آکتورهای
بین المللی و بازداشت شهردار استانبول
شاید گمراه کننده باشد که ما حوادث ترکیه و دستگیری "اکرم امام اوغلو" را تنها به بازتابی از دینامیسم درونی و یا رویاروئی آکتورهای فعال در سطح ملی آن کشور نسبت دهیم چرا که تحرکات آکتورهای بین المللی نیز معمولاً بخشی از سیاست داخلی ترکیه بوده و تاریخاً بنوعی پروسۀ آنرا تحت تأثیر قرار داده اند. این امر از یک سو از موقعیت ژئوپلیتکی و حساس ترکیه و از طرف دیگر از تاریخ آن کشور و تأثیر تحولات آن بر روند سیاسی (و یا نظامی) منطقه نیز نشأت می گیرد.
روشن
است که بخشی از حوادث امروز ترکیه، منطقه و کلاً جهان متأثر از روی کار آمدن ترامپ
در ایالات متحدۀ آمریکا می باشد. این امر در برخورد ترامپ با رهبران کشورهای دیگر
(همانند پوتین و رهبر کرۀ شمالی)، میزان حساسیت به دموکراسی و یا مسائل مربوط به
حقوق بشر نیز مشاهده می شود. در واقع ترامپ به عنوان یک تاجر نه دغدغۀ دموکراسی
دارد و نه حتی به حفظ ظاهر آن نیز علاقه ای نشان می دهد. شاید اگر دموکراتها بجای
ترامپ در آمریکا بر سر کار بودند اردوغان هرگز با این صراحت جرأت حذف رقیب سیاسی
خود را با تکیه بر ابزارهای پلیسی نمی توانست داشته باشد چرا که که اصولاً شیوۀ
کار دموکراتها، خصوصاً در برخورد به تحولات داخلی کشورهای عضو ناتو، متفاوت با
دونالد ترامپ می باشد! درست است که دموکراتها نیز از دموکراسی و حقوق بشر همچون
ابزاری در پیشبرد اهداف خود سوء استفاده می کنند اما آنها حداقل تلاش دارند تا حفظ
ظاهر را نیز رعایت کنند.
کشورهای
اروپائی نیز همین برخورد را در رابطه با نقض دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای دیگر
داشته و در قاعده اگر منافع آنها ایجاب کند ارزشها و پرنسیبهای ادعائی خود را نیز
فدای منافع خود می کنند. این تفاوتها را اردوغان نیز دیده و تشخیص می دهد و بی جهت
نیست که او تحرکات رادیکال و صدا دار داخلی خود را درست در زمان و فضای آغاز می
کند که اروپا و آمریکا بیشترین نیاز به همکاری ترکیه در حل مسائل منطقه را دارند.
یک
جمعبندی کلی نشان می دهد که هم اکنون مذاکراتی در سطوح مختلف ما بین آمریکا و
روسیه برای تقسیم مناطق تحت نفوذ (خصوصاً در رابطه با اوکرائین) در شرف جریان است.
از سوی دیگر ایالات متحدۀ آمریکا در صدد طراحی خاورمیانه به شکلی است که تسلط کامل
بر شاهراههای انرژی و منابع زیرزمینی را برقرار و با تأمین امنیت اسرائیل بسراغ
مشکلات دیگر از جمله متمرکز بر رقیب خود چین شود. در همین چهارچوب وظایفی نیز بر
عهدۀ ترکیه گذاشته شده و مذاکراتی نیز با اردوغان بعنوان بخشی از ناتو و یا در
اتحاد با غرب انجام شده است. هرچند هنوز مضمون اساسی مذاکرات و یا احیاناً توافقات
دقیقاً مشخص و یا علنی نشده لیکن با استناد به قرائن و شواهد موجود می توان نوعی توافق
پرنسیپی در شکل گیری یک خاورمیانه جدید با شرکت و یا سکوت ترکیه را حدس زد.
