احد واحدی
باز ۲۱ آذری دیگر فرا رسیده است، باز خاطرات شیرین و تلخ آن روز تاریخی
هوای دیگری در روحیات ما ایجاد کرده است. باز قلبهای عاشق، از شادی و هلهله
یادآوری شکوه آن یکسال شکوفا شده و همزمان با یادآوری آن جنایات، وحشی
گریها و قتل و غارت توده های مردمی که پیگیرانه و فداکارانه چنان حماسه
بزرگی را آفریده بودند چرکین و مکدر می شود.
۲۱ آذر، روزی در گذشته تاریخ مان نیست. ۲۱ آذر همین امروز ماست. خلق آذربابجان در چنین روزی پایه حکومتی را گذاشت که قبل از هر چیز بر شانه های زحمتکشان شهر و روستاها قرار داشت. با تلاش آنها بوجود آمد. و با پیگیری آنها در انجام مطالبات صنفی، سیاسی شان ادامه یافت. ۲۱ آذر پایه اصلاحاتی را گذاشت که شرایط سیاسی - اقتصادی آن روزگار بر عهده مردمی تربن جریانات سیاسی گذاشته بود؛
در نشانه درستی این اصلاحات همین بس که بنوعی همان اصلاحات را (البته بشکل بسیار نیم بند و از بالا) رژیم سرکوبکر پهلوی و آنهم صرفا" برای خفه کردن صدای انقلاب، در ۱٨ سال بعد یعنی ۱٣۴۲ بنام انقلاب سفید، انجام داد. البته برعکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم، زمینهای بزرگ مالکین نه تنها مصادره نشد بلکه با پول نقدی که دهقانان با بهره بانکی از بانک کشاورزی گرفته بودند، بهای آنها را به مالکین پرداخت کردند تا اربابهای دیروز بساط بورژوازی کومپرادوری فردایشان را پهن کنند! و خود تا زمان انقلاب سالانه مبلغ کلانی قسط وام و بهره آنرا به بانک کشاورزی مسترد می کردند.
آماج اصلی حرکت ملی - دموکراتیک مردم آذربایجان قبل از هرچیز، برچیدن سیستم متمرکز دولتی و سپردن امور مربوط به ایالات و ولایات به اهالی همان مناطق بود.
این اصل با اینکه یکی از اساسی ترین اصول قانون اساسی منبعث از انقلاب مشروطه بود، طی ۲۰ و چند سال گذشته، از طرف حاکمیت غدار رضاشاه زیرپا گذاشته شده بود. سیاست استرتژیک حکومت ملی آذربایجان، بر عکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم جنایت پیشه، ابجاد یک واحد جغرافیایی در درون ایران بود که امور مربوط به خود را خود انجام می داد ولی خود در چهارچوب کل ایران معنی می شد. رژیم سرکوب چه آن زمان و نیروهای سلطنت طلب و شوونیستهای افراطی چه اکنون در بوق و کرنا می دمند که مملکت از دست رفته بود و سیاستهای مدبرانه شاه مزدور غرب و یا قوام السلطنه خودفروخته، آنرا برگرداند؛ حال آنکه در گفته ها و نوشته های زنده یاد پیشه وری حتی کلمه دال بر تایید چنین موضعی یعنی جدا شدن از ایران نمی توان یافت! دغدغه فکری میرجعفر پیشه وری، اجرای قانون اساسی بطور اعم و بویژه بند مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. حرکت مردم آذربایجان نیز در آن برهه زمانی صرفا" بخاطر همین مسئله شکل گرفت. اقداماتی که حکومت ملی آذربایجان در مدت حکومت یکساله خود انجام داد، دهها بار بیشتر از اقدامات دولت رضاشاه در طی بیش از دو دهه حکومت قلدرمنشانه خود بود. اراضی خالصه، زمینهای فئودالهای بزرگ که با حکومت ملی سر ناسازگاری و جنگ داشتند و همچنین زمینهای اربابان فراری، بین