مسعود
پزشکیان هوشمندانه ترین دامی است که نظام برای مردم ایران و
مشخصاً برای آذربایجان پهن کرده است. حقیقتاً باید هوش سیاسی نظام را تحسین کرد.
در انتخاباتی که عصاره آن زاکانی است بسیار بسیار بعید است اجازه بدهند پزشکیان
حتی با آرائی نظیر دوم خرداد 76 هم رئیسجمهور رژیم بشود.
گرچه نتیجه مهم نیست. خود پُست ریاست جمهوری هم اهمیت چندانی ندارد. نظام هر کاری بخواهد با هر رئیس جمهور خودش مرتکب میشود. اما این بار قصد دارد بی آنکه ذره ای مدیون باند اصلاحطلبان حکومتی تشنه پُست و مقام باشد، بار دیگر به مناسک انتخاباتی خود با حضور پزشکیان و مشخصاً به خرج آذربایجان رونق بدهد.
اگر
فکر میکنید موضوع همچنان چیزی نظیر نقش جهانگیری و همتی و یا حتی حسن روحانی و یا
ماجرای تکراری بد و بدتر در مناسک انتخاباتی قبلی است، اجاره بدهید کمی تند نظرم
را در خصوص نظر شما بگویم. شناخت شما از بستر جامعه ایران چیزی در حد و حدود انزلی
سوم است. طبیعی است که همچنان در حسرت ائتلافی حول محور همین رضا برای سرنگونی
نظامی بمانید که اتفاقاً هوشمندانهترین شناخت را از بستر جامعه دارد.
مثلاً
این یارو عباس آخوندی چه تفاوتی با پزشکیان داشت که او را رد صلاحیت کردند؟ اگر
نظام از این همه یکدستی خودخواسته به بن بست رسیده است
و هزینه بالائی برای مقامات قطعنامه پرور خود میپردازد و دوباره تصمیم به آوردن
باتجربه ترهای خود گرفته است، چرا جهانگیری را به میدان نفرستاد؟ جهانگیری هم
تجربه بیشتری دارد و هم چپ و راست و خیلی بیشتر از پزشکیان به اصل نظام ابراز
ارادت میکند. نظام چه انتظاری از پزشکیان دارد؟
در
این جمع شش نفری پزشکیان از منظر تخصص خود هم تفاوت اساسی با سایر کاندیداها دارد.
مثلاً قالیباف میگوید خلبان است. اما من و شما اگر به اختیار خودمان باشد سوار
مینیبوسی هم نمیشویم که قالیباف راننده آن باشد. اگر قالیباف مدرک واقعی خلبانی
بینالمللی هم داشته باشد، حتی مقامات حکومتی تحت امر خود او هم آقازاه هایشان را با
طیاره این آدم به کانادا نمی فرستند.
زاکانی
پزشک هسته ای است. اما علمالهدی از مشهد هم به اندازه تزریق آمپول تقویتی خود
به توانائی طبّی این آدم اعتماد نمیکند. یکی دیگر از اینها آخوند است. حتی
طرفداران متشرع نظام هم مسائل فقهی و شرعی خود را با او در میان نمیگذارند. او هم
آخوندی نظیر سَلَف شش کلاسه خود است. پای دار زدن و اعدام و این قبیل چیزها در
میان باشد به او مراجعه میکنند.
اما
ممکن است روزی من و شما هم به دکتر مسعود پزشکیان به عنوان جراج قلب مراجعه کنیم.
خیلی از دختران و پسران تهران عمل لیزیک چشم خود را به دکتر هاشمی وزیر بهداشت
قبلی رژیم میسپارند. این نظام یکسره جلیلی و زاکانی نیست، هنوز چنین متخصصانی
دارد. پزشکیان از جمله آنهاست.
در
درون یک سیستم سرتاپا فاسد پزشکیان شهره به دزدی نیست. در سیستمی که مدرک خلبانی
رئیس مجلساش و پزشکی شهردار پایتخت اش و دکترای رئیس قوه شش کلاسه اش اسباب جوک و
خنده خاص و عام است، پزشکیان واقعاً جراج قلب است.
در
سیستمی که آخوند آن بعضاً یک دعا را هم قادر نیست به عربی بخواند پزشکیان قرآن و
نهج البلاغه بلد است.
در
سیستمی که کثیفترین افکار قومگرایانه آن را اتفاقاً بخش بزرگی از اصلاح طلبان حکومتی
همین سیستم دارند، پزشکیان هم تُرک است و هم تا کنون ایرانشهری بازی و حرفهای
تُرکستیزانه و کُردستیزانه به اندازه هم تباران اصلاح طلب خود مرتکب
نشده است. حتی از آموزش زبان مادری هم صحبت کرده است.
