بدرود استاد ترابی! یادت گرامی!
دکتر علیاکبر ترابی متفکر آزاداندیش
و مردمگرا و جامعهشناس برجسته کشور در آخرین روز تیرماه به علت سکته قلبی در شهر
تبریز درگذشت و در «قطعه هنرمندان» «گورستان وادیرحمت» این شهر به خاک سپرده شد.
وی که در هنگام مرگ ۹۰ سال داشت
یکی از خوشنامترین و محبوبترین استادان دانشگاه تبریز بود که در شکلگیری محافل
ترقیخواه و مبارز شهر تبریز در دهه ۴۰ و اوایل دهه
۵۰ نقش موثری داشت.
دکتر ترابی مدافع و پشتیبان صدیق شکلگیری
جریانات روشنفکری در دانشگاه و محیط روشنفکری شهر تبریز و از افراد نزدیک به «محفل
صمد بهرنگی- بهروز دهقانی» بود که تا آخر عمر نیز عدالتطلب و مردم دوست باقی
ماند. کتابهای ایشان همچون: «جامعه شناسی و دینامیسم اجتماع»، «شناخت علمیجامعه» و «فلسفهی علوم» از جمله کتابهایی بودند که در تغذیه فکری محافل روشنفکری دانشگاهی در سالهای بعدی نیز نقش مهمی ایفا کردند.
مراسم گرامیداشت زندهیاد دکتر علیاکبر ترابی از ساعت ۶ بعد از ظهر یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵ در تالار اجتماعات مجتمع سینمایی ۲۲ بهمن (سینما ناجی) تبریز برگزار شد. زندهیاد دکتر ترابی خود وصیت کرده بودند که مراسم یادبود وی فقط در یکی از تالارهای عمومیشهر تبریز برگزار شود.
در این مراسم که بیش از ۳۰۰ نفر از دوستان و آشنایان و شخصیتهای علمیو فرهنگی آذربایجان و شهر تبریز به همراه خانواده دکتر ترابی شرکت داشتند، ابتدا آقای فیروز مقدم مجری برنامه، ضمن خوشامدگوئی به حضار و عرض تسلیت، خلاصهای از زندگی و فعالیتهای آموزشی، علمی و پژوهشی دکتر ترابی را بازگو کرد و آنگاه دکتر شکوهی یکی از اساتید بنام و محقق رشتهی تاریخ دانشگاه آذرآبادگان تبریز را برای سخنرانی به تریبون دعوت کرد.
دکترسیروس برادران شکوهی درابتدای صحبتهای خویش به خاطرات دوران کودکی خود با دکتر ترابی پرداخت و تاکیدکرد که «او از همان دوران کودکی همه محلات و کوچه – پس کوچههای تبریز را میشاخت؛ حتی میدانست که کدام همسایه در کدامین کوچه از داخل حیاط خانهشان مثلا چشمهای روان است. دکتر ترابی از کودکی نیز، انسانی مشوق، علاقهمند و مردمدار بودند.»
دکتر شکوهی اضافه کردند که، «دکتر ترابی تنها جامعهشناس نبودند. ایشان در زمینههای روزنامهنگاری و سایر حیطههای اجتماعی نیز، فعال برجستهای بودند که همواره در راستای حل مشکلات و موانع کوشا بودند. فعالیتهای دکتر در نوشتن وتحلیلگری محدود نمیشد. برجستگی دکتر در حل موانع و مسائل بود.»
دکتر صنعتجو یکی دیگر از اساتید جامعهشناسی دانشگاه تبریز سخنران بعدی گرامیداشت دکتر ترابی بود. وی ضمن تسلیت فقدان این استاد فرهیخته به خانوادهی ایشان، دانشگاهیان کشور و با اشاره به سخنرانی آقای دکتر شکوهی، گفتند: «من بااینکه شاگرد رسمیایشان نبودهام، ولی از ایشان بسیار آموختهام. دکتر ترابی عاشق معلمیبودند. تاکنون خیلیها برای درس خواندن به خارج از کشور رفته اند، اما فقط رفتند و برگشتند. دکتر ترابی هم خارج رفتند، اما درس خواندند.»