دهقانان بی زمین تقسیم، انتخابات دموکراتیک برای انتخاب نمایندگان واقعی انجمن های ولایتی و ایالتی برگزار، نهادهای دموکراتیک از جمله شوراهای کارگری و دهقانی و سندیکای متفاوت حرفه های مختلف تشکیل، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برای زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می دادند، برای اولین بار در درون ملل شرق تفویض، آزادی مطبوعات تامین، دانشگاه تبریز افتتاح، میدان برای فعالیتهای هنری مثل موسیقی، تئاتر و... بشکل گسترده ای باز شد. یکی از بزرگترین اقدامات مردمی حکومت ملی، آزادی زبان ترکی از یوغ وحشیانه و فاشیستی حکومت رضاخان قلدر بود. آزادی زبان مادری، آزادی اندیشه، وجدان، ادبیات و فولکولور مردم را به دنبال داشت. انگار که زنجیر بزرگی را از دست و پای زبان آذربایجانی برداشته بودند، همه جا ترنم دل آویز زبان آذربایجانی از زبان شاعران، نویسندگان نوپا، عاشق ها این خوانندگان مردمی، خوانندگان آوازهای فولکولوریک بگوش می رسید. پابپای این فضای زیبای معنوی، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بی پایان جامعه را دیگرگونه می کرد. برعکس هیاهوی بعدی حکومت مزدور پهلوی و جار و جنجال امروزی سلطنت طلبان و شوونیستهای افراطی، روند حوادث آذربایجان، بغیر از مردم آذربایجان، سبب همدلی و حرکت موازی با خواسته های مردمی جنبش ۲۱ آذر در بین اقشار مختلف مردم ایران در مناطق غیر آذربایجانی نیز شده بود. روزی نبود که در مطبوعات سراسری ایران، مقالات متفاوتی در تظلم و دادخواهی از رژیم ایران، به رهبران فرقه و حکومت آذربایجان نوشته نشود. سخن در این باب زیاد است و فرصت کم. و بسیاری از این مسائل و اقدامات انسانی قبلا" از جانب افراد مختلف و از جمله همین قلم نوشته شده است.
چیزی را که مایل به تکرار آن در اینجا هستم، عبارت از اینست که جنبش ۲۱ آذر با وجود اینکه بشکل وحشیانه ای در ۷۰ سال پیش سرکوب شد، ولی تلالو درخشان آن تا همین امروز هم در زندگی روزمره مان انعکاس دارد. جنبش ۲۱ آذر چون نگینی برجسته از پس دهه ها هنوز میدرخشد و با خود انرژی بیشتری به کنشگران و جویندگان راه رهایی میدهد؛ تمامی آن دستآوردهای مردمی بمحض شکست جنبش، از مردم پس گرفته شد و آذربابجان را به میدان بی قانونی ها، خونریزی ها، قتل، تجاوز، ناامنی و... کشانید؛ هزاران نفر در این حملات وحشیانه که با حمایت ارتش و توسط دسته جات مزدور خانها و فئودالها انجام می گرفت، به قتل رسیدند، دهها هزار نفر از مبارزان فرقه و افراد عادی که حدس می زدند اربابهای فراری چه برنامه ای برای آنها دارند، دست خانواده خود را گرفته و جلای وطن کردند. هزاران نفر دستگیر و به شکنجه گاههای قرون وسطایی رژیم برده شدند که عده زیادی از آنها زیر شدیدترین شکنجه ها جان دادند و یا بعدها مانند "فریدون ابراهیمی" دادستان مبارز حکومت ملی به جوخه های اعدام سپرده شدند، بسیاری از آنها به زندانهای طویل المدت محکوم شدند که نمونه اش زنده یاد "صفر قهرمانیان" بود که بعد ٣۲ سال حبس و با سقوط دیکتاتوری پهلوی به آغوش مردم خود برگشت.
