پی آنست تا نظام های مبتنی بر حقوق ملل و قانون اساسی را تغییر دهد.‏

چنین نیست که تنها برخی ها حق اختیار بر خویش را از دست می دهند. دست یازی به حقوق خود حکومتی دولت ها و ‏پارلمانهای اروپایی در جریان بحران فعلی یورو خطای معمولی نیست. بخشی از منطق کاری (سرمایه داری اطلاعاتی) است.‏

این (سرمایه داری) زیر بنای تفکر انسانی را با رشته در هم تنیده ای از زیر آب ها و تونل ها کنده است و مواد خام به غنیمت ‏به چنگ آورده را در ماشین هایی فرا می آورد که بسته به اینکه برروی کدام میز کاری قرار بگیرند میتوانند جنگ براه ‏انداخته، جرقه انقلابات را زده، پول ایجاد کرده، به کنترل انسانها پرداخته و یا عکس های مسافرت اخیر را بفرستند. به نظر ‏م یرسد حالا در موقعیتی باشد که شبانه همه ملت را یکجا از بین ببرد، و یا فردی را که جانبش را می گیرد، تحت شرایطی به ‏قدرت یک دولت مجهز کند. به این سبب انسانها به این صرافت افتاده اند که کوچیدن با وی به زیرزمین و به درون فضاهای ‏بسته با روشنایی تصنعی و تونل هایی که بدست او کنده شده اند را اندیشه و تفکر خود بدانند.‏

استتار یک تله باید همه حواس شکار را فریب دهد. دیدرو در دایره المعارف خود توصیه به پوشاندن بوی آهن میکند، زیرا ‏جانواران کارکشته میان بوی آهن و مرگ خویش رابطه ای می بینند. کتاب مرجع تازه ای در باره مسائل جانوران با بی ‏گناهی تمام درباره اینکه چکار باید کرد می نویسد: "باید جانور را چه بوسیله طعمه و چه بواسطه کنجکاوی طبیعی وی به ‏طرف دستگاه جلب کرد." جای تعجب نیست اگر کلمات انگلیسی انجین و ماشین زمانی دراز، به گفته اتو مایر، دارای معانی ‏منفی حیله، کلک و توطئه و حتی فتنه بوده اند.‏ ‏ دستگاه سرمایه داری اطلاعاتی کامپیوتر است، البته دستگاه خود بیگناه است. ‏مسئله اینجاست که چه کسی آنرا در اختیار داشته و به چه منظوری بکار می گیرد. اگر آنگونه که امروز اتفاق افتاده، بتوان ‏اگوئیسم انسانی را به فورمول ریاضی درآورد، آنگاه می توان همه اجتماع را توسط آن محاسبه کرد.‏

این دیدرو است که "دام گذاشتن" را "دانش" مینامد و نه دام را. هنر این است که موجوداتی را که برحسب تجربه بدبین و ‏گریزپا هستند به دام انداخت. آنان را تنها با جمع آوری داده ها و تحریف شان میتوان گیر آورد. دام باید دستیابی به طعمه را ‏آسان به نمایاند. خرس، روباه یا گرگ باید فکر کند که به غنیمت باد آورده ای دست میابد. برای اینکه چنین کاری موفق شود ‏باید "با دقت تمام مکان هایی را نشان کرد که این حیوانات به هنگام روز می آسایند، و شبانگاهان می پلکندند، و راه هایی که ‏به عادت می گزینند".‏

بدون در نظر گرفتن استراتژی دام گذار، جعبه دام بخودی خود ارزش ندارد. دام گذار موفق کسی است که چون جانورانی ‏بیاندیشد که باید به دام اندازد؛ زرنگ ترین دررفتگان از دام، آن هایی هستند که همچون دام گذار می اندیشند. این "دانش" ‏است، ریاضییات محض است که می توان توسط کامپیوتر تماما برنامه ریزی کرد: در دوران جنگ سرد که این نظریه ابداع ‏شد، آنرا با نامهایی چون "نظریه انتخاب عقلی"، نظریه کردارعقل محور و یا نام بی خطری چون "نظریه بازی" نام گذاری ‏کردند.‏

اقتصاد دانان برانگیخته از ترس، درمقابل نظام های توتالیتری چون شوروی، که خود را صاحب اختیار انسان ها می دانستند ‏زیرا دعوی آن داشتند که آنچه را که بهترین برای جماعت است می دانند، طرح دیگری انداختند که بر مبنی آن هرکس تنها ‏کاری را انجام می داد که برایش بهترین گزینش بود. این تبدیل به یکی از سلاح های استراتژیک جنگ سرد شد که غرب ‏بوسیله آن بازی ابرقدرت ها را بطور قاطع برد.‏

اما امروزه می دانیم که آن نه پایان کار بلکه تازه آغاز کار بود. بازی ابرقدرت ها سپری شده بود، بازی با جامعه خویش می ‏توانست آغاز شود. یکی از طراحان دام بزرگ بعدها اعتراف کرد که قوانین بازی، که قرار است بر مبنای آنها بازی زندگی ‏را بکنیم، کمی غریب هستند. انسان ملزم است برای برد هر ازگاهی در این فکر باشد که "همه جهان وی را چون دشمنی ‏شخصی برگزیده است".‏