وی در بخش دیگری از سخنرانی خود به نقل از دکتر سروش گفت: «دکتر سروش میگوید من هرچند در زمینهی فلسفه علوم کار کردهام، اما این دکتر ترابی است که اولین بار در ایران در زمینهی فلسفهی علوم کار کردند و ایشان جزو پیشکسوتانند.»
سومین سخنران مراسم، محقق و مترجم نامآشنای کشور و بویژه آذربایجان دکتر رحیم رئیسنیا بودند که ضمن تسلیت فقدان دکتر ترابی به خانوادهی ایشان،گفتند: «من جهت سخنرانی نیامدهام، اما خاطرهای را که مربوط به ایشان نیز هست باز میگویم. وقتی کتاب دو مبارزمشروطه(ستارخان و شیخ محمد خیابانی) را با آقای ناهید در سال ۱۳۴۹ نوشتم، آقای دکتر ترابی مقدمهای برای آن کتاب نوشتند که در آن به نقش شخصیت در تاریخ پرداختند. نوشتهی دکتر ترابی از نظر علم جامعه شناسی تاکنون نیز تازگی خود را از دست نداده است. نوشتههای دکتر ترابی بر جهانبینی منسجمی استوار است. در سالهای ۴۰ و اوایل ۵۰ نقش دکتر ترابی در دانشگاه تبریز نقشی بسیار تاثیرگذار بود. او بنیانگذار جامعهشناسی در تبریز بودند. فعالیت و کارهای دکتر ترابی در سالهای ۴۰ و اوایل ۵۰ در کلاسهای جامعه شناسی، شخصیتپروری ایشان بود.»
دکتر رئیسنیا در خصوص مجموعه اشعار ترکی آذربایجانی دکتر ترابی(ائینالی ائل داغی) نیز اشاره کردند که: «ائینالی ائل داغی دکتر ترابی تحت تاثیر حیدربابای شهریار است، اما پیش از همه انعکاس مشروطهخواهی و تاریخ تبریز است در کوه ائینالی ائل داغی. یاد و نام دکتر ترابی همیشه زنده است و زنده خواهد ماند و ما انعکاس زنده بودن دکتر را همواره از کوه ائینالی خواهیم شنید.»
آقای ناصر داوران از شخصیتهای نامآشنای حوزهی فرهنگی آذربایجان و یکی از دانشجویان دکتر ترابی در اول انقلاب، سحنران بعدی بودند که در بخشی از سخنان خود گفتند: «در سالهای ۵۷-۵۹ دانشجوی دکتر ترابی بودهام. کلاس ما خدود ۳۰ نفر دانشجو داشت، ولی وقتی دکتر ترابی به کلاس میآمد تعداد از ۸۰- ۹۰ نفر بیشتر میشد. دکتر ترابی محبوب دانشجویان بود.»
ناصر داوران در انتهای صحبتهایش، یکی از اشعار ترکی خود را به یاد استادش قرائت کرد:
«سولار گلیب کئچیر
لالجاسینا گولومسهییرسن
یاغمورلی گئجهلرین سسسیزلیییندن
گؤزلرین ساکیت-ساکیت دولور هاوایا
جییهرین دولوب – بوشالدیقجا
سیلینیر خستهلیکلرین
یوللارین یورغونلوغو جانیندان چیخیر.
هر یئرده،
هرکوچه باشیندا آدین سسلهنیر
اوکسیژن
اوتانیب چکینیر کیمیا کیتابلاریندان!…
قوشلار
ایوانیندان چکیلمیر آمما.
ال چک بونجا کؤچریلیکدن.
دورنالار یازیقدیلار…
در این قسمت از مراسم، یکی از دوستان دکتر ترابی به نام آقای علی دلخواهی نیز شعری را به یاد دکتر ترابی دکلمه کرد و بعد از وی، هنرمند تبریزی آقای داود غفارزاده قطعهای تکنوازی با نی را در دستگاه مخالف سهگاه نواخت و مورد تحسین و تشویق حاضرین قرار گرفت.
