احد وکیلی - ونکوور
اگر امروز دیداری از دریاچه ارومیه داشته باشید فروغ چشمه حیات ایران در سکوت و غربت غمناکی دارد دیده بر جهان فرو میبندد. دریاچه زیبای "چی چست" در آبی زلال خود مرگ خاموشی را به انتظار نشسته است و چون مادر دلسوزی در حال اغماء از بی توجهی فرزندان آزمند خود تاب حیات از دست داده وغم فردای کودکان ایران آینده را درنهان سینه با خود دارد به گور می برد.
آیا به راستی باید باور کرد که دریاچه ارومیه دارد نفسهای آخر را می کشد؟ بر ماست که لحظهای به خود آئیم و حداقل در شناخت این مادر مهربان تلاشی بکنیم و برای بقای او تقلائی نجات بخش انجام دهیم.
شناسنامه دریاچه
دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر آسیای غربی است. قدمت و پیدایش آن به دوران دوم زمین شناسی باز می گردد. گودالی است که بر اثر چین خوردگی زمین در شمال غربی فلات ایران به وجود آمده است. عمر دریاچه را حدود 35 تا 40 هزار سال تخمین می زنند.
سومریان آن را "اور" و آشوریان آن را "ریما" مینامیدند و در کتاب اوستا به نام "چی چست" از آن یاد شده است.
این دریاچه یکی از مهمترین و ارزشمندترین زیستبومهای آبی ایران و بزرگترین دریاچه داخلی کشور و دومین دریاچه شور جهان میباشد.عمده آب این دریاچه از 14 رودخانه فصلی و دائمی که از سلسله کوههای زاگرس جاری میشوند تامین میشود.
به دلیل داشتن ارزشهای اکولوژیک منحصر به فرد در سال 1346 بر اساس مصوبه شماره 1 شورای عالی حفاظت از محیط زیست کشور به عنوان منطقه حفاظت شده، و بر اساس مصوبه شماره 63 همان شورا در سال 1354 به عنوان پارک ملی از منابع مهم طبیعی کشور میباشد. همچنین در همان سال 1354 به عنوان یکی از تالابهای مهم بین المللی در کنوانسیون رامسر ثبت و از طرف سازمان جهانی یونسکو از مهمترین مناطق حیات طبیعی به حساب آمده و به عنوان محل زندگی پرندگان کمیاب انتخاب و شناخته شده است.
به عنوان بزرگترین پهنه آبی در شمال غرب ایران در تلطیف آب و هوا، تامین رطوبت لازم برای رشد گیاهان، و ایجاد تعادل و گردش آبهای زیر زمینی در منطقهای بسیار وسیع نقش حیاتی دارد.
سطح دریاچه در پایینترین نقطه 1225 متر و در بلندترین نقطه آن 1600 متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. طول دریاچه 135 تا 140 کیلومتر میباشد و عرض آن در پهن ترین قسمت 58 کیلومتر و در کمترین عرض در قسمت شمال غربی 15 کیلومتر است.
حجم آب دریاچه بالغ بر31 ملیارد متر مکعب تخمین زده میشود که در مساحتی به وسعت 5822 کیلومترمربع محصور میباشد. میانگین عمق دریاچه 16 متر است که با سرعت در حال کاسته شدن ازسطح آن رو به خشکی میرود. حجم نمک و املاح محلول درآب دریاچه و با محاسبه رسوب بجا مانده املاح نمکی درکاسه سطح کف آن به حدود تقریبی 10 میلیارد متر مکعب یکی از بزرگترین معادن املاح جهان به شمار میآید.
حیات موجودات زنده، در محدوده اکولوژیکی دریاچه تا کنون بیش از 665 گونه گیاهی، 27 گونه پستان دار، 212 نوع پرنده، 41 گونه خزنده، 7 نوع از دوزیستیان، 26 نوع ماهی، شناسایی شده است که با بحران زیستی رو به انقراض می روند. چرخه حیات ازطریق دو نوع اکوسیستم آبی و خشکی امکان ومحیط زیست مناسبی را فراهم کرده است. وجود 102 جزیره کوچک و بزرگ از امکانات ویژه اکوسیستم خشکی دریاچه به حساب می آید که در احاطه اکوسیستم آبی دریاچه شامل آب شور دریاچه و باتلاقها و حاشیهها عمل میکند.
جزیره کبودان با وسعت 3175 هکتار با داشتن یک چشمه آب شیرین پالایش شده طبیعی تدارک آب آشامیدنی برای 800 راس قوچ و میش وحشی را، که ساکنین آن جا هستند فراهم میکند. این ویژگی را در جزیره کبودان از زیباییهای شگفت انگیز محیط زیست و طبیعت میتوان برشمرد.
جزیره مهم دیگری "اشک" میباشد که با وسعت 2115 هکتار با داشتن چشمه آب شیرین محل زیست 200 راس گوزن زرد ایرانی است که از نادرترین گوزنهای زیبای جهان به شمار میآیند. این جزیره زیبا بستر بسیار مناسبی برای پذیرایی از پرندگان مهاجر و فلامینگو محسوب میشود که به دور از دسترس پستانداران وحشی آغوش خود را برای دوران تخم گذاری وحفاظت به طور طبیعی به روی آنها گشوده است.
در داخل آب شور دریاچه نوعی میگوی منحصر به فرد زیست میکند که " آرتمیا" نامیده می شود و با 12 گونه متفاوت از جلبکها که در کنارهها میرویند از منابع غذایی عمده پرندگان محسوب میشود. با شناسائی "آرتمیا" در سال 1899و به علت استثائی بودن آن در جهان آن را "ارومیانا " نامگذاری کردهاند. کشف این میگوی بسیار مرغوب منجر به دست اندازی انسان و صید بی رویه آن، شرایط انقراض این گونه منحصر به فرد را به دنبال داشت. بهرهبرداری از "آرتمیا" و خواص آن در صنایع غذایی، داروسازی، پزشکی، و حتی در رشتههای دیگر صنعتی مانند نساجی و تصفیه مواد نفتی و هستهای در انهدام این منبع طبیعی موثر بوده است. در حال حاضر ادامه زندگی این موجود حیاتی ارزشمند از شرایط دشوار به شرایط غیرممکن رسیده است. طبق گزارش رسانههای مدافع محیط زیست حجم صید این میگو بالغ بر 400 هزار تن در مدت بسیار کوتاه دهه هفتاد از عوامل دخالت انسان در تخریب محیط زیست به شمار میآید. درآمد حاصل از فروش این میگو را تا سال 1377 معادل 10 میلیارد دلار تخمین میزنند. بهره برداری بی رویه و خسارت حاصل از آزمندی دشمنان سودپرست محیط زیست البته غیر قابل جبران و محاسبه بوده و میتواند زندگی میلیونها انسان را در نسلهای متوالی تباه و ویران سازد.