و حال چند کلمه هم در باره نیت این کتاب. جرقه آن توسط بحران زده شد ولی نه بوسیله نمود اقتصادیش بلکه بوسیله نمود ‏اجتماعیش. بحران تنها یک نشانه است. نشانگر ناپایداری نه تنها بازرها بلکه جوامع نیز است که در آن اجتماعات همچون ‏بازار و انسانها به مثابه "انسان اقتصادی" سازمان داده شده اند. به نظر من شاهد اولین مورد از نارسایی سیستم اقتصاد ‏اطلاعاتی هستیم.‏

بحرانی که امروز با آن سرو کار داریم بحرانی نیست که تنها مربوط به پول، سود، ورشکستگی بانک لیمان برادرز و یا ‏بحران اروپا باشد. این، اگر بخواهید، ساده ترین بخش مسئله است که پیش از همه برای تجزیه و تحلیل مناسب است. کسی چه ‏می داند شاید زمانی حل شود و مردم سراغ کار و زندگی معمولی خود بروند.‏

اقتصاد اطلاعاتی احساسات، اعتمادها، روابط اجتماعی را چون سهام بورس یا کالا ها ارزیابی می کند و برای اولین بار در ‏تاریخ ابزاری فنی در اختیار دارد که آنرا کاملتر و بهتر از همیشه انجام دهد.اینکه انسان در یک فروشگاه و یا حراجی فکر ‏کند که دیگران تنها در پی سود خویش هستند و می خواهند سر آدم کلاه بگذارند، امر کاملا دیگری است تا اینکه خود زندگی ‏اجتماعی هر چه بیشتر به معامله گری و حراجی مبدل شود، دنیای به بازار عرضه کردن خویش که از قوانین روشن ‏اقتصادی تبعیت می کند. بی اعتمادی، اتهام زنی، بلوف، تحریف شیوه کاردر این جهان هستند حتی اگر آنگونه که اغلب ادعا ‏می شود تنها برای "آرام کردن بازارها" بکار گرفته شوند. اما این تنها شامل حال دولتها نیست بلکه هر چه بیشتر شامل حال ‏هر فردی است.‏

این مقررات در جایی ثبت شده اند.آنها فرضیات، طرحهای کمکی، مدل هایی هستند که انسانها را دیگر نه با خصوصییات ‏روانی بلکه با ویژه گی های ریاضی مشخص می کنند. سوژه کتابی، علی رغم اینکه کاملا خلاف آن را اثبات می کند، چنین ‏است: "هدف اقتصاد هیچگاه این نبوده است که مدل های اقتصادی را به وسیله انسان هایی با گوشت و پوست تجسم بخشد".‏ ‏ ‏زیرا مدل ها خود زنده شده اند، آنها نه تنها همچون دستگاه رهیابی (ناویگاسیون) دستورالعمل میدهند که انسانها آن را ‏ناخوداگاه دنبال می کنند بلکه هنوز کار بیشتری انجام می دهند: در اصل آنها انسان را، به چیزی که خود تعریفش را ارائه می ‏دهند، تبدیل می کنند. آنها، علیرغم همه محدودیتهایی که خود گذاشته اند، انسان را چون یک اگوئیست تعریف می کنند.‏

این کتاب تنها بر یک تز مبتنی است که به تازگی از طرف برخی مرتدین در میان اقتصاددانان زیر عنوان "امپریالیسم ‏اقتصادی" مورد بحث قرار می گیرد. منظور از آن اینست که الگوی تفکر اقتصادی درعمل همه علوم اجتماعی دیگر را به ‏تسخیر خویش در آورده و کنترل می کند (امپریالیستی ترین نظریه اقتصادی، چنانکه می دانیم، مارکسسیم بود).‏

در پهنه زندگی خود این نوع امپریالیسم را چون اقتصادی شدن هر چیز و هر کس تجربه می کنیم. تصادفی نیست که پر ‏فروش هایی چون "فریکونومیکس" (نظریه های-آرنجی اقتصاد رفتاری؛ نظریه ای که میگوید برای موفقیت شخصی دیگران ‏را باید به کمک آرنج به کناری هل داد) این همه موفق هستند.این کتابها در اصل از دنیای روزمره ای صحبت می کنند که ‏همه چیز را به داستان های منفعت طلبانه تقلیل می دهند ("آیا لازم است والدین را به خاطر دیر برداشتن بچه هایشان جریمه ‏نمود و اگر جواب آری است تاثیر این جریمه چگونه است؟ تاثیر آن چنین است که اگر مقدار جریمه کم باشد بی توجهی ایشان ‏افزایش می یابد، زیرا اولا ارزشش را دارد ثانیا نشانه غلطی در رابطه با هزینه اخلاقی زیرپا گذاشتن نرم می فرستد"‏ ‏). ‏تزهای آنها تا آنجایی مشغول کننده اند که مورد مناقشه هستند – موفقیت آنها نشان می دهد که در باره نظریه های دفاع از خود ‏در جهانی هستند که تا آخرین جزئیاتش اقتصادی شده و سود خود جستن را، به مثابه هسته اصلی رفتار عاقلانه، تجربه می ‏کند.‏