امضای
موافقت نامۀ نیروهای وکالتی آمریکا (PKK/PYD) با حکومت
مرکزی سوریه با ادغام آنها در داخل دستگاه دولتی، و از آن طریق قانونی کردن PKK/PYD ، اخبار مربوط
به کشاندن پای ترکیه به جنگ اوکرائین، زمزمۀ باز شدن برخی از مرزهای تجاری ترکیه
با ارمنستان بر خلاف میل آذربایجان، طرح دو فاکتوری و یا احتمال ادغام ارمنستان در
اتحادیۀ اروپا، موضع گیری تند و بی سابقۀ اخیر وزیر خارجۀ ترکیه در رابطه با
ایران، مذاکرات آمریکا با ایران در مورد مسائل هسته ای، بمباران یمن، بمباران
سوریه توسط اسرائیل، پیاده کردن پروژۀ نوار غزه بدون فلسطینیها، اخبار مربوط به
احتمال اسکان بخشی از فلسطینیهای غزه در ترکیه، ایزوله کردن حزب الله در لبنان و
یا خلع سلاح آن و ... همه نشان می دهد که منطقۀ ما در آینده نزدیک شاهد تغییرات و
تحولات بزرگی خواهد شد که یک پای آن نیز مربوط به ایفای نقش ترکیه خواهد بود.
شاید
در سایۀ حوادث فوق باشد که بتوان بنوعی عکس العمل ناگهانی و بی سابقۀ حکومت
اردوغان در حذف رقیب سیاسی خود را نیز توضیح داد. اگر به زمانبندی تماس تلفنی
اردوغان در 16 مارس با ترامپ دقت شود می توان دریافت که نوعی توافق، حداقل پرنسیپی
و یا اولیه، در بارۀ نقش ترکیه در سیر حوادث خاورمیانه خصوصاً در مورد سوریه،
لبنان، ایران و قفقاز بعمل آمده است. بی دلیل نبود که ترامپ درست بعد آغاز تهاجم
اردوغان به مخالفین سیاسی خود در 19 مارس در مقابل سئوال خبرنگاری که در مورد بازداشت
شهردار استانبول صورت گرفت با فرار از جوابگوئی به اصل سئوال و یاد آوری مفهوم عام
در مورد احترام به حقوق بشر اظهار داشت که: " ما در امو داخلی کشورهای
دیگر مداخله نمی کنیم."!؟ (1) این
در حالی است که اصولاً یکی از سنتهای دیرینه و تغییر ناپذیر ایالات متحدۀ آمریکا
تا کنون دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی کشورهای دیگر خصوصاً ترکیه بوده
است!
بدنبال
آن "مارکو روبیو" وزیر امور خارجه آمریکا نیز اضافه کرد که: " ما
خواستار بی ثباتی در ترکیه نیستیم. ترامپ در دورۀ قبلی ریاست جمهوری خود با
اردوغان همکاری نزدیک داشت. ما خواستار آغاز دوبارۀ این همکاریها هستیم."
بعد از آن بود که فاکس نیوز اخبار مربوط به مذاکرات گسترده تر را گزارش کرده و یاد
آور شده که: " ترامپ بعد از گفتگو با اردوغان، درحال بررسی لغو تحریمهای
ترکیه و از سر گیری فروش هواپیماهای جنگنده (اف -16 و اف-35) است" و
تأکید کرد که: " توافق مورد انتظار می تواند مستلزم بر چیدن بخشی از
تجهیزات سامانه اس-400 یا انتقال آن به پایگاه آمریکایی در ترکیه باشد." بدنبال
آن سفر وزیر خارجۀ ترکیه "هاکان فیدان" به آمریکا و دیدار با
"مارکو روبیو" علاوه بر نشانگر ادامه مذاکرات اما در عین حال نشانگر
نیاز و حمایت آشکار آمریکا از حکومت اردوغان نیز بود.