دریاچه را دریابیم
با آشکار شدن علائم بحران در حیاط دریاچه ارومیه و سرعت گرفتن کاهش سطح آب دریاچه و کم شدن دائمی از عمق آن و تاثیراتی که خشک شدن دریاچه میتواند بر منطقه و زندگی مردم ساکن داشته باشد، مردم ایران و به خصوص ملتهای ساکن آذربایجان علیرغم بیتوجهی دولت جمهوری اسلامیتا حد عناد ورزی و دشمنی با منافع مردم ، خود به فکر چاره اندیشی افتاده و در ادامه اعتراضها و اقدامات هشداردهنده به حکومت به علل خشک شدن دریاچه به عنوان یک فاجعه بزرگ زیست محیطی توجه پیدا کردهاند. در کنار این مطالبه ملی گسترده، کارشناسان محیط زیست و فعالین مدافع محیط زیست هم به تلاشهای خود درجهت روشنگری و آگاهی بخشی و جلوگیری از بروز این فاجعه ملی شدت بخشیدهاند. کارشناسان محیط زیست علل و عوامل خشک شدن دریاچه را به اقدامات امتناع شده و یا صورت گرفته را، که موجب تخریب محیط زیست دریاچه شده، به دلایل زیر مربوط میدانند:
الف- سد سازیهای بی رویه و جلوگیری از تامین آب مورد نیاز دریاچه
ب - ساختن پل و جاده میانگذر در عرض دریاچه و تقسیم دریاچه به دو قسمت مجزا
ج - مدیریت نادرست کشاورزی در بهرهوری از آب سدها و حفر چاههای عمیق بی رویه
د - آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پسابها و آلایندههای صنعتی و شهری
ر- عدم تامین بودجههای مراقبت از محیط زیست دریاچه، علیرغم داشتن درآمدهای کلان از بهره برداری مواد کانی و صید میگو
دریاچه ارومیه را میتوان یکی از قربانیان اصلی سدسازیهای بی رویه در دوران سازندگی به شمار آورد. رویای ذهنی حاکمان کشور برای توسعه صنعتی و کشاورزی آزمندان و وابستگان حکومت را بر آن داشت که دانسته و یا ندانسته رگها و شریانهای حیاتی دریاچه را قطع کنند. و با بستن سدها به روی رودخانهها و آبریزهای طبیعی که به دریاچه میریختند عمر دریاچه را کوتاه کرده و آن را از منشاء حیات محروم سازند.
احداث 88 سد بزرگ و کوچک بر روی 14 رودخانه فصلی و دائمی در طول کمتر از دو دهه را میتوان از مهم ترین عوامل تهدید کننده حیات دریاچه برشمرد. سهم آب ورودی به دریاچه از رودخانههای آذربایجان غربی 85 % و از رودخانههای آذربایجان شرقی 15% بوده است که اکنون پشت سدها به عنوان ذخایر آبی برای کشاورزی و دیگر مصارف شهری و روستایی متوقف شده و دریاچه از آن محروم شده است. چنانچه با مدیریت کارآمد 25% آب ذخیره پشت سدها به طرف دریاچه آزاد شود. دریاچه دوباره جان تازه گرفته و به حیات سودمند خود ادامه خواهد داد.
اهمیت این شریانهای حیاتی دریاچه زمانی دو چندان میشود که از خبر نهادهای مرتبط با تغییرات آب و هوایی کشور و میزان نزولات و بارندگیهای طبیعی با خبر شویم. متوسط بارندگی حاشیهای دریاچه ارومیه در 25 سال اخیر از 400 میلی لیتر در سال به 300 میلی لیتر کاهش داشته است که در چند سال اخیر حتی تا 250 میلی متر سقوط کرده است. این چرخه مرگبار با گذر از خط بحران حیاتی با سرعت شتابندهای به سمت خشک شدن تصاعدی دریاچه پیش میرود. زیست پر آب و سالم دریاچه خود باعث فراوانی بارشها و تلطیف محیط زیست منطقه وسیعی میشود. وجود پوشش گیاهی منطقه از گریز بخار آب از آسمان منطقه پیشگیری میکند و موجب کاهش دما و فراوانی نزولات و بارشهای مجدد میشود. بحران گریز ابرها از آسمان منطقه و پراکندگی آنها نیز موجب بالا رفتن دما و سریعتر شدن فرایند خشکسالی و کمآبی میشود و این چرخه مرگبار هر دم پر شتابتر ادامه مییابد.
ساختن پل و جاده میان گذر و تقسیم دریاچه به دو قسمت را از غیرعقلانیترین پروژههای عمرانی دولت میتوان به حساب آورد که یکی از عوامل مهم تخریب محیط زیست دریاچه میباشد.
ایده برقراری ارتباط میان ارومیه و تبریز از روی دریاچه نخستین بار در سال 1324 از طرف آزمندان و حاکمان به عنوان طرح توسعه مطرح شد اما هیچ اقدام عملی برای اجرای آن صورت نگرفت. بعد از وقوع انقلاب و شتابزدگی مسئولین تازه به قدرت رسیده، بدون کارشناسی و تحقیق جامع به دستور موسی کلانتری مدیرکل راه و ترابری استان آذربایجان غربی در سال 1358 احداث پل و جاده میانگذر صورت اجرایی به خود گرفت. عملیات خاکریزی در عرض دریاچه آغاز و از سمت ارومیه 11 کیلومتر و از سمت تبریز 3 کیلومتر سنگهای ارزشمند و گرانبهای معادن سنگ کوه "زمبیل" را با عرض 7 متر و با ارتفاع 20 متر به درون دریاچه ریختندو با رویای توسعه سریع و به گمان صرفه جویی اقتصادی دریاچه را به دونیم تقسیم کردند. یادآوری این نکته ضروری است که در همان زمان پیشنهاد یک شرکت ژاپنی برای خرید سنگهای کوه "زمبیل" و احداث یک پل پیشرفته به ازای قیمت سنگها نادیده گرفته شد.