ولی بهای چنین دفاع از خودی خیلی بالا است: آنگونه که مثلا گرد گیگرنچر و ناتان برق در یک بررسی عالی در باره ‏اقتصاد رفتاری نشان داده اند، در بسیاری از توصیه ها برای زندگی خوب ، ایدوئولوژی نئوکلاسیک و به عبارت دیگر ‏نئولیبرال نهفته است.‏ ‏ این نه تنها در مورد اقتصاد رفتاری صادق است ، بلکه در مورد همه بازارهای اتوماتیزه شده، از ‏بازارهای مالی گرفته تا بازارهای نوین ارتباطات اجتماعی نیز صدق می کند. ‏

و اما امپریالیسم اقتصادی، بیش از همه بعد از بحران مالی، همچنین مجبورمان می کند که میدان را، به محل تاخت و تاز ‏آموزش مسلط بیش از همه اقتصاد دانان آنگلوساکسون، واگذار نکنیم. در سالهای اخیرهمه دنیا می توانست خود را، از ضعف ‏های برخی الگوهایی که مدتها بود چون حقیقتی بدیهی به حساب می آمدند، مجاب کند. اگر در اینجا تنها از موثرترین دو ‏مورد نظریه بنای تفکر اقتصاد اطلاعاتی یعنی نظریه "انتخاب عقلی" و نظریه بازی صحبت می شود، روشن است که نباید ‏به این ادعا تعبیر شود که گویا تنها این دو مورد بودند و چیز دیگری وجود نداشت.‏ ‏ ولی آنها، برای داستانی که این کتاب می ‏خواهد تعریف کند، از جایگاه مهمی برخوردارند: اینکه چگونه هر فردی می تواند احساس کند که تمامی کائنات بر ضد وی ‏توطئه می کند، و اینکه بعد از پایان جنگ سرد، چگونه جنگ سرد تازه ای در قلب اجتماع ما آغاز می شود. ‏

‏* فرانک شیرماخر نویسنده و روزنامه نگار معروف آلمانی است و ازسال 1994 یکی از ناشران هفته نامه فرانکفورتر ‏آلگماینه تسایتونگ می باشد. وی مولف کتابهای بحث انگیزی چون "مینیموم" و "توطئه متوشالح" (اشاره به ازدیاد ‏سالخوردگان در جامعه کنونی) است. به خاطر کتاب "توطئه متوشالح" از جمله جایزه "ژورنالیست سال 2004" آلمان را کسب ‏کرده است.کتاب "اگو- بازی زندگی" او اوایل سال 2013 از طرف انتشارات بلسینگ در آلمان منتشر شده است و بسیار مورد ‏توجه قرار گرفته است.‏

پانویس ها:
1-‎ EGO, Das Spiel des Lebens, Frank Schirrmacher
2- S.M. Amadae, Rationalizing Capitalist Democracy, 295.‎
3- Ibid., 296‎
4- Mayr, Ernst. 1987. Uhrwerk und Waage. Autorität, Freiheit und technische Systeme in der frühen Neuzeit. ‎MünchenÖ C.H.Beck, 151‎
5- Ken Binmore, Game Theory, Pos.645.‎
6- Dimitris Milonakis/Ben Fine, From Economics Imperialism to Freakonomics. The shifting boundraries between ‎economics and other social siences. LondonÖ Routledge, I.‎
7- Ibid.,107.‎
8- Gerd Gigerenzer/Nathan Berg, As-If-Behavioral Economic Ideas, xviii/2010/1134ß1164‎
9- ‎من میدانم که پیچیدگی تاریخی را ساده میکنم. عقلانیت نوین تنها زاده نظریه بازی و نظریه انتخاب عقلانی نیست. این نتیجه نظریات بیشماری ‏بود که گاهی بی ارتباط باهم بودند: نظریه حسابگر ها، احتمالات و سیبرنیتیک راه هایی جدا از هم پیمودند و تنها تا حدودی با نظریه بازی ها ‏تلاقی می کنند. در اصل کار فون نویمن بدون حسابگر تورینگ و پرسش های ناشی از آن که اصولا چه چیزی قابل محاسبه هست و چه چیزی ‏نیست، نمی توانست بوجود بیاید. مثلا پتر گالیزون در کتاب "هستی شناسی دشمن: نوربرت ویینر و رویای سیبرنیتیک" (بررسی انتقادی، جلد ‏‏21/ 1و 228-266) در نمونه نوربرت ویینر نشان می دهد که چگونه دشمن "عاقل"، مجهز به تمامی ویژگی هایی که بعد ها نظریه بازی به ‏وی نسبت داد، در جنگ جهانی دوم به نماد اندیشه تبدیل شد.‏

No comments: