محمد حسین یحیایی
جنبش 21 آذر در آذربایجان راز های پنهانی در دل خود دارد که تا کنون گشوده
نشده و همچنان مخفی در دل تاریخ و مردم ستم دیده آذربایجان باقی مانده است. حاکمیت
استبداد، سانسور و خفقان شاه و شیخ در سال های طولانی و خوانش یکسویه تاریخ از سوی
آنان مانع از پژوهش واقعی این حادثه، رفتار و عملکرد توده های مردمی و رهبران
جنبشی شده است که خواهان آزادی، دمکراسی و مشارکت در روند سیاسی و اقتصادی سرزمین
خود بودند، در نتیجه غرض ورزانی برای خوشآیند استبداد و ارتجاع داخلی و خارجی
تاریخ تحریف شده
نگاشتند، تهمت و افترا را همراه با
دروغپردازی های فراوان سرهمبندی کردند تا این جنبش مردمی را خدشه دار و مردم آزرده
خاطر از تبعیض و تحقیر مردم آذربایجان را نسبت به آن بدبین سازند.
از دیگر سو
افراد سود جو و شهرت طلب هم که سال ها در کنج خانه و یا در کلاس درس دانشگاه، به
تدریس تاریخ نوشته شده، از سوی سرکوبگران مشغول بودند، فرصت را مغتنم و سودآور
شمرده، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی به خودنمایی پرداختند و با ادعای اینکه به
منابع دست اول از آرشیو ک گ ب و حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی دست یافتند به
دروغپردازی های شگفت آوری دست زدند تا مورد حمایت استبداد تمامیت خواه و متمرکز
حاکم بر سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران قرار گیرند. آنان برای گمراه کردن
مردم بویژه جوانان که در آرزوی یادگیری از گذشته و شاید هم الگو برداری از آن
بودند، راست و دروغ را آنچنان درهم آمیختند که مشکل را صد چندان کردند و در نهایت
این جنبش مردمی را که پایه در تاریخ مبارزاتی ایران و آذربایجان مانند انقلاب
مشروطه، خیزش خیابانی و ده ها جنبش کوچک و بزرگ دیگر داشت، به بیگانه نسبت دادند
تا با مخدوش کردن افکار، از عظمت و بزرگی آن که آرزویی جز خوشبختی مردم آذربایجان
و آزادی ایران نداشت، بکاهند و توده های جوان و مبارز آذربایجان را از مسیر واقعی
منحرف سازند
جنبش 21 آذر راز های نهفته ای در دل دارد که هرکدام نیازمند پژوهش و دقت
بیشتری از دیدگاه جامعه شناسی رفتاری و اجتماعی است، شورش های دهقانی، عدم پرداخت
مالیات های نقدی و جنسی به اربابان در پروسه تشکیل و سازماندهی فرقه و همزمان
عملکرد دهقانان در تقسیم اراضی با کدخدامنشی و قرعه کشی در انتخاب زمین با آغاز
جنبش نه تنها ابتکار منحصر به فرد، درس آموز، بلکه نشانگر عمق جنبش در بین توده
های مردمی و دهقانی است. روزنامه« آذربایجان » در 5 اسفند 1324 در رابطه با تقسیم
اراضی نوشت: املاک خالصه و سایر انواع بالغ بر 3 هزار پارچه آبادی و املاک دشمنان
حکومت ملی که آذربایجان را ترک کرده اند بالغ بر 437 پارچه شامل تقسیم بوده به نظر
می رسد، یک میلیون دهقان صاحب زمین خواهند شد باید این تقسیم تا پایان اسفند ماه
به پایان برسد. آئین نامه تقسیم اراضی در 15 ماده به تصویب هیئت وزیران حکومت ملی
رسید. در ماده 13 آن آمده بود: باید به تمام کسانی که در اثر فقر و ظلم و سایر علل
از دهات خود مهاجرت کرده و در شهر ها به کارگری اشتغال دارند یا به گروه بیکاران
پیوسته اند، اطلاع داده شود که لازم است آنها نیز در تقسیم اراضی خود شرکت کنند.