امروز با گذشت بیش از ۷۰ سال، تمام آن مطالبات با درجه هایی ضعیف و قوی، خواسته های اکتوال مردم را تشکیل می دهند. رفع تبعیض و تمرکزگرایی، آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تشکل ها، رفع تبعیض بین مردان و زنان، برچیدن ظلم و ستم طبقاتی، جنسی، ملی و... آزادی زبان مادری از بند شوونیسم افراطی موجود همه و همه خواسته های امروزی مردم در بند ستم ما را تشکیل می دهند. و بیهوده نیست که امروزه تمام کسانی که در دولت لانه کرده و یا با گرفتن پز روشنفکرانه در خارج از دولت ولی با حمایت مقامات دولتی برای شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی سینه چاک می کنند، بعد از گذشت بیش از ۷ دهه از بوجود آمدن این جنبش، از هر فرصتی برای تهمت زدن و افترا بستن به این چنبش استفاده کرده و سعی در سیاه نمایی آن می کنند. تلاشهای مذبوحانه این افراد و مجامع رسمی و غیر رسمی شوونیستی بعد از ۷۰ سال، نشانه ای جدی از محق بودن این جنبش و مطالبات آنست! اینهمه نشان می دهد که جنبش ۲۱ آذر در امروز ما جاریست: با تفاوتهایی با همان صف آرایی ها در جبهه های دوستان و دشمنان خود. آنهایی که ادعا می کنند دوره مطالبات ملی و تلاش در حیطه رفع تبعیض اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ملی و رفع تمرکزگرایی سپری شده، دروغگویان شارلاتانی هستند که ضمن کتمان یکی از معضلات جدی جامعه کثیرالملله ایران، از هر فرصتی استفاده می کنند که با وابسته نشان دادن جنبش مردمی آذربایجان، برایی آنرا از بین ببرند. این گروه دشمنان جنبش آذربایحان امروزه با شگردهای تازه ای، وقتی در مقابل آنهمه موفقیت در ارائه خدمات اجتماعی که حکومت ملی در یکسال موجودیت خود بدست آورده، کم می آوردند، به سیاست مزورانه پوسیده ای رو آورده و دم از وابستگی حکومت ملی و اینکه اصلا" فرقه بدستور مستقیم استالین برای اهداف خاصی ایجاد شده، دست می زنند. خارج از اینکه ابنگونه ترفندها صرفا" برای فریب افراد ساده لوح بکار گرفته می شوند و امروزه کارآیی بسیار اندکی دارند، با ابنحال می توان گفت که استفاده از کمکهای برادرانه دولت شوروی که در دوره ای از جنگ دوم جهانی به تمامی جنبش های ضدفاشیستی صورت گرفته است، چیزی از وجهه مردمی حکومت ملی آذربایجان کم نمی کند. جالب است که بخشی از آقایان بدون هیچ شائبه ای کمک های پدرانه آمریکا و انگلیس و سایرین را قبول می کنند و تا صحبت از کمکهای دوستانه، برادرانه و... شوروی و یا بلوک شرق به میان می آید، رگ وطن پرستی شان تیر می کشد. شوروی اگر کمکی هم به جنبش آذربایجان کرده باشد، در چهارچوب دفاع از خواسته های زحمتکشان و مبارزه علیه ستمگری و بیدادی بوده است که بر مردم ایران و آذربایجان در دوره ستمشاهی رفته بود.
واقعیت اینست که چنین حرکت بزرگ و کارستانی، بدون حمایت توده مردم امکان پذیر نبود، جامعه ایران در آن روزگار تشنه چنین اصلاحاتی بود و زنده یاد پیشه وری با درایت و روشن بینی تمام، آذربایجان را مساعدتر از جاهای دیگر ایران ارزیابی کرد و نهضت آزادیبخش را از آنجا شروع کرد. هم تضاد طبقاتی بین ارباب ها و رعایا در آذربایجان برجسته و هم ستم ملی و فرهنگی عریان تر بود. مساعدتهای اتحاد شوروی، سبب تسهیلات جندی برای حرکت مردم آذربایجان شد ولی بدون حضور گسترده مردم و فعالیت جدی آنها، نمی شد کوچکترین کاری انجام داد. آنهایی که نهضتی به گستردگی نهضت ملی آذربایجان را تنها با کمک (یا به زعم آنها دخالت) اتحاد شوروی تعریف می کنند، خود بهتر از هرکس دیگری می دانند چه دروغ بزرگی را میخواهند بجای حقیقت جا بزنند.