تقسیم دریاچه به دو قسمت باعث بههم خوردن اکوسیستم دریاچه و کاهش گردش آب درونی دریاچه شده است. ساکن شدن آب در دو طرف دیواره جاده میانگذر سرعت تبخیر آب را افزایش داده و با بالا رفتن ضریب نمک محلول در آب، مبادله تنظیم اکسیژن محدود تر شده، افزایش دمای محیط را تصاعدی میکند و دریاچه را به سرنوشت مردابی در آفتاب مبتلا کرده و خشک شدن دریاچه را تسریع میکند. عناد ورزی و بیتوجهی مسئولین و پیمانکاران به توصیههای کارشناسان محیط زیست در هنگام احداث پل و جاده میان گذر تعجب آور وغیر قابل باور است. سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم و مقدس جلوه دادن طرح تخریب با برگزاری نماز جمعه در محل به زعامت "ملا حسنی" امام جمعه ارومیه هنگام عملیات سنگریزی با ریختن سنگ توسط نمازگزاران داخل دریاچه نمونه آشکاری از جهالت و آزمندی دست اندر کاران را نشان میدهد.
در مخالفت با اجرای طرح، دکتر اسماعیل کهرم استاد محیط زیست دانشگاه تهران میگوید: بارها و بارها با دلایل علمی به دولتمردان وقت و مجریان اعلام کردم که شما با ساختن این پل مسئولیت مرگ دریاچه را به عهده میگیرید ولی متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت.
مدیریت نادرست کشاورزی در بهره وری از آب سدها و حفر چاههای عمیق بی رویه
توسعه کشاورزی و صنعتی کردن شیوه تولید کشاورزی در ایران همواره از معضلات بسیار مهم کشور بوده است. منطقه آذربایجان یکی ازمناطق پر جمعیت و از مهمترین و حاصل خیزترین مناطق ایران به شمار میآید که با مردمانی سختکوش همواره سهم بسیار بالائی از محصولات و تولیدات کشاورزی را به عهده داشته است. مدیریت و برنامهریزی علمی در صنعتی کردن کشور بدون توجه به ویژگیها و امتیازاتی که چه به لحاظ ویژگیهای مردمشناسی، ساکنین آذربایجان از آن برخوردارند و چه به لحاظ اهمیت سوق الجیشی و اقلیم جغرافیائی، امکان پذیر نیست. متاسفانه دولتهای مرکزی همواره از درک اهمیت این مناطق عاجز بوده و هیچگاه نتوانستهاند با اتخاذ یک سیاست جامع علمی و لحاظ کردن حقوق برابر ملتهای ساکن ایران اقدام به برنامه ریزی کنند. به دنبال درماندگی و بی خردی، با تکیه به تصمیمات سرکوبگرانه و استفاده از طرحهای بی بنیاد غیر علمی و موقت با ملل و اقوام برخورد کردهاند. طی 30 سال گذشته تقاضای موجود برای مصرف محصولات کشاورزی در سطح ایران و وجود بسترهای بسیار مناسب اقتصادی در آذربایجان برای رفع این نیازها موجب شد که آهنگ رشد تولید کشاورزی در آذربایجان با شتاب بیشتری در دستور کار قرار گیرد و در فقدان سیاستگذاری از طرف یک دولت ملی و مردمی این آهنگ رشد ناموزون پیش رفت و تخریب محیط زیست منجمله خشک شدن و یا به عبارتی خشک کردن دریاچه ارومیه را به مردم سراسر ایران و به خصوص ساکنین اطراف دریاچه تحمیل کرد.
در ادامه مدیریت ناکارآمد و بی برنامه دو معضل اساسی در منطقه بروز کرده است: افزایش بی رویه جمعیت منطقه، و مصرف منابع طبیعی خارج از توان منطقه. اگرچه تولیدات کشاورزی در آذربایجان طی بیست سال گذشته سه برابر شده است ولی برای افزایش این تولید، بدون استفاده از شیوههای مکانیزه علمی و صنعتی در تولید کشاورزی دهها بار بیشتر از حد ظرفیت از منابع طبیعی منطقه بار کشیده شده است. در کنار احداث 88 سد غیر ضرور بر روی 14 رودخانه موجود منطقه هزاران چاه عمیق زده شده است که بخش مهمی از آب موجود در منطقه را که باییستی در کاسه دریاچه ارومیه ذخیره باشد. بیقاعده به مصرف تولید کشاورزی خرده دهقانی میرساند. جالب توجه است که اکنون بر اثر سوء مدیریت و هرج و مرج موجود زمینهای کشاورزی در منطقه روی به خشکسالی گذارده و با آهنگ تصاعدی مهاجرت روستائیان رو به افزایش است. بدیهی است که آب موجود در منطقه که هزاران سال دریاچه را سالم نگه داشته است اگر مهندسی شود و متناسب با نیاز دریاچه و منطقه از آن به طور علمی و مکانیزه استفاده شود حیات دوباره دریاچه قابل بازیافت میباشد.
آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پسابها وآلایندههای صنعتی و شهری
گسترش شهرسازی و کارخانههای صنعتی در حاشیه دریاچه و هدایت پسابها و ریختن فاضلابهای شهری به دریاچه عامل مهم دیگری است که جان دریاچه را در چنگال چرکین خود میفشارد. روزانه دو هزار و پانصد تن پساب شهری و صنعتی در دل دریاچه تخلیه میشود. حجم پساب آلوده به مواد شیمایی که از کارخانههای چرم سازی و کارگاههای صنعتی شهر مراغه به دریاچه ریخته میشود بالغ بر 20 متر مکعب در هر ثانیه است. مقادیری از سیانور از کارخانه طلای تکاب، فاضلابهای واحدهای مسکونی پایگاه هوایی تبریز، پساب کشتارگاه تبریز، و امثال اینها آلایندههای خطرناکی هستند که از طریق زرینه رود و تلخ رود به دریاچه نشت میکنند. مرداب مرگآفرین حاصل از تجمع این آلاینده ها در بستر دریاچه نه تنها حیات موجودات زنده در آبها و خشکیها و جزایر دریاچه را نابود میکند بلکه با به گردش درآمدن در چرخه تبخیرات موجب نزولات و بارانهای سمیشده و منطقه بسیار وسیعی را که شامل مزارع کشاورزی میشود نیز آلوده میکند و عامل بروز بیماریهای ناشناخته بیشتری میشود.
سوء مدیریت وعدم تامین بودجههای مراقبت از محیط زیست دریاچه
دریاچه ارومیه همچون موجودی زنده نیاز به مراقبت دائمیدارد. بدیهی است که مسئولیت مستقیم مراقبت و نگهداری و بازسازی و احیای سلامت دریاچه به عهده دولت و حکومت به عنوان نماینده ملت میباشد. رژیم ولایت فقیه و دولتهای ناکارآمد بر گمارده آن نه تنها خود را نماینده و پاسخگوی مردم نمیدانند بلکه به عنوان صاحب اختیار خدادادی و الهی همواره مردم را به سهل انگاری و ناشکر بودن مورد عتاب و خطاب و سرزنش و نکوهش قرار میدهند. متعاقب باورمندی حاکمان ایران به شان و مقام بالانشینی، شیوه حکومت و مراقبت آنها از حقوق مردم و ملتها براساس سرکوب تنظیم میشود. پایمال شدن حقوق مردم و تباه شدن ثروتهای ملی آنها زندگی را بر آنها دشوار کرده و آنها را به اعتراض دائمیمیکشاند. دولت و حکومت با دادن وعدههای توخالی و دروغین و باد کردن رویاهای عوامفریبانه از خشم مردم خود را در امان نگه میدارد.
با آشکار شدن علائم خشکسالی و تغییراتی که در محیط زیست دریاچه نمایان شد. مردم آذربایجان تصویر روشن تری از فاجعه در حال وقوع پیدا کردند. خشکسالی دریاچه، یعنی کویر شدن آذربایجان و به گردش درآمدن میلیونها تن نمک در هوا و بادهای خشکی که هر گیاهی را از ریشه میسوزاند و مهاجرت حداقل 13 میلیون نفر از اهالی را اجباری میکند. آگاهی از آیندهای چنین هولناک مردم را به تکاپو و تلاش و اعتراض واداشته است. تظاهرات گسترده شهریورماه که در سال 1390 در ارومیه و تبریز به وقوع پیوست. احیای سلامت دریاچه را به یک خواست ملی تبدیل کرده است و اراده مردم برای مبارزه با خیانت دولتمردان و مسئولین جدیتر شده و همچنان ادامه دارد. پی آمد این مبارزات سرکوب شدید مردم توسط نیروهای نظامی و امنیتی و بازداشت بیش از 300 نفر از فعالین مدنی را به دنبال داشت که با اجرای حکم شلاق در ملاء عام و جریمه نقدی برای معترضین اعمال شد. احکام صادره در دی ماه 1390 شیوه برخورد حکومت را با امر مدیریت و مراقبت از دریاچه و محیط زیست نشان میدهد.
26 سال زندان برای 55 شهروند تبریز و 23 سال حبس برای 11 نفر فعال مدنی سرشناس در آذربایجان.
آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشور در بازدیدها و سفرهای استانی وعده 2600 میلیارد تومان تامین اعتبار برای احیای سلامت دریاچه را داده است که معترضین را ساکت کند.
وزارت نیرو طرح انتقال آب از رود ارس و دریای خزر را به عنوان پروژههای اجرایی در دستور مطالعه گذاشته است. عوام فریبانه بودن این وعدههای توخالی و غیر عملی آنجا برملا میشود که بدانیم دریاچه ارومیه در ارتفاع هزار متر بالاتر از رود ارس قرار دارد.
مدیر عامل آب منطقهای آذربایجان شرقی هم طرح بارور سازی ابرهای آسمان آذربایجان را به عنوان راه نجات دریاچه پیشنهاد کرده و به دنبال تامین بودجه میباشد.
امامهای جماعت در شهرهای آذربایجان هم با توطئه دانستن اعتراضات و تظاهرات به نمازگزاران گفتهاند که اصلا آب شور دریاچه به چه درد مردم آذربایجان میخورد؟
نمایندگان مجلس شورای اسلامیهم به دنبال این بیانات رسیدگی به طرح دو فوریتی "جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه" را غیر کارشناسی تشخیص داده و هزینه گذاری در این مسیر را نادرست دانسته و رسیدگی به چنین طرحی را با شتابزدگی ضروری نشمردهاند و از تصویب آن جلوگیری کردهاند.
رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی اعتراض به وضعیت خشک شدن دریاچه را مغایر با احکام الهی دانسته و معترضان را به اعتراض بر علیه خدا و قرآن متهم کرده است.
با توجه به دشواریها و مشکلات موجود، چشمانداز آینده "چی چست" چه خواهد بود؟ آیا دریاچه ارومیه این مادر دلسوز آذربایجان و چشم چراغ امید ایران خاموش خواهد شد و نسلهای آینده را سوگوار مرگ خویش خواهد کرد؟ با امید به این که تلاش خستگیناپذیر مردم مؤثر واقع شده و از فاجعه در حال وقوع پیش گیری کند. آگاهی مردم ایران تنها پرتو امیدی است که از آن ناامید نباید شد.