در آئیننامه اجرایی تقسیم املاک خالصه آمده بود: زمین و آب بلاعوض در اختیار
دهقانان قرار خواهد گرفت، خوش نشینان نیز مانند زارعین زمین زراعی دریافت خواهند
کرد، در تقسیم زمین وسعت خانوار و تعداد نان خور منظور خواهد شد، مراتع و چمن زار
ها و چراگاه ها در دسترس استفاده مشترک ساکنین روستا گذارده خواهد شد. در پی آن
نخستین کنگره دهقانی ایران در آذربایجان در 25 فروردین 1325 با شرکت بیش از 600
نفر از نمایندگان دهقانی تشکیل شد. در این کنگره بار دیگر چگونگی تقسیم زمین، بهره
مالکانه از محصولات و بالا بردن محصول گفتگو و تبادل نظر شد که مورد استقبال
دهقانان قرار گرفت، زیرا برای نخستین بار در جایگاهی قرار گرفتند و سخن بر زبان
راندند که پیش از تشکیل فرقه و عملکرد آن قابل تصور برای آنان نبود. در نتیجه
جوانان روستایی که طعم فقر و ظلم و سرکوب ( از سوی ارباب و ژاندارم ) را چشیده
بودند با تشویق هم، برای حفظ دستآورد های حکومت ملی به گروه های فدایی می پیوستند.
این جوانان از سوی افسران آزادی خواهی که به جنبش آذربایجان پیوسته بودند، آموزش
می دیدند، آنان به سلاح هایی که از لشگر 3 تبریز، لشگر 4 رضائیه و تیپ های اردبیل
و خوی بدست آورده بودند، مجهز شدند. بنابرین جوانان و نفراتی که در جبهه دفاعی
فرقه قرار داشتند اغلب از توده های تهی دست مردمی و روستایی آذربایجان بودند که
برای آزادی و رهایی از استبداد و ارتجاع می جنگیدند، از آنسوی مرز ها نیآمده و تحت
تاثیر تبلیغات قرار نگرفته بودند که شوربختانه بعد از گذشت چند دهه برخی با داشتن
عناوین مختلف دانشگاهی و پژوهشی به آن اصرار می ورزند.
بیانیه 12 شهریور که از سوی زنده یاد « پیشه وری » تهیه و به دو زبان ترکی و
فارسی نگاشته شده بود، خواسته های مردم آذربایجان را مطرح و راه های دستیابی به آن
را نشان داده بود، در بخشی از مقدمه این بیانیه آمده بود: ایران مسکن اقوام و ملل
گوناگون است، این اقوام و ملل هر قدر آزادتر زندگی کنند، یگانگی بیشتری خواهند
داشت. قانون اساسی ما نیز با تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، کوشیده است
که تمام مردم ایران را در تعیین سرنوشت کشور هرچه بیشتر دخالت داده و رفع احتیاجات
ایالات و ولایات را بخود آنها واگذار کند( بیانیه 12 شهریور از انتشارات فرقه )
فرقه و پیشتر از آن جمعیت و روزنامه آذربایجان خواسته های مردم را که شامل استفاده
از زبان مادری در مدارس و ادارات، صرف مالیات های پرداختی ( 75 درصد ) برای رشد و
توسعه منطقه، تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی و افزایش تعداد نمایندگان آذربایجان
را در مجلس شورای ملی بر اساس جمعیت به تهران گوشزد کرده و یادآور شده بود، در این
میان بحران اقتصادی، بیکاری و فقر بویژه کاهش شدید مواد غذایی و نان جامعه
آذربایجان را به نقطه انفجار کشانده بود. بنابرین تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان
ضرورت زمان و شرایطی بود که بر آذربایجان از سوی استبداد تحمیل شده بود، از آن رو
مورد حمایت شدید مردم هم بود، در همین راستا کنسول آمریکا در تبریز در گزارش خود
می نویسد: جنبش در آذربایجان از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و کنسول انگلیس هم
اضافه می کند: نمی توان انکار کرد که در بین کارگران و دهقانان این استان احساسی
وجود دارد که من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بی لیاقتی و فساد حکومت ایران
قلمداد کرده و همین بدبختی و بی عدالتی ها به شورش هاس خود انگیخته منجر شده است،
نمی توان باور کرد که جنبش آذربایجان کار روس ها است، شرایط انقلابی بر آن حاکم
است. آذربایجانی ها بر این باورند که نمایندگان انتخابی و محلی آنان می توانند
بهتر از تهرانی ها جامعه خود را اداره کنند. ( گزارش کنسول بریتانیا در تبریز در
دیدار از میانه به نقل از ایران بین دو انقلاب نوشته یرواند آبراهامیان ص 268 ).