حرکت ۷۰ سال پیش پدران ما، امروزه برای ما درسهای بزرگی را در بر دارد؛ اگر منبع الهام ما حکومت ملی آذربایجان در سالهای ۲۵ - ۱٣۲۴ است، اگر ما می خواهیم قدم در راه پیشه وری بزرگ بگذاریم، اگر ما می خواهیم حرکت ملی ما از حصار تعداد کوچکی افراد به یک جنبش مردمی فرا روید، باید سیاست درست، دقیق، حساب شده، معقول و بیش از همه مناسب کشور خودمان داشته باشیم. باید حرکتی را سازمان دهیم که لایق مردم آذربایجان باشد! از یاد نبریم که آذربایجان همیشه مردان بزرگی را به جهان و کل ایران عرضه کرده است. نمی شود بزرگ اندیشید و به کارهای حقیر و بی ارزش تن داد. اگر ما در این ۷۱ مین سالگرد تلالو شکوهمند حکومت ملی آذربایجان میخواهیم از آن چیزی یاد بگیریم باید مطالعات جدی در عرصه های گوناگون فعالیت آن از جمله در حیطه دهقانان و دیگر زحمتکشان، جوانان، زنان، زبان مادری (طرز نگارش و اصول)، ادبیات، ارتباطات با سایر جریانات سیاسی و ملی، تبلیغات و غیره داشته باشیم. با گرامیداشت یاد رهبر بزرگ مردم آذربایجان سید جعفر پیشه وری و یاد تمامی فعالان و جان باخته گان حکومت ملی آذربایجان، امیدوارم تمام ناخالصی ها از جنبش مردمی آذربایجان و ایران رخت بربسته و فرداهای بهتری را برای خلقهای ایران به ارمغان بیاورد.
۲۱ آذر، روزی در گذشته تاریخ مان نیست. ۲۱ آذر همین امروز ماست. خلق آذربابجان در چنین روزی پایه حکومتی را گذاشت که قبل از هر چیز بر شانه های زحمتکشان شهر و روستاها قرار داشت. با تلاش آنها بوجود آمد. و با پیگیری آنها در انجام مطالبات صنفی، سیاسی شان ادامه یافت. ۲۱ آذر پایه اصلاحاتی را گذاشت که شرایط سیاسی - اقتصادی آن روزگار بر عهده مردمی تربن جریانات سیاسی گذاشته بود؛
در نشانه درستی این اصلاحات همین بس که بنوعی همان اصلاحات را (البته بشکل بسیار نیم بند و از بالا) رژیم سرکوبکر پهلوی و آنهم صرفا" برای خفه کردن صدای انقلاب، در ۱٨ سال بعد یعنی ۱٣۴۲ بنام انقلاب سفید، انجام داد. البته برعکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم، زمینهای بزرگ مالکین نه تنها مصادره نشد بلکه با پول نقدی که دهقانان با بهره بانکی از بانک کشاورزی گرفته بودند، بهای آنها را به مالکین پرداخت کردند تا اربابهای دیروز بساط بورژوازی کومپرادوری فردایشان را پهن کنند! و خود تا زمان انقلاب سالانه مبلغ کلانی قسط وام و بهره آنرا به بانک کشاورزی مسترد می کردند.
آماج اصلی حرکت ملی - دموکراتیک مردم آذربایجان قبل از هرچیز، برچیدن سیستم متمرکز دولتی و سپردن امور مربوط به ایالات و ولایات به اهالی همان مناطق بود.