منابع:
مجله اذربایجان ، ویزه نامه "خشک شدن دریاچه ارومیه"
رسانه ها، آرشیو روزنامه شرق، آرشیو روزنامه اعتماد
اگر امروز دیداری از دریاچه ارومیه داشته باشید فروغ چشمه حیات ایران در سکوت و غربت غمناکی دارد دیده بر جهان فرو میبندد. دریاچه زیبای "چی چست" در آبی زلال خود مرگ خاموشی را به انتظار نشسته است و چون مادر دلسوزی در حال اغماء از بی توجهی فرزندان آزمند خود تاب حیات از دست داده وغم فردای کودکان ایران آینده را درنهان سینه با خود دارد به گور می برد.
آیا به راستی باید باور کرد که دریاچه ارومیه دارد نفسهای آخر را می کشد؟ بر ماست که لحظهای به خود آئیم و حداقل در شناخت این مادر مهربان تلاشی بکنیم و برای بقای او تقلائی نجات بخش انجام دهیم.
شناسنامه دریاچه
دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر آسیای غربی است. قدمت و پیدایش آن به دوران دوم زمین شناسی باز می گردد. گودالی است که بر اثر چین خوردگی زمین در شمال غربی فلات ایران به وجود آمده است. عمر دریاچه را حدود 35 تا 40 هزار سال تخمین می زنند.
سومریان آن را "اور" و آشوریان آن را "ریما" مینامیدند و در کتاب اوستا به نام "چی چست" از آن یاد شده است.
این دریاچه یکی از مهمترین و ارزشمندترین زیستبومهای آبی ایران و بزرگترین دریاچه داخلی کشور و دومین دریاچه شور جهان میباشد.عمده آب این دریاچه از 14 رودخانه فصلی و دائمی که از سلسله کوههای زاگرس جاری میشوند تامین میشود.
به دلیل داشتن ارزشهای اکولوژیک منحصر به فرد در سال 1346 بر اساس مصوبه شماره 1 شورای عالی حفاظت از محیط زیست کشور به عنوان منطقه حفاظت شده، و بر اساس مصوبه شماره 63 همان شورا در سال 1354 به عنوان پارک ملی از منابع مهم طبیعی کشور میباشد. همچنین در همان سال 1354 به عنوان یکی از تالابهای مهم بین المللی در کنوانسیون رامسر ثبت و از طرف سازمان جهانی یونسکو از مهمترین مناطق حیات طبیعی به حساب آمده و به عنوان محل زندگی پرندگان کمیاب انتخاب و شناخته شده است.
به عنوان بزرگترین پهنه آبی در شمال غرب ایران در تلطیف آب و هوا، تامین رطوبت لازم برای رشد گیاهان، و ایجاد تعادل و گردش آبهای زیر زمینی در منطقهای بسیار وسیع نقش حیاتی دارد.
سطح دریاچه در پایینترین نقطه 1225 متر و در بلندترین نقطه آن 1600 متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. طول دریاچه 135 تا 140 کیلومتر میباشد و عرض آن در پهن ترین قسمت 58 کیلومتر و در کمترین عرض در قسمت شمال غربی 15 کیلومتر است.
حجم آب دریاچه بالغ بر31 ملیارد متر مکعب تخمین زده میشود که در مساحتی به وسعت 5822 کیلومترمربع محصور میباشد. میانگین عمق دریاچه 16 متر است که با سرعت در حال کاسته شدن ازسطح آن رو به خشکی میرود. حجم نمک و املاح محلول درآب دریاچه و با محاسبه رسوب بجا مانده املاح نمکی درکاسه سطح کف آن به حدود تقریبی 10 میلیارد متر مکعب یکی از بزرگترین معادن املاح جهان به شمار میآید.
حیات موجودات زنده، در محدوده اکولوژیکی دریاچه تا کنون بیش از 665 گونه گیاهی، 27 گونه پستان دار، 212 نوع پرنده، 41 گونه خزنده، 7 نوع از دوزیستیان، 26 نوع ماهی، شناسایی شده است که با بحران زیستی رو به انقراض می روند. چرخه حیات ازطریق دو نوع اکوسیستم آبی و خشکی امکان ومحیط زیست مناسبی را فراهم کرده است. وجود 102 جزیره کوچک و بزرگ از امکانات ویژه اکوسیستم خشکی دریاچه به حساب می آید که در احاطه اکوسیستم آبی دریاچه شامل آب شور دریاچه و باتلاقها و حاشیهها عمل میکند.
جزیره کبودان با وسعت 3175 هکتار با داشتن یک چشمه آب شیرین پالایش شده طبیعی تدارک آب آشامیدنی برای 800 راس قوچ و میش وحشی را، که ساکنین آن جا هستند فراهم میکند. این ویژگی را در جزیره کبودان از زیباییهای شگفت انگیز محیط زیست و طبیعت میتوان برشمرد.
جزیره مهم دیگری "اشک" میباشد که با وسعت 2115 هکتار با داشتن چشمه آب شیرین محل زیست 200 راس گوزن زرد ایرانی است که از نادرترین گوزنهای زیبای جهان به شمار میآیند. این جزیره زیبا بستر بسیار مناسبی برای پذیرایی از پرندگان مهاجر و فلامینگو محسوب میشود که به دور از دسترس پستانداران وحشی آغوش خود را برای دوران تخم گذاری وحفاظت به طور طبیعی به روی آنها گشوده است.
در داخل آب شور دریاچه نوعی میگوی منحصر به فرد زیست میکند که " آرتمیا" نامیده می شود و با 12 گونه متفاوت از جلبکها که در کنارهها میرویند از منابع غذایی عمده پرندگان محسوب میشود. با شناسائی "آرتمیا" در سال 1899و به علت استثائی بودن آن در جهان آن را "ارومیانا " نامگذاری کردهاند. کشف این میگوی بسیار مرغوب منجر به دست اندازی انسان و صید بی رویه آن، شرایط انقراض این گونه منحصر به فرد را به دنبال داشت. بهرهبرداری از "آرتمیا" و خواص آن در صنایع غذایی، داروسازی، پزشکی، و حتی در رشتههای دیگر صنعتی مانند نساجی و تصفیه مواد نفتی و هستهای در انهدام این منبع طبیعی موثر بوده است. در حال حاضر ادامه زندگی این موجود حیاتی ارزشمند از شرایط دشوار به شرایط غیرممکن رسیده است. طبق گزارش رسانههای مدافع محیط زیست حجم صید این میگو بالغ بر 400 هزار تن در مدت بسیار کوتاه دهه هفتاد از عوامل دخالت انسان در تخریب محیط زیست به شمار میآید. درآمد حاصل از فروش این میگو را تا سال 1377 معادل 10 میلیارد دلار تخمین میزنند. بهره برداری بی رویه و خسارت حاصل از آزمندی دشمنان سودپرست محیط زیست البته غیر قابل جبران و محاسبه بوده و میتواند زندگی میلیونها انسان را در نسلهای متوالی تباه و ویران سازد.