بی جهت
نبود که سناتور دمکرات در کنگره آمریکا "کریس مورفی" (Chris Murphy) در
همین رابطه اظهار داشت که: " ما در هفته های اخیر شاهد فشار زیاد بر روی
اوپوزیسیون ترکیه بوده ایم. ما شاهد هستیم که ترکیه بطور کلی از نُرمهای دموکراسی
فاصله می گیرد. تصادفی نیست که که امام اوغلو بعد از مکالمۀ تلفنی ترامپ با
اردوغان به زندان فرستاده می شود. به احتمال زیاد ترامپ بازداشت اکرم امام اوغلی
را تصویب کرده است." (2) در همین ایٌام نماینده ویژۀ ترامپ در امور
خاورمیانه "استیو ویتکاف" (Steve Witkoff) مکالمۀ تلفونی
16 مارس اردوغان با ترامپ را " تحول آور" (Transformationel) در روابط ترکیه با آمریکا خطاب کرد! (3) اما روشن است
که یکی از مهمترین دستاوردهای این " تحول" بزرگ عقب نشینی
اردوغان و حکومت او از در خواست خلع سلاح نیروهای وکالتی آمریکا در شمال سوریه (PKK/PYD) و قبول
خودمختاری مورد نظر آمریکا، اتمام پروژۀ قانونی کردن PKK در داخل ترکیه،
عدم پیگیری مطالبات مردم شمال قبرس (حمایت دوباره از طرح طرح کوفی عنان) و عقب
نشینی کامل ترکیه از شرق دریای مدیترانه و ذخائر گازی آن (وطن آبی) بوده است. (4)
حمایت
ترامپ از اردوغان در اساس بدین معنی نیز می باشد که اردوغان آزاد است برای تحکیم
قدرت خود هر آنچه را که می خواهد در داخل ترکیه انجام دهد با این شرط که به
مطالبات آمریکا از ترکیه جواب مثبت داده و یا به قولها و احیاناً توافقات خود پای
بند باشد! مفهوم عملی سطور بالا بدین معنی است که شیشۀ جان اردوغان و حکومت او در
دست ترامپ و آمریکاست و اگر آمریکا ارداده کند تغییر حکومت در ترکیه اجتناب ناپذیر
و یا امکان پذیراست. اما روشن است که در شرایط کنونی آمریکا و حتی اروپا خواستار
بی ثباتی و یا تغییر حاکمیت در ترکیه نیستند و ترجیح می دهند تا ترکیه در چهارچوب انتظارات
آنان عمل نموده و احیاناً چوب لای چرخ پروژه های آنان نگذارد.
اروپا
در حالی که با مشکل روسیه و مسئلۀ پناهنده گان مواجه و بنوعی به مشارکت ترکیه در
تخفیف خطر روسیه و قبول مهاجران اخراجی از اروپا نیاز دارد رغبت چندانی در مورد
دخالت در رفتارهای ضد دموکراتیک اردوغان (منهای فرانسه) از خود نشان نمی دهد. این
امر تا بدانجا پیش رفته است که اخیراً رهبر حزب جمهوری خلق "اوزگور اوزال"
در یک رپورتاژ اختصاصی با بی.بی.سی لندن، علاوه بر انتقاد از رهبران اروپا ، حزب
کار انگلیس و نخست وزیر آن کشور استارمر (Keir Starmer)را نیز در مورد سکوت و عدم اعتراض به تعدٌی اردوغان به
معیارها و قواعد دموکراسی در ترکیه مورد انتقاد و شماتت قرار دهد.(5) همین موضوع
از طرف رسانه های اردوغان و خود او به " پناه بردن " اپوزیسیون به اروپا
و انگلیس تعبیر شد. باید اعتراف کرد که اصولاً اپوزیسیون رسمی و اصلی ترکیه (حزب
جمهوری خلق) همواره با احزاب اروپائی تماس نزدیک داشته اما این روابط در چهارچوب
ارتباطات احزاب و قوانین ترکیه بوده است. دیدارهای مکرٌر اکرام امام اوغلی با سفیر
انگلیس در گذشته نیز بارها تیتر رسانه های حکومتی و انتقاد آنان بوده است. اما
باید به خاطر داشت که خود اردوغان نیز در دهۀ 90 (زمان شهرداری خود در استانبول)
همین نوع تماسها را با سفرای کشورهای اروپا و آمریکا داشته و حتی کشور خود را نیز
بارها (در دادگاههای اروپا) مورد شکایت قرار داده بود!؟
با
جمعبندی دامنه روابط آشکار و پنهان اپوزیسیون اصلی ترکیه و اکرم امام اوغلی
اینگونه بنظر می رسد که همانگونه که آمریکا پشت سر حکومت اردوغان قرار گرفته است
بخشی از اپوزیسیون ترکیه نیز از حمایت دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپا (در رقابت
با آمریکا) برخوردار می باشند. یاد آوری این نقطه لازم است که ایالات متحدۀ آمریکا
در صحنۀ جهانی با دولت انگلیس و نظمی را که آنها بعد از جنگ جهانی اول در جهان
برقرار کرده اند درگیر شده است. خصوصاً بعد از اعلام تمایلات ترامپ در خصوص الحاق
کانادا (مستملکات انگلیس) این کشور دل خوشی از ترامپ و اکیپ او ندارد. بنابراین می
توان حوادث اخیر ترکیه را در کنار دینامیسمهای درونی ترکیه بنوعی و یا در پشت صحنه
رویاروئی و یا جنگ ما بین آمریکا با انگلستان (و شاید بخشی از اروپا) نیز تلقٌی
کرد! سکوت روسیه در مورد حوادث ترکیه و اردوغان (در نتیجۀ نزدیکی روسیه با ترامپ)
نیز معیٌد همین موضوع بوده و بی دلیل نیز نیست که نیروهای طرفدار روسیه در داخل
ترکیه نیز (با الهام از نزدیکی روسیه با ترامپ) پشت سر اردوغان به صف شده و بر
علیه CHP و خصوصاً اکرم امام اوغلی تبلیغ و فعالیت می
کنند.