این اصل با اینکه یکی از اساسی ترین اصول قانون اساسی منبعث از انقلاب مشروطه بود، طی ۲۰ و چند سال گذشته، از طرف حاکمیت غدار رضاشاه زیرپا گذاشته شده بود. سیاست استرتژیک حکومت ملی آذربایجان، بر عکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم جنایت پیشه، ابجاد یک واحد جغرافیایی در درون ایران بود که امور مربوط به خود را خود انجام می داد ولی خود در چهارچوب کل ایران معنی می شد. رژیم سرکوب چه آن زمان و نیروهای سلطنت طلب و شوونیستهای افراطی چه اکنون در بوق و کرنا می دمند که مملکت از دست رفته بود و سیاستهای مدبرانه شاه مزدور غرب و یا قوام السلطنه خودفروخته، آنرا برگرداند؛ حال آنکه در گفته ها و نوشته های زنده یاد پیشه وری حتی کلمه دال بر تایید چنین موضعی یعنی جدا شدن از ایران نمی توان یافت! دغدغه فکری میرجعفر پیشه وری، اجرای قانون اساسی بطور اعم و بویژه بند مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. حرکت مردم آذربایجان نیز در آن برهه زمانی صرفا" بخاطر همین مسئله شکل گرفت. اقداماتی که حکومت ملی آذربایجان در مدت حکومت یکساله خود انجام داد، دهها بار بیشتر از اقدامات دولت رضاشاه در طی بیش از دو دهه حکومت قلدرمنشانه خود بود. اراضی خالصه، زمینهای فئودالهای بزرگ که با حکومت ملی سر ناسازگاری و جنگ داشتند و همچنین زمینهای اربابان فراری، بین دهقانان بی زمین تقسیم، انتخابات دموکراتیک برای انتخاب نمایندگان واقعی انجمن های ولایتی و ایالتی برگزار، نهادهای دموکراتیک از جمله شوراهای کارگری و دهقانی و سندیکای متفاوت حرفه های مختلف تشکیل، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برای زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می دادند، برای اولین بار در درون ملل شرق تفویض، آزادی مطبوعات تامین، دانشگاه تبریز افتتاح، میدان برای فعالیتهای هنری مثل موسیقی، تئاتر و... بشکل گسترده ای باز شد. یکی از بزرگترین اقدامات مردمی حکومت ملی، آزادی زبان ترکی از یوغ وحشیانه و فاشیستی حکومت رضاخان قلدر بود. آزادی زبان مادری، آزادی اندیشه، وجدان، ادبیات و فولکولور مردم را به دنبال داشت. انگار که زنجیر بزرگی را از دست و پای زبان آذربایجانی برداشته بودند، همه جا ترنم دل آویز زبان آذربایجانی از زبان شاعران، نویسندگان نوپا، عاشق ها این خوانندگان مردمی، خوانندگان آوازهای فولکولوریک بگوش می رسید. پابپای این فضای زیبای معنوی، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بی پایان جامعه را دیگرگونه می کرد. برعکس هیاهوی بعدی حکومت مزدور پهلوی و جار و جنجال امروزی سلطنت طلبان و شوونیستهای افراطی، روند حوادث آذربایجان، بغیر از مردم آذربایجان، سبب همدلی و حرکت موازی با خواسته های مردمی جنبش ۲۱ آذر در بین اقشار مختلف مردم ایران در مناطق غیر آذربایجانی نیز شده بود. روزی نبود که در مطبوعات سراسری ایران، مقالات متفاوتی در تظلم و دادخواهی از رژیم ایران، به رهبران فرقه و حکومت آذربایجان نوشته نشود. سخن در این باب زیاد است و فرصت کم. و بسیاری از این مسائل و اقدامات انسانی قبلا" از جانب افراد مختلف و از جمله همین قلم نوشته شده است.