دریاچه را دریابیم
با آشکار شدن علائم بحران در حیاط دریاچه ارومیه و سرعت گرفتن کاهش سطح آب دریاچه و کم شدن دائمی از عمق آن و تاثیراتی که خشک شدن دریاچه میتواند بر منطقه و زندگی مردم ساکن داشته باشد، مردم ایران و به خصوص ملتهای ساکن آذربایجان علیرغم بیتوجهی دولت جمهوری اسلامیتا حد عناد ورزی و دشمنی با منافع مردم ، خود به فکر چاره اندیشی افتاده و در ادامه اعتراضها و اقدامات هشداردهنده به حکومت به علل خشک شدن دریاچه به عنوان یک فاجعه بزرگ زیست محیطی توجه پیدا کردهاند. در کنار این مطالبه ملی گسترده، کارشناسان محیط زیست و فعالین مدافع محیط زیست هم به تلاشهای خود درجهت روشنگری و آگاهی بخشی و جلوگیری از بروز این فاجعه ملی شدت بخشیدهاند. کارشناسان محیط زیست علل و عوامل خشک شدن دریاچه را به اقدامات امتناع شده و یا صورت گرفته را، که موجب تخریب محیط زیست دریاچه شده، به دلایل زیر مربوط میدانند:
الف- سد سازیهای بی رویه و جلوگیری از تامین آب مورد نیاز دریاچه
ب - ساختن پل و جاده میانگذر در عرض دریاچه و تقسیم دریاچه به دو قسمت مجزا
ج - مدیریت نادرست کشاورزی در بهرهوری از آب سدها و حفر چاههای عمیق بی رویه
د - آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پسابها و آلایندههای صنعتی و شهری
ر- عدم تامین بودجههای مراقبت از محیط زیست دریاچه، علیرغم داشتن درآمدهای کلان از بهره برداری مواد کانی و صید میگو
دریاچه ارومیه را میتوان یکی از قربانیان اصلی سدسازیهای بی رویه در دوران سازندگی به شمار آورد. رویای ذهنی حاکمان کشور برای توسعه صنعتی و کشاورزی آزمندان و وابستگان حکومت را بر آن داشت که دانسته و یا ندانسته رگها و شریانهای حیاتی دریاچه را قطع کنند. و با بستن سدها به روی رودخانهها و آبریزهای طبیعی که به دریاچه میریختند عمر دریاچه را کوتاه کرده و آن را از منشاء حیات محروم سازند.
احداث 88 سد بزرگ و کوچک بر روی 14 رودخانه فصلی و دائمی در طول کمتر از دو دهه را میتوان از مهم ترین عوامل تهدید کننده حیات دریاچه برشمرد. سهم آب ورودی به دریاچه از رودخانههای آذربایجان غربی 85 % و از رودخانههای آذربایجان شرقی 15% بوده است که اکنون پشت سدها به عنوان ذخایر آبی برای کشاورزی و دیگر مصارف شهری و روستایی متوقف شده و دریاچه از آن محروم شده است. چنانچه با مدیریت کارآمد 25% آب ذخیره پشت سدها به طرف دریاچه آزاد شود. دریاچه دوباره جان تازه گرفته و به حیات سودمند خود ادامه خواهد داد.
اهمیت این شریانهای حیاتی دریاچه زمانی دو چندان میشود که از خبر نهادهای مرتبط با تغییرات آب و هوایی کشور و میزان نزولات و بارندگیهای طبیعی با خبر شویم. متوسط بارندگی حاشیهای دریاچه ارومیه در 25 سال اخیر از 400 میلی لیتر در سال به 300 میلی لیتر کاهش داشته است که در چند سال اخیر حتی تا 250 میلی متر سقوط کرده است. این چرخه مرگبار با گذر از خط بحران حیاتی با سرعت شتابندهای به سمت خشک شدن تصاعدی دریاچه پیش میرود. زیست پر آب و سالم دریاچه خود باعث فراوانی بارشها و تلطیف محیط زیست منطقه وسیعی میشود. وجود پوشش گیاهی منطقه از گریز بخار آب از آسمان منطقه پیشگیری میکند و موجب کاهش دما و فراوانی نزولات و بارشهای مجدد میشود. بحران گریز ابرها از آسمان منطقه و پراکندگی آنها نیز موجب بالا رفتن دما و سریعتر شدن فرایند خشکسالی و کمآبی میشود و این چرخه مرگبار هر دم پر شتابتر ادامه مییابد.
ساختن پل و جاده میان گذر و تقسیم دریاچه به دو قسمت را از غیرعقلانیترین پروژههای عمرانی دولت میتوان به حساب آورد که یکی از عوامل مهم تخریب محیط زیست دریاچه میباشد.
ایده برقراری ارتباط میان ارومیه و تبریز از روی دریاچه نخستین بار در سال 1324 از طرف آزمندان و حاکمان به عنوان طرح توسعه مطرح شد اما هیچ اقدام عملی برای اجرای آن صورت نگرفت. بعد از وقوع انقلاب و شتابزدگی مسئولین تازه به قدرت رسیده، بدون کارشناسی و تحقیق جامع به دستور موسی کلانتری مدیرکل راه و ترابری استان آذربایجان غربی در سال 1358 احداث پل و جاده میانگذر صورت اجرایی به خود گرفت. عملیات خاکریزی در عرض دریاچه آغاز و از سمت ارومیه 11 کیلومتر و از سمت تبریز 3 کیلومتر سنگهای ارزشمند و گرانبهای معادن سنگ کوه "زمبیل" را با عرض 7 متر و با ارتفاع 20 متر به درون دریاچه ریختندو با رویای توسعه سریع و به گمان صرفه جویی اقتصادی دریاچه را به دونیم تقسیم کردند. یادآوری این نکته ضروری است که در همان زمان پیشنهاد یک شرکت ژاپنی برای خرید سنگهای کوه "زمبیل" و احداث یک پل پیشرفته به ازای قیمت سنگها نادیده گرفته شد.