پزشکیان
تُرک است. متولد مهاباد است. بد نیست کارنامه مهابادی او با حمیدرضا جلائی پور مقایسه
شود. جلائی پور یکی از سردسته های اصلاحطلبان حکومتی است. اوایل اتقلاب
فرماندار مهاباد بود. اما در حال حاضر یکی از منفورترین آدمهای نظام در مهاباد
است. نگاه مهابادیها به دوران فرمانداری او چیزی نظیر نگاه سایر مردم ایران به
فجایع تابستان 67 است. اما پزشکیان با افتخار از تولد خود در مهاباد میگوید. حتی
بعضاً کُردی صحبت میکند.
من
چون تردیدی در هوشمندی نظام در چنین مواقعی ندارم، تردیدی هم در چرائی انتخاب
پزشکیان ندارم. نظام شناخت دقیقی از جامعه فعلی ایران دارد. میداند دیگر مضحکه
"بد و بدتر" کارآمد نیست. در عین حال مایل است عصاره منتخب خود را از
درون یک انتخابات پررونق بیرون بیارود.
در
یک اشل کوچک و در یک فضای دیگر همین چند ماه پیش در شهر اورمیه و برای انتخابات
بیمصرفترین مجلس تاریخ نظام به شگردی از این دست متوسل شدند. در حالی که خودیترین
خودیها را برای مجلس رد صلاحیت کردند، در اورمیه به چند کاندید که فعالان کُرد
معمولاً به چنین آدمهائی "جاش" میگویند اجازه میدانداری دادند.
مردم
اورمیه مثل اغلب شهرهای کشور از جمله شهرهای کُردستان انتخابات را تحریم کرده
بودند. اما با همین شگرد و نظر به شناخت و نفوذی که دارند موفق شدند در سطح استان
به یک مشارکت کاملاً فرقه گرایانه دامن بزنند. احزاب و گروههای کُرد
بعضاً به مارکس درس مارکسیسم و به ماندلا درس عدم خشونت میدهند،
اما در این مورد متاسفانه فقط به نقد منتقدان پرداختند.
طبیعی
است که پزشکیان را نمیتوان با چنین اشخاصی مقایسه کرد. انتخابات فعلی را هم با
مجلس نمیتوان مقایسه کرد. در عین حال رفتارهای فرقه ای و عشیره ای در
آذربایجان محلی از اعراب ندارد. اما کشور گرفتار عشیرت بزرگتری است. عشیره عقب
ماندهای به نام ناسیونالیسم ایرانی با قرائت ایرانشهری سالهاست میدانداری میکند.
نظام این عشیره را هم خوب میشناسد و به نقاظ ضعف و قوت آن اشراف کامل دارد. با
پزشکیان پاس گُل به آنها داده است تا میتوانند به نفع نظام مرتکب بلاهت شوند.
سید
محمد خاتمی سال 76 از درون نطام ولائی صحبت از جامعه مدتی کرد و موفق شد. در آن
تاریخ جامعه ایران تشنه چنین گفتمانی بود. ایران اکنون به غایت فرق کرده است.
گفتمانهای دیگری در میان است. پزشکیان با ویژگیهایی که گفته شد جواب هوشمندانه نظام
به چنین فضائی است. بیجهت نیست که آن یارو آخوندی ایرانشهری را چشم بسته رد صلاحیت
کردند.
پزشکیان
این استعداد را دارد که برای فضای کنونی ایران نقش محمد خاتمی سال 76 را بازی کند.
اما مسئله اینجاست که هم جریان خانمی شکست خورد و هم نظام همان نظام 76 است. بسیار
هم بانجریهتر شده است. ممکن است سال 76 غافلگیر شده باشد. اما امروز برای غافلگیر
کردن آمده است.
نطام
بیجهت به پزشکیان میدان نداده است. نطام از بطن جامعه متنوع ایران و خاصه
آذربایجان اطلاعات دقیق دارد. از بدنامی دوقبضه اصلاح طلبانش در
شهرهای مهم آذربایجان خبر دارد. از بدنامی جریانهای ایرانشهری در مناطق غیرفارس
خیلی خوب خبر دارد.
اما
همین نظام در شرایط فعلی به انتخاباتی که دستکم اندکی رونق داشته باشد نیاز دارد.
نطام با عرضه پزشکیان هم از ظرفیت سازمانی اصلاح طلبان حکومتی
بهره میبرد و هم بابت دمیدن در تنور انتخابات وامدار این باند نخواهد بود.
امروز
تقریباً همه ناظران بیطرف غیرحکومتی اتفاق نظر دارند که اصلاحطلبان حکومتی و
اصولگرایان حکومتی در نهایت سر و ته یک نطام هستند. نه اولی خواهان اصلاحات درست و
حسابی است و نه دومی پاینبد کمترین اصولی است. دعوا بر سر پول و ثروت و قدرت است.