این جنبش با پایگاه عظیم توده ای و عملکرد دمکراتیک خود، قادر بود پیشتار
مبارزه با استبداد و ارتجاع در ایران و منطقه باشد، که از آن رو مورد خشم دشمنان
داخلی و همپیمانان خارجی آنان قرار گرفت، از همان آغاز باران تهمت و افترا از هر
سو باریدن گرفت، از جنبش دمکراتیک مردم آذربایجان هیولایی ساخته شد، تا با ایجاد
ترس و وحشت از آینده زمینه سرکوب آن فراهم شود، روزنامه آذربایجان در شماره 212
خود که در روز 5 شنبه 9 خرداد 1325 منتشر شد نوشت: در این شرایط هیاهوی خارجی ها و
تلاش آنان برای تبدیل کردن مسئله ساده آذربایجان به یک مسئله جهانی شگفت آور است و
هدفی پنهانی را بر علیه آن دنبال می کند. در نهایت این هدف پنهان آشکار شد و جبهه
وسیع و گسترده امپریالیسم با استبداد و ارتجاع داخلی همپیمان شد و با کاربرد
هزاران حیله و نیرنگ به سرکوب این جنبش مردمی که خواهان دگرگونی های ژرفی در جامعه
آذربایجان و منطقه بود، شکل گرفت. آنان با لشگرکشی و تحریک عوامل خود جنایت آفریدند
که با گذشت چند دهه هنوز ابعاد هوناک آن متشر نشده است. از همان ساعات اولیه که
ارتش همراه با جنایتکاران ( خان ها، ارباب ها، اراذل و اوباش ) وارد آذربایجان
شدند نه تنها به کشتار و تجاوز و شکنجه
پرداختند، بلکه همه دفاتر، انتشارات و کتاب های درسی که از سوی بخش معارف فرقه
تهیه شده بود به آتش کشیدند تا همه آثار و یادگار های فرقه را نابود سازند، در این
میان برای زدودن و پیشگیری از انتشار یادمانده ها، خاطرات و مشاهدات، بخش عظیمی از
روشنفکران و فعالین اجتماعی را با ایجاد وحشت در منطقه وادار به کوچ اجباری و یا
اختیاری کردند.
دشمنی رژیم شاه هرگز با فرقه دمکرات آذربایجان به پایان نرسید، هرساله در روز
21 آذر موجی از تبلیغات را با دروغ و تهمت و افترا راه انداخت ولی متوجه این
واقعیت شد که جنبش 21 آذر را با کاربرد نظامی، حیله گری و کشتار شکست داده ولی از
نظر سیاسی و اجتماعی قادر به شکست آن نشده است و مردم آذربایجان بویژه جوانان به
فرقه و رهبری آن هنوز عشق می ورزند، یاد و خاطره آنها را گرامی می دارند. هنوز راز
های پنهانی مانند شور و شوق جوانان برای رسیدن به آزادی و رهایی از استبداد،
همبستگی ملی و همکاری نزدیک بین اقشار مختلف اجتماعی، فعالیت زنان در نهاد های آموزشی
و درمانی و تولیدی، شکوفایی هنری و فرهنگی و سازندگی و عمران از جمله از آن راز ها
است که باید جداگانه مورد بررسی و پژوهشی قرار گیرد. آذربایجان همچنان خواستار
تغییر و دگرگونی در ساختار حکومتی است، این رژیم با ساختار کهن و به شدت ارتجایی
خود توانایی اداره و مدیریت جامعه چند فرهنگی و چند قطبی جامعه را ندارد، از آن رو
هر اقدامی را برای دمکراتیزه کردن جامعه با بهره گیری از احساسات مذهبی به شدت
سرکوب می کند که بتواند تا مدتی دیگر پایداری خود را حفظ کند. اکنون که رژیم
ارتجاع نزدیک به چهار دهه است بر سرنوشت سیاسی کشور حاکم شده، در به همان پاشنه
پیشین می چرخد و بزرگترین چالش آن هم مسئله ملی و حقوق واحد های ملی است، اگر اندک
فضای بازی پیدا شود ، باردیگر خواسته های فرقه دمکرات آذربایجان را بعد از گذشت 71
سال تکرار خواهد شد ، زیرا هنوز آن خواسته ها به قوت خود باقی است و مردم از دست
استبداد و ارتجاع بستوه آمده اند...
محمد حسین یحیایی
No comments:
Post a Comment