مراسم با سخنرانی مهندس نسیمی یکی از ماهرترین تندیس سازان تبریز ادامه یافت. ایشان گفتند:«من بیش از ساعاتی چند شاگرد استاد دکتر ترابی نبودهام، اما ایشان با همین چند ساعت کل زندگی من را معنا بخشیدند. و این برای تمام عمر من کافی است. من و تنی چند ازدوستان تصمیم گرفتیم تا تصاویر سه بعدی از بزرگان و مشاهیر آذربایجان را به تصویر بکشیم. دکتر ترابی نیز یکی از این مشاهیر بودند. زمانی که آمادهی قالبگیری از چهرهی استاد شدبم، ایشان به خانمشان نگریستند. خانمشان گفتند تصور میکردی روزی تندیس تو را درست کنند؟!. در این حین نگاهی مابین استاد و خانمشان رد و بدل شد و من دیدم که استاد سرش را بالا گرفت و دیدم که قطرهای اشک از چشمش فرو ریخت. در همین زمان فرصت را غنیمت شمردم و قالب صورت دکتر را گرفتم و این تندیس محصول همان لحظه است. شما این تندیس زا نگاه کنید. دکتر در این حالت دور- دورها را مینگرد. باید که این دورنگریها را آموخت…»
آقای مسعود شریعتی از شعرای تبریز نیز ضمن تسلیت گوئی به خانوادهی دکتر ترابی قطعاتی از اشعار شعرای بزرگ و بنام ایران و آذربایجان را به فراخور مراسم خواندند.
قرائت اشعار ترکی خود دکتر ترابی نیز بر عهدهی آقای حسین زاده یکی دیگر از شعرای تبریز بود که صفحاتی از کتاب «ائینالی ائل داغی» استاد را قرائت کردند.
آقای کیوانچهر یکی دیگر از دانشجویان دکتر ترابی بودند که در بخشی از سخنان خود ضمن اشاره به شخصیت دوستداشتنی استاد در بین دانشجویان آن دوره، گفتند: «دکتر هزاران حسن داشتند و من نمیدانم کدامینش را باید بازگفت. من خاطرهای از ایشان را برای حضار تعریف میکنم. دکتر ترابی در زمان حیات بختیار واهابزاده- شاعر آذربایجان شوروی آن موقع- نامهای به ایشان نوشت و به من داد تا به او برسانم. مفهوم نامه خطاب به واهابزاده این بود که دنیا اینقدر هم زشت و بیوفا نیست که آن را چنین کریه در اشعارتان انعکاس میدهید. من نامه را در سفری که به باکو داشتم به دست واهابزاده رسانیدم. نامه را با اشتیاق و تاثر خواند و گفت: به دکتر بگویید عزیز قارداشیم تو هم درست میگوئی؛ من هم؛ شهریار و خسته قاسیم هم درست میگویند. دنیا در دیدگاه تو زیبا و قشنگ است؛ برای ما هم این است که میبینی…
آخرین سخنران مراسم آقای سعید جلالی مدیر انتشارات ستوده تبریز بودند. ایشان ضمن تسلیت گوئی ازطرف خود و اصحاب فرهنگ تبریز، در رابطه با وضعیت و فعالیتهای نشر در تبریز، آن را در سه مرحله متفاوت تشریح کردند که در مرحله میانی آن نقش دکتر ترابی را ارزشمند و تاثیر گذارتر توصیف کردند. در قسمتی دیگر از سخنان خود نیز به بیان وجوه اشتراک بین دکتر محمدحسین مبین(یکی دیگر از شخصیتهای علمی و فرهنگی تبریز) با دکتر ترابی پرداختند و گفتند که «وجوه اشتراک این هردو، دکتر بودن، شاعربودن ، مردمیبودن و… بود.» در خصوص دکتر ترابی اضافه کردند که: «دکتر ترابی به خاطر تحقیقات و چندین جلد کتاب نوشتن دکتر ترابی نشد؛ زمانی دکتر ترابی شد که به چهرهی انسانی و مردمی تبدیل شد…
در پایان این مراسم، فرزند بزرگ دکتر ترابی خانم دکتر نازیلا ترابی به نمایندگی از طرف خانواده دکتر ترابی، با قرائت بیتی از سعدی: «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند» از همه حاضرین در مراسم تشکر و قدردانی کردند.
- گزارش تصویری این مراسم در آدرس زیر قابل دسترس است:
http://ishiq.net/?p=15984
No comments:
Post a Comment