چیزی را که مایل به تکرار آن در اینجا هستم، عبارت از اینست که جنبش ۲۱ آذر با وجود اینکه بشکل وحشیانه ای در ۷۰ سال پیش سرکوب شد، ولی تلالو درخشان آن تا همین امروز هم در زندگی روزمره مان انعکاس دارد. جنبش ۲۱ آذر چون نگینی برجسته از پس دهه ها هنوز میدرخشد و با خود انرژی بیشتری به کنشگران و جویندگان راه رهایی میدهد؛ تمامی آن دستآوردهای مردمی بمحض شکست جنبش، از مردم پس گرفته شد و آذربابجان را به میدان بی قانونی ها، خونریزی ها، قتل، تجاوز، ناامنی و... کشانید؛ هزاران نفر در این حملات وحشیانه که با حمایت ارتش و توسط دسته جات مزدور خانها و فئودالها انجام می گرفت، به قتل رسیدند، دهها هزار نفر از مبارزان فرقه و افراد عادی که حدس می زدند اربابهای فراری چه برنامه ای برای آنها دارند، دست خانواده خود را گرفته و جلای وطن کردند. هزاران نفر دستگیر و به شکنجه گاههای قرون وسطایی رژیم برده شدند که عده زیادی از آنها زیر شدیدترین شکنجه ها جان دادند و یا بعدها مانند "فریدون ابراهیمی" دادستان مبارز حکومت ملی به جوخه های اعدام سپرده شدند، بسیاری از آنها به زندانهای طویل المدت محکوم شدند که نمونه اش زنده یاد "صفر قهرمانیان" بود که بعد ٣۲ سال حبس و با سقوط دیکتاتوری پهلوی به آغوش مردم خود برگشت.
امروز با گذشت بیش از ۷۰ سال، تمام آن مطالبات با درجه هایی ضعیف و قوی، خواسته های اکتوال مردم را تشکیل می دهند. رفع تبعیض و تمرکزگرایی، آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تشکل ها، رفع تبعیض بین مردان و زنان، برچیدن ظلم و ستم طبقاتی، جنسی، ملی و... آزادی زبان مادری از بند شوونیسم افراطی موجود همه و همه خواسته های امروزی مردم در بند ستم ما را تشکیل می دهند. و بیهوده نیست که امروزه تمام کسانی که در دولت لانه کرده و یا با گرفتن پز روشنفکرانه در خارج از دولت ولی با حمایت مقامات دولتی برای شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی سینه چاک می کنند، بعد از گذشت بیش از ۷ دهه از بوجود آمدن این جنبش، از هر فرصتی برای تهمت زدن و افترا بستن به این چنبش استفاده کرده و سعی در سیاه نمایی آن می کنند. تلاشهای مذبوحانه این افراد و مجامع رسمی و غیر رسمی شوونیستی بعد از ۷۰ سال، نشانه ای جدی از محق بودن این جنبش و مطالبات آنست! اینهمه نشان می دهد که جنبش ۲۱ آذر در امروز ما جاریست: با تفاوتهایی با همان صف آرایی ها در جبهه های دوستان و دشمنان خود. آنهایی که ادعا می کنند دوره مطالبات ملی و تلاش در حیطه رفع تبعیض اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ملی و رفع تمرکزگرایی سپری شده، دروغگویان شارلاتانی هستند که ضمن کتمان یکی از معضلات جدی جامعه کثیرالملله ایران، از هر فرصتی استفاده می کنند که با وابسته نشان دادن جنبش مردمی آذربایجان، برایی آنرا از بین ببرند. این گروه دشمنان جنبش آذربایحان امروزه با شگردهای تازه ای، وقتی در مقابل آنهمه موفقیت در ارائه خدمات اجتماعی که حکومت ملی در یکسال موجودیت خود بدست آورده، کم می آوردند، به سیاست مزورانه پوسیده ای رو آورده و دم از وابستگی حکومت ملی و اینکه اصلا" فرقه بدستور مستقیم استالین برای اهداف خاصی ایجاد شده، دست می زنند. خارج از اینکه ابنگونه ترفندها صرفا" برای فریب افراد ساده لوح بکار گرفته می شوند و امروزه کارآیی بسیار اندکی دارند، با ابنحال می توان گفت که استفاده از کمکهای برادرانه دولت شوروی که در دوره ای از جنگ دوم جهانی به تمامی جنبش های ضدفاشیستی صورت گرفته است، چیزی از وجهه مردمی حکومت ملی آذربایجان کم نمی کند. جالب است که بخشی از آقایان بدون هیچ شائبه ای کمک های پدرانه آمریکا و انگلیس و سایرین را قبول می کنند و تا صحبت از کمکهای دوستانه، برادرانه و... شوروی و یا بلوک شرق به میان می آید، رگ وطن پرستی شان تیر می کشد. شوروی اگر کمکی هم به جنبش آذربایجان کرده باشد، در چهارچوب دفاع از خواسته های زحمتکشان و مبارزه علیه ستمگری و بیدادی بوده است که بر مردم ایران و آذربایجان در دوره ستمشاهی رفته بود.
