-----------
آیا میتوان تلاشها
و تمایلات سیاسی چپ پوپولیستی انی
ارنو Annie Ernaux برنده جدید
نوبل ادبیات را از آثار ادبی خارق العاده وی جدا کرد؟
از ایریس رادیش Iris Radisch
هفته نامه دی سایت شماره
42 سال 2022
Annie Ernaux: Auf der Seite der Unterdrückten | ZEIT ONLINE
-----------
در کنفرانس مطبوعاتی در اتاق های انتشارات گالیمار پاریس، که برنده هشتاد و دو ساله با یک میکرفون دستی خراب توضیح میداد که بلافاصله بعد از شنیدن خبر باید به پدر و مادرش از یک خانواده کارگری نرماندی فکر میکرده و با ادبیات خود به دنبال این بوده است که "انتقام نژاد آنها را بگیرد"، و از طرح و پاسخ به همه سوالات ملال آور ژورنالیسم ادبی بین المللی (" آنگاه که خبر را شنیدید کجا بودید؟ " جواب: "در آشپزخانه" ) دیر وقتی گذشته بود که خبری همچون بمب در فضا ترکید. اورشلیم پست افشا کرده بود که نظرات سیاسی نویسنده چپ، که سابقا خود را در پشتیبانی از جنبش جلیقه زردها و مواضع پوپولیستی چپ ژان لوک ملانشو نشان داده بود، شایسته این هستند که سایه تاریکی بر این جایزه پر اعتبار بیاندازند.
نشریه اسرائیلی به امضا
هایی اشاره داشت که وی همراه با هشتاد و یا صد امضا کننده دیگر ( که در میانشان آ.
آل. کندی A. L. Kennedy ،
دبرو لوی Deborah
Levy و الیوت واینبرگر Eliot
Weinberger هم
بودند) بر زیر سه فراخوان انتقادی از اسرائیل گذاشته است که بخشا از طرف BDS
(م: کمپین بین المللی Boycott, Divestment and Sanctions) - جنبش بایکوت مشکوک ضد اسرائیلی که از طرف
پارلمان آلمان به عنوان ضدیهود شناخته شده است - سازماندهی شده بود. در یک فراخوان
در سال 2018 درخواست شده بود که یک "برنامه فرهنگی" اسرائیلی – فرانسوی
لغو شود تا صحنه نمایشی به "کشور آپارتایدی" اسرائیل واگذار نشود،
فراخوان دیگری در سال 2019 خواستار آن شده بود که جشن آواز اروپایی Eurovision Song Contest در تلاویو برگزار نشود. در فراخوان سوم در سال
2021 اسرائیل متهم میشود که، فلسطین را کولونیزه کرده است، بدون آنکه به جنایات
سرزده از فلسطینیان اشاره کند. علاوه بر اینها همراه با آنجلا دیویس، نوآم چامسکی
و اعضای دیگری از پارلمان اروپا خواهان آزادی ژورژ عبدالله شده است که 37 سال است
به اتهام کشتن نماینده نظامی آمریکا و یک دیپلمات اسرائیلی در فرانسه در زندان بسر
می برد. نکته جالب اینکه کسی در فرانسه به این مسائل توجه نمیکند. ولی در آلمان
نشریه بیلد بر آتش حمله به این نویسنده میدمد ("ارنو همزمان صاحب جایزه نوبل و
دارایتمایلات ضد یهودی است "). آلمانیهایی که تبریک میگویند ناراحت به نظر
می رسند. ("امروزه سیاست چپ موضوع پر دردسری است"، نشریه زود دویچه SZ ). از انتشارات سورکامپ که آثار انی ارنو را
با ترجمه های سادهء بسیار زیبای سونیا فینک
Sonja Finck از سال 2017 منتشر میکند
هیچ خبری نیست.
در حالی که خیلی ساده میشد برای رفع
شرمندگی حمایت یکجانبه نویسنده چپ از فلسطینی ها به همان شیوه ای دست یازید
که در مورد پتر هاندکه Peter
Handke برنده نوبل
ادبی سال 2019 بکار گرفته شد و دوباره ادعا نمود که ادبیات واقعا ارزشمند در سپهری
فرای درگیری های تند و خشن سیاسی رخ میدهد و بوسیله عقاید سیاسی آفرینندگانشان و
اوضاع حاکم بر زندگی آنها آلوده نمیشود
تا زمانیکه این مسائل به نحوی روشن موضوع آثارشان نباشند. پس از این عملیات، وام
گرفته شده از ایده آلیسم آلمانی، گزارشهای باریک بینانه هاندکه از ناکجاخلیج Niemandsbucht ( م: از تیتر کتابی از پتر هاندکه) و نوشته هایش، که
عطر و بوی قارچ گونه دارند، حتی با افسانه سفر صربستانی رازآمیز او با مدال های انزجارآور صربیاش و نیز با سخنرانی
های غریب او بر سر قبر جنایتکاران جنگی صربستان Simsalabim
–- مطلقاً هیچ ارتباطی نداشتند.