صرف
نظر از اینگونه تحلیل ها (و یا احتمالاً گمانه زنی ها) آنچه در حال حاضر واضح و
محرز می باشد این واقعیت است که اردوغان با کسب حمایت علنی آمریکا و سکوت و یا بی
طرفی نسبی آکتورهای بین المللی زمان را مناسب و مساعد برای خلاصی از دست مخالفین
سیاسی خود ارزیانی و جرأت لازم را در غصب ارادۀ مردم را بدست آورده است. از سوی
دیگر باید اضافه کرد که او با کسب حمایت آمریکا و داشتن باد در پشت خود ممکن است
به بازداشت امام اوغلو قناعت نکرده و در نتیجه به سرکوب های بیشتر خصوصاً بر علیه
رسانه های گروهی در آینده نیز دست بزند.
گذشته
از مطالب ذکر شده یادآوری این نقطه دور از موضوع نخواهد بود که حکومت اردوغان و
حزب عدالت و توسعه محصول پروژۀ مشترک سرویس امنیتی آمریکا و انگلستان در آستانۀ
اشغال عراق در چهارچوب "پروژۀ خاورمیانه بزرگ" بود. جوهر پروژۀ
خاورمیانۀ بزرگ آمریکا ایجاد یک "کٌردستان بزرگ" (اسرائیل بزرگ) و دست
نشانده در جهت تضعیف و یا حذف دولتهای قدرتمند منطقه از یک طرف و تضمین امنیت
اسرائیل از سوی دیگر بوده است. بی جهت نیست که اردوغان دهها بار خود را هم صدر
"پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ" آمریکا و این پروژه را "پروژۀ صلح و
دوستی" و " در جهت تأمین حقوق زنان" معرفی کرده بود.
پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ، هدف استراتژیک قرن حاضر دولت ایالات متحدۀ آمریکا بوده و
پیاده کرده آن مستقل از روی کار آمدن دموکراتها و یا جمهوری خواهان در آمریکا می
باشد، بطوریکه هر رئیس جمهوری در انتخابات پیروز شود مؤظف به پیگیری این پروژه می
باشد.
در
اینجا شاید ادعا شود که اردوغان و حزب او بعد از ناشیگریها و یا با همۀ ریخت و
پاشها و اقدامات غیر دموکراتیک در طول 23 سال اخیر بالاخره به منافع استراتژیک
ترکیه تمکین و یا در عمل به ضرورتها و نیازهای اساسی آن تسلیم شده و منافع ترکیه
را (حداقل در سیاست خارجی) در تصویر بزرگ مدافعه می کند. اما باید دقت کرد که
اصولاً منافع استراتژیک کشورها با دوام و بقای ساختارهای دولتی آن کشور عجین شده و
آنچه حیات یک کشور و استقلال آنرا تأمین و تضمین می کند پاسداری از مفهوم
"دولت"، اجزاء و عناصر تشکیل دهندۀ آن است و نه تخریب آن در غیر این
صورت ترکیه تفاوتی با کشورهای مثلاً عربی نخواهد داشت. گذشته از آن بخاطر باید
داشت که سیاست خارجی کشورها انعکاسی از سیاستهای داخلی آنها می باشد.
اردوغان
و حزب عدالت و توسعه با بدست گیری کنترل دولت، از مجلس گرفته تا ارتش و قوۀ قضائی،
و تخریب ساختار دولتی، در واقع کاری را که قدرتهای امپریالیستی طی بیش از یک قرن
موفق بدان نشده بودند انجام داده است. یعنی فراهم آوردن فروپاشیدن ترکیه از دورن و
تضعیف سیستم دفاعی آن در مقابل تهدیدات خارجی! درست در سایۀ همین تخریبات است که
هم اکنون ترکیه نمی تواند حتی انگشت اعتراض خود را در مقابله با حوادث و بمبارانهای
اسرائیل در سوریه، تهدیدات علیه