واقعیت اینست که چنین حرکت بزرگ و کارستانی، بدون حمایت توده مردم امکان پذیر نبود، جامعه ایران در آن روزگار تشنه چنین اصلاحاتی بود و زنده یاد پیشه وری با درایت و روشن بینی تمام، آذربایجان را مساعدتر از جاهای دیگر ایران ارزیابی کرد و نهضت آزادیبخش را از آنجا شروع کرد. هم تضاد طبقاتی بین ارباب ها و رعایا در آذربایجان برجسته و هم ستم ملی و فرهنگی عریان تر بود. مساعدتهای اتحاد شوروی، سبب تسهیلات جندی برای حرکت مردم آذربایجان شد ولی بدون حضور گسترده مردم و فعالیت جدی آنها، نمی شد کوچکترین کاری انجام داد. آنهایی که نهضتی به گستردگی نهضت ملی آذربایجان را تنها با کمک (یا به زعم آنها دخالت) اتحاد شوروی تعریف می کنند، خود بهتر از هرکس دیگری می دانند چه دروغ بزرگی را میخواهند بجای حقیقت جا بزنند.
حرکت ۷۰ سال پیش پدران ما، امروزه برای ما درسهای بزرگی را در بر دارد؛ اگر منبع الهام ما حکومت ملی آذربایجان در سالهای ۲۵ - ۱٣۲۴ است، اگر ما می خواهیم قدم در راه پیشه وری بزرگ بگذاریم، اگر ما می خواهیم حرکت ملی ما از حصار تعداد کوچکی افراد به یک جنبش مردمی فرا روید، باید سیاست درست، دقیق، حساب شده، معقول و بیش از همه مناسب کشور خودمان داشته باشیم. باید حرکتی را سازمان دهیم که لایق مردم آذربایجان باشد! از یاد نبریم که آذربایجان همیشه مردان بزرگی را به جهان و کل ایران عرضه کرده است. نمی شود بزرگ اندیشید و به کارهای حقیر و بی ارزش تن داد. اگر ما در این ۷۱ مین سالگرد تلالو شکوهمند حکومت ملی آذربایجان میخواهیم از آن چیزی یاد بگیریم باید مطالعات جدی در عرصه های گوناگون فعالیت آن از جمله در حیطه دهقانان و دیگر زحمتکشان، جوانان، زنان، زبان مادری (طرز نگارش و اصول)، ادبیات، ارتباطات با سایر جریانات سیاسی و ملی، تبلیغات و غیره داشته باشیم. با گرامیداشت یاد رهبر بزرگ مردم آذربایجان سید جعفر پیشه وری و یاد تمامی فعالان و جان باخته گان حکومت ملی آذربایجان، امیدوارم تمام ناخالصی ها از جنبش مردمی آذربایجان و ایران رخت بربسته و فرداهای بهتری را برای خلقهای ایران به ارمغان بیاورد.
No comments:
Post a Comment