اما در مورد اخیر تلاش
برای دفاعی مشابه اصلا توصیه نمیشود.
اولا که در فضای ادبی معاصر
فرانسه که علاقمند به جدل و جمع آوری امضا و به شدت متاثر از سیاست اجتماعی است،
خواست زیبایی شناسی ناب مستقل چون دوران هنر برای هنر L’art pour l’art قرن نوزده آنچنان محبوب نیست. در مورد نویسنده
به شدت سیاسیی چون انی ارنو حتی گمراه کننده است. نویسندهای که در سال 1940 در
خانوادهای کارگری بدنیا آمد – پدر و مادر
هر دو از دوازده سالگی کارگر کارخانه و بعد ها صاحب یک دکان کوچک بقالی در شهرستانی
شمال فرانسه بودند - زمانی که در مصاحبه تازه خود اعلام میکند: "ادبیات بی
طرف نیست" و کسی که خلاف این ادعا میکند و بر استقلال ادبیات پای میفشارد
تنها موضع طبقاتی خود را لاپوشانی مینماید، در حقیقت به نظرات پیر بوردیو Pierre
Bourdieu ،
ژان پل سارتر Jean-Paul Sartre و
سیمونه دو بووار Simone de Beauvoir استناد
میکند. همانگونه که به نظر سارتر پروست اینکار
انجام داد و عشق مردی ثروتمند به
یک زن را در رمان در جستجوی زمان از دست رفته نماد عشق معرفی کرد بدون آنکه فضای
اجتماعی آفرینش چنین احساساتی را کمی نشان دهد.
انی ارنو همانگونه که در
کنفرانس مطبوعاتی میگوید با کتاب هایی چون "سالها"، "رویداد"،
"یک زن" و یا "خاطرات یک دختر" چون سنت ادبیات متعهد جانب "لگد
مال شدگان" ، " dominés " را میگیرد. اشتباهاتی که از چنین
جانبداری سرچشمه میگیرند - که حتی سارتر هم به خاطر آن انواع همبستگی های سوال
برانگیز را انجام داده است – نباید دست کم گرفت. این ها شامل مجموعهای هر چند مد
روز ولی خشک و خسته کنندهای از ضدیت با بورژوازی، تنفر از ماکرون، تحسین جلیقه
زردها، نقد امپریالیسم و اسرائیل میباشد. حمایت موردی آن ها از فعالیت های BDS دیگر قابل پذیرش نیست. و با جانبداری یک طرفهاش از فلسطینیان او را در مظان اتهام
شرکت در اعمال ضدیهودی قرار داده است. با این همه اگر کتابهای ارنو چنان جذاب و یا
حتی نه آنگونه دیوانهکننده mind-blowing نمیبودند که
بیش از همه نزد نسل بسیار جوانی از زنان احساس میشوند، آنگاه از شور و شوق اساسی تعهد
و قطب نمای اجتماعی بشدت هیجان زده رها بودند.
این برانگیزاننده نویسندگی اوست و بنیادی است
که بر مبنای زندگی، تلاش و آثار نویسنده،
غلط یا درست، به هم می رسند. نمی توان ریسک مربوط به این را نادیده گرفت (همانگونه
که FAZ بار دیگر با تلاشی احترام برانگیز کرده
است). خطای سیاسی که به خاطر امضا فراخوان های ضد اسرائیلی به نویسنده گرفته می
شود تنها به این خاطر نیست که مثل سارتر کورکورانه خود را در جانب ضعیفان قرار
داده و از حمایت سازمان های مشکوک هراسی ندارد.
کتاب های انی ارنو که درحجم
کم و با زبان مینیمالیستی شکننده و ظریف نوشته شده است در اوج آفرینششان در سالهای
هفتاد تا نود برای فضای ادبی پاریس خبر داغ جهانی بودند که دامنه امواجشان بعد ها با
تاخیر به آلمان رسیدند : ادبیات کارگری و خرده بورژوازی (مردم عادی) برخوردار از حد
اعلای فشرگی و اختصار و کیفیت ادبی که توسط نویسندهای برخاسته از جامعه روستایی- شهرستانی
دورافتاده نوشته شده است.
برخلاف زمان پس از جنگ
جهانی در آلمان که فرزندان مهمانخانه دارها ، بقال ها و یا نجار ها چون والسر، گراس و بوءل وضعیت
نورمال نمایندگان غیر شهری را به نمایش میگذاشتند، هنوز در پاریس جایی برای دختر
یک بقال از اووتوت Yvetot در
نظر گرفته نشده بود – که شاید هنوز هم چنین است.