تقسیم دریاچه به دو قسمت باعث بههم خوردن اکوسیستم دریاچه و کاهش گردش آب درونی دریاچه شده است. ساکن شدن آب در دو طرف دیواره جاده میانگذر سرعت تبخیر آب را افزایش داده و با بالا رفتن ضریب نمک محلول در آب، مبادله تنظیم اکسیژن محدود تر شده، افزایش دمای محیط را تصاعدی میکند و دریاچه را به سرنوشت مردابی در آفتاب مبتلا کرده و خشک شدن دریاچه را تسریع میکند. عناد ورزی و بیتوجهی مسئولین و پیمانکاران به توصیههای کارشناسان محیط زیست در هنگام احداث پل و جاده میان گذر تعجب آور وغیر قابل باور است. سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم و مقدس جلوه دادن طرح تخریب با برگزاری نماز جمعه در محل به زعامت "ملا حسنی" امام جمعه ارومیه هنگام عملیات سنگریزی با ریختن سنگ توسط نمازگزاران داخل دریاچه نمونه آشکاری از جهالت و آزمندی دست اندر کاران را نشان میدهد.
در مخالفت با اجرای طرح، دکتر اسماعیل کهرم استاد محیط زیست دانشگاه تهران میگوید: بارها و بارها با دلایل علمی به دولتمردان وقت و مجریان اعلام کردم که شما با ساختن این پل مسئولیت مرگ دریاچه را به عهده میگیرید ولی متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت.
مدیریت نادرست کشاورزی در بهره وری از آب سدها و حفر چاههای عمیق بی رویه
توسعه کشاورزی و صنعتی کردن شیوه تولید کشاورزی در ایران همواره از معضلات بسیار مهم کشور بوده است. منطقه آذربایجان یکی ازمناطق پر جمعیت و از مهمترین و حاصل خیزترین مناطق ایران به شمار میآید که با مردمانی سختکوش همواره سهم بسیار بالائی از محصولات و تولیدات کشاورزی را به عهده داشته است. مدیریت و برنامهریزی علمی در صنعتی کردن کشور بدون توجه به ویژگیها و امتیازاتی که چه به لحاظ ویژگیهای مردمشناسی، ساکنین آذربایجان از آن برخوردارند و چه به لحاظ اهمیت سوق الجیشی و اقلیم جغرافیائی، امکان پذیر نیست. متاسفانه دولتهای مرکزی همواره از درک اهمیت این مناطق عاجز بوده و هیچگاه نتوانستهاند با اتخاذ یک سیاست جامع علمی و لحاظ کردن حقوق برابر ملتهای ساکن ایران اقدام به برنامه ریزی کنند. به دنبال درماندگی و بی خردی، با تکیه به تصمیمات سرکوبگرانه و استفاده از طرحهای بی بنیاد غیر علمی و موقت با ملل و اقوام برخورد کردهاند. طی 30 سال گذشته تقاضای موجود برای مصرف محصولات کشاورزی در سطح ایران و وجود بسترهای بسیار مناسب اقتصادی در آذربایجان برای رفع این نیازها موجب شد که آهنگ رشد تولید کشاورزی در آذربایجان با شتاب بیشتری در دستور کار قرار گیرد و در فقدان سیاستگذاری از طرف یک دولت ملی و مردمی این آهنگ رشد ناموزون پیش رفت و تخریب محیط زیست منجمله خشک شدن و یا به عبارتی خشک کردن دریاچه ارومیه را به مردم سراسر ایران و به خصوص ساکنین اطراف دریاچه تحمیل کرد.
در ادامه مدیریت ناکارآمد و بی برنامه دو معضل اساسی در منطقه بروز کرده است: افزایش بی رویه جمعیت منطقه، و مصرف منابع طبیعی خارج از توان منطقه. اگرچه تولیدات کشاورزی در آذربایجان طی بیست سال گذشته سه برابر شده است ولی برای افزایش این تولید، بدون استفاده از شیوههای مکانیزه علمی و صنعتی در تولید کشاورزی دهها بار بیشتر از حد ظرفیت از منابع طبیعی منطقه بار کشیده شده است. در کنار احداث 88 سد غیر ضرور بر روی 14 رودخانه موجود منطقه هزاران چاه عمیق زده شده است که بخش مهمی از آب موجود در منطقه را که باییستی در کاسه دریاچه ارومیه ذخیره باشد. بیقاعده به مصرف تولید کشاورزی خرده دهقانی میرساند. جالب توجه است که اکنون بر اثر سوء مدیریت و هرج و مرج موجود زمینهای کشاورزی در منطقه روی به خشکسالی گذارده و با آهنگ تصاعدی مهاجرت روستائیان رو به افزایش است. بدیهی است که آب موجود در منطقه که هزاران سال دریاچه را سالم نگه داشته است اگر مهندسی شود و متناسب با نیاز دریاچه و منطقه از آن به طور علمی و مکانیزه استفاده شود حیات دوباره دریاچه قابل بازیافت میباشد.
آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پسابها وآلایندههای صنعتی و شهری
گسترش شهرسازی و کارخانههای صنعتی در حاشیه دریاچه و هدایت پسابها و ریختن فاضلابهای شهری به دریاچه عامل مهم دیگری است که جان دریاچه را در چنگال چرکین خود میفشارد. روزانه دو هزار و پانصد تن پساب شهری و صنعتی در دل دریاچه تخلیه میشود. حجم پساب آلوده به مواد شیمایی که از کارخانههای چرم سازی و کارگاههای صنعتی شهر مراغه به دریاچه ریخته میشود بالغ بر 20 متر مکعب در هر ثانیه است. مقادیری از سیانور از کارخانه طلای تکاب، فاضلابهای واحدهای مسکونی پایگاه هوایی تبریز، پساب کشتارگاه تبریز، و امثال اینها آلایندههای خطرناکی هستند که از طریق زرینه رود و تلخ رود به دریاچه نشت میکنند. مرداب مرگآفرین حاصل از تجمع این آلاینده ها در بستر دریاچه نه تنها حیات موجودات زنده در آبها و خشکیها و جزایر دریاچه را نابود میکند بلکه با به گردش درآمدن در چرخه تبخیرات موجب نزولات و بارانهای سمیشده و منطقه بسیار وسیعی را که شامل مزارع کشاورزی میشود نیز آلوده میکند و عامل بروز بیماریهای ناشناخته بیشتری میشود.
سوء مدیریت وعدم تامین بودجههای مراقبت از محیط زیست دریاچه
دریاچه ارومیه همچون موجودی زنده نیاز به مراقبت دائمیدارد. بدیهی است که مسئولیت مستقیم مراقبت و نگهداری و بازسازی و احیای سلامت دریاچه به عهده دولت و حکومت به عنوان نماینده ملت میباشد. رژیم ولایت فقیه و دولتهای ناکارآمد بر گمارده آن نه تنها خود را نماینده و پاسخگوی مردم نمیدانند بلکه به عنوان صاحب اختیار خدادادی و الهی همواره مردم را به سهل انگاری و ناشکر بودن مورد عتاب و خطاب و سرزنش و نکوهش قرار میدهند. متعاقب باورمندی حاکمان ایران به شان و مقام بالانشینی، شیوه حکومت و مراقبت آنها از حقوق مردم و ملتها براساس سرکوب تنظیم میشود. پایمال شدن حقوق مردم و تباه شدن ثروتهای ملی آنها زندگی را بر آنها دشوار کرده و آنها را به اعتراض دائمیمیکشاند. دولت و حکومت با دادن وعدههای توخالی و دروغین و باد کردن رویاهای عوامفریبانه از خشم مردم خود را در امان نگه میدارد.
با آشکار شدن علائم خشکسالی و تغییراتی که در محیط زیست دریاچه نمایان شد. مردم آذربایجان تصویر روشن تری از فاجعه در حال وقوع پیدا کردند. خشکسالی دریاچه، یعنی کویر شدن آذربایجان و به گردش درآمدن میلیونها تن نمک در هوا و بادهای خشکی که هر گیاهی را از ریشه میسوزاند و مهاجرت حداقل 13 میلیون نفر از اهالی را اجباری میکند. آگاهی از آیندهای چنین هولناک مردم را به تکاپو و تلاش و اعتراض واداشته است. تظاهرات گسترده شهریورماه که در سال 1390 در ارومیه و تبریز به وقوع پیوست. احیای سلامت دریاچه را به یک خواست ملی تبدیل کرده است و اراده مردم برای مبارزه با خیانت دولتمردان و مسئولین جدیتر شده و همچنان ادامه دارد. پی آمد این مبارزات سرکوب شدید مردم توسط نیروهای نظامی و امنیتی و بازداشت بیش از 300 نفر از فعالین مدنی را به دنبال داشت که با اجرای حکم شلاق در ملاء عام و جریمه نقدی برای معترضین اعمال شد. احکام صادره در دی ماه 1390 شیوه برخورد حکومت را با امر مدیریت و مراقبت از دریاچه و محیط زیست نشان میدهد.
26 سال زندان برای 55 شهروند تبریز و 23 سال حبس برای 11 نفر فعال مدنی سرشناس در آذربایجان.
آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشور در بازدیدها و سفرهای استانی وعده 2600 میلیارد تومان تامین اعتبار برای احیای سلامت دریاچه را داده است که معترضین را ساکت کند.
وزارت نیرو طرح انتقال آب از رود ارس و دریای خزر را به عنوان پروژههای اجرایی در دستور مطالعه گذاشته است. عوام فریبانه بودن این وعدههای توخالی و غیر عملی آنجا برملا میشود که بدانیم دریاچه ارومیه در ارتفاع هزار متر بالاتر از رود ارس قرار دارد.
مدیر عامل آب منطقهای آذربایجان شرقی هم طرح بارور سازی ابرهای آسمان آذربایجان را به عنوان راه نجات دریاچه پیشنهاد کرده و به دنبال تامین بودجه میباشد.
امامهای جماعت در شهرهای آذربایجان هم با توطئه دانستن اعتراضات و تظاهرات به نمازگزاران گفتهاند که اصلا آب شور دریاچه به چه درد مردم آذربایجان میخورد؟
نمایندگان مجلس شورای اسلامیهم به دنبال این بیانات رسیدگی به طرح دو فوریتی "جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه" را غیر کارشناسی تشخیص داده و هزینه گذاری در این مسیر را نادرست دانسته و رسیدگی به چنین طرحی را با شتابزدگی ضروری نشمردهاند و از تصویب آن جلوگیری کردهاند.
رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی اعتراض به وضعیت خشک شدن دریاچه را مغایر با احکام الهی دانسته و معترضان را به اعتراض بر علیه خدا و قرآن متهم کرده است.
با توجه به دشواریها و مشکلات موجود، چشمانداز آینده "چی چست" چه خواهد بود؟ آیا دریاچه ارومیه این مادر دلسوز آذربایجان و چشم چراغ امید ایران خاموش خواهد شد و نسلهای آینده را سوگوار مرگ خویش خواهد کرد؟ با امید به این که تلاش خستگیناپذیر مردم مؤثر واقع شده و از فاجعه در حال وقوع پیش گیری کند. آگاهی مردم ایران تنها پرتو امیدی است که از آن ناامید نباید شد.
منابع:
مجله اذربایجان ، ویزه نامه "خشک شدن دریاچه ارومیه"
رسانه ها، آرشیو روزنامه شرق، آرشیو روزنامه اعتماد
No comments:
Post a Comment