چندان
بیراه نیست که دو نماد این دو جناح را دو حمید نظام بدانیم. حمیدرضا جلائی پور مثلاً
اصلاحطلب و حمید رسائی تولیت مادامالعمر آستانه مقدسه نهم دی. این دو جناح سالها
با اهرم بد و بدتر از مردم رای گرفتند. و حمید رسائی نقش بدتر را داشت.
اما
در عموم مناطق غیرفارس، مشخصاً در آذربایجان و از سال 85، شاید کسانی از وجود
امثال حمید رسائی بی اطلاع بوده باشند و یا اساساً توجهی و اهمیتی
به باند مصباج یزدی نداده باشند، اما حمیدرضا جلائی پور را خوب
میشناحتند و برای او نقش لمپنترین و رذلترین شخص این نظام را قائل بودند. چنین هم
بود و چنین هم هست.
قبلاً
نوشتم چنین شناختی لزوماً به خاطر پیشرو بودن فعالان تُرک در آدربایجان نبود که
خیلی زودتر به شخصیت لجن این آدمها پی بردند. نوع سؤال آنها شخصیت اصلی این افراد
را بلافاصله آفتابی میکند.
باندهای
امنیتی که معمولاً هم خود را اصولگرا میدانند، اتفاقاً اطلاعات دقیقی از این فضا
در شهرهای مهم آذربایجان دارند. در بعضی شهرها تندروترین اصولگرایان هم میدانند که
در هنگامه مناسک انتخاباتی نباید با جنبش مدنی و هویتخواه آذربایجان آشکارا خود را
درگیر بکنند، چون ممکن است حتی از همان بدنه خودی هم نتوانند رای بگیرند.
اپوزسیون
ملی گرا قادر به درک این مسئله نیست. چنین پدیده ای را به بده بستان و دل و
قلوه رد و بدل کردن نظام حاکم با جریان پانتُرکیسم تفسیر میکند. هر دو را هم دشمن
ایران مینامد. زهی بلاهت.
نظام
شناخت دقیقی از ایران دارد و متناسب با آن برای بقاء خود مانور میکند. نظام میداند
ایران عوض شده است. در مناطق فارس ایران بعضاً حزباللهی ترین کاندیدهای
نظام تلاش میکنند مدام از کوروش و داریوش بگویند. اوایل انقلال کلمه
"ملی" را هم تحمل نمیکردند. حسن روحانی بخش "فریدون" نام خود
را سالها مخفی کرد. اما اکنون از در و دیوار تهران پاساگارد میبارد.
در
مناطق تُرک ایران هم ایرانشهریبازی و کوروشبازی و روحتشادبازی محلی از اعراب
ندارد. اعلیحضرتین انازله اول و دوم و سوم هم مضحکهای بیش نیستند.
پزشکیان
را نظام دقیقاً در همین راستا انتخاب کرده است. اپوزسیون ابله و فاشیست هم که نزده
میرقصد از همین الان به افکار پانتُرکیستی پزشکیان اشاره میکند. اما در تحلیل
نهائی پزشکیان هیچ فرقی با عباس آخوندی و جهانگیری و لاریجانی برای نظام ندارد.
جریانهای
پیشرو آذربایجان باید تحلیل دقیقی از بازی چندلابه نظام داشته باشند. فعالان تُرک
باید هوشیاری پیشه کنند. همین فردا و پس فرداست که پزشکیان شروع به حیدرباباخوانی
بکند. جنبش مدنی آذربایجان این افتخار را دارد که از همان 85 به ماهیت اصلی
اصلاحطلبان حکومتی پی برده است.
این
جنبش نباید اجازه بدهد آذربایجان خرج رونق مناسک انتخاباتی رژیم بشود. و حتماً
باید توجه داشته باشد که نطام در چنین مواقعی هم باهوش است و هم دست بازی برای
بازی پیچیدهتر دارد و هم به اندازه کافی اپوزسیون رسانهای و منوتویی ابله دارد.
بخش
بزرگی از این اپوزوسبون هنوز در دوران محمدعلی فروغی است و قادر به فهم ایران جدید
نیست. اگر میفهمیدند حتماً به این نتیجه میرسیدند که ملیگرائی و ایرانشهریبازی در
ایران امروز نه تنها راهحل نیست، بلکه جزو صورت مسئله ایران است.
خود
پزشکیان هم خیلی خیلی باهوشتر از این حرفهاست که نفهمد وارد کدام بازی شده است.
این که چه هدفی دارد بر ما معلوم نیست، اما اگر ذرهای شخصیت مستقل داشته باشد و سر
سوزن به آذربایجان اهمیت بدهد در ادامه راه شریک این بازی نمیشود. در گذشته تجربه
چهره های بسیار قویتر از پزشکیان نشان داد پُست ریاست جمهوری این
نظام تنها چیزی که نیست ریاست بر جمهوری است. حتی ریاست درست و حسابی بر قوه مجریه
هم نیست.
No comments:
Post a Comment