تنها الگوی ارنو،
آلبرکامو، که بعدها برنده نوبل ادبیات شد، پسر زن نظافتچی بیسوادی از الجزیره بود
که در دوران آشفته جنگ و پس از آن دیوار دفاعی سرآمدان ادبی پاریس را با سر و صدای
بلند شکافته بود. که جدای از این تک مورد فرزندان خود را در حد امکان از میان
بورژوازی بزرگ و دانشجویان مدارس نخبگان دست چین میکرد. با نتایج شناخته شدهاش
برای رمان بورژوایی که تاکنون پرولتاریا در آن حداکثر از طرف پسران نویسنده
بورژوازی بزرگ کاریکاتوریزه مطرح شده و وجود تجربیات جسمانی زنانه و زندگی درونی
زنانه در حد فاصل دور و دراز مردانه میان مارسل پروست تا میشائیل هولبک کمترین ردپایی
حتی به اندازه یک سر سوزن نگذاشته است. انی
ارنو، که دور از پاریس به عنوان آموزگار زندگی میکرد، تلاش کرده است تا تکههای نانوشته و سپید
زنانه و پرولتری نقشه ادبیات فرانسوی را پر کند. به کسانی که چند سال پیش از این
در خانه او در سرگی Cergy به دیدارش رفته بودند، گفت: " من هرگاه پروست Proust یا
ماریاک Mauriac را
میخوانم باورم نمیشود که آنها از همان زمانی مینویسند که پدر من کودک بود. محیط
زندگی او قرون وسطا بود".
بدین ترتیب مهمترین اثر
او شاید کتاب پدرش "میدان" باشد که اصل آن سال 1983 و ترجمه آلمانی آن
سال 2019 منتشر شد. او گفت که صدها صفحه در باره پدرش نوشته است، پدری که هیچگاه
کتابی نخوانده است. ولی با این همه اعجوبه جهانی زبان ادبی فرانسه (م: پروست) در
برابر این مرد ساده بی زبان بودهاست. در نهایت کتاب را فشرده در صفحاتی کم نوشت و
با سبک بی حشو و زایدی از بیهنری هنرمردانه، که در آن پدرش را، با احترام ولی همچنبن
با فاصلهای دردمند به اصل خود، توصیف کرد. او در شرم می نویسد، هر گونه تلاشی
برای سبک از طرف والدینش "به مثابه تلاش من برای دوری گزیدن از آنها"
برداشت میشد. با این حال او در این کتاب بر روی این تناقض که برای توصیف دوران
جوانی پرولتاریاییش از همان زبانی کمک میگیرد، که تنها و تنها مدیون عروج خود از
این طبقه است، تامل میکند بدون آنکه هیچ گاه توان حل آنرا داشته باشد.
آنچه او ندارد همزمان موجب
توانمندی اوست. در متون او خبری از
استعاره، تعبیر، صفت و داوری نیست. او در شرم اعتراف میکند که کلمات او هیچ تعالی ،
هیچ رویایی ندارند و تنها کلمات ساده روزمره هستند که به او امکان دسترسی به
جهانی را میدهند که وی از آن فرارفته تا
به هیچ جایی نرسد. و از روزی بنویسد که نزدیک بود پدرش مادرش را با تبر بکشد:
"در یکشنبهای از ماه یونی کمی بعد از ظهر پدرم میخواست مادرم را بکشد. من
مثل همیشه یک ربع مانده به دوازده به مراسم نیایش
رفته بودم." کتاب شرم که یکی
از بهترین کتابهای اوست با این کلمات شروع میشود. او در این کتاب چون مردم شناسی که
از مردمی دوردست گزارش میکند که بدان تعلق داشته است و با "فرهنگ مجاز"
اطراف او هیچ نکته اشتراکی ندارد، به دنیای کودکیش برمیگردد.
کتاب دختر دیگر از سال
2011، که شامل نامه هایی به خواهرش که قبل از تولد او درگذشته بود و در یووتوت Yvetot کنار والدینش به خاک سپرده شده است، این
هفته به آلمانی منتشر می شود. خود وی، آنچنانکه از کتاب برمیآید ،در کنار خانوادهاش
که تمامی آثار خود را بدان وقف کرده است به خاک سپرده نخواهد شد. او همان کسی است
که فرا رفته است تا فقر، زنانگی و شرمساری اجتماعی را شایسته جایزه نوبل کند.
انی ارنو
وی در سال 1940 در لیله بون Lillebonne در شمال فرانسه بدنیا آمد، در رشته علوم
ادبی تحصیل کرد دو پسر بدنیا آورد و سالها به عنوان آموزگار کار کرد. قوی ترین
آثار او عبارتند از "میدان"، "سالها" و "شرم".
امسال در فرانسه کتاب کم ورقی شامل 40 صفحه بنام "مرد جوان" از وی مننشر
شد که در آن از رابطه عشقی با دانشجویی بسیار جوانتر از خودحکایت میکند.
کلن
ترجمه حسین انورحقیقی
بر گرفته از هفته نامه دی سایت شماره 42 - 25 اکتبر 2022
No comments:
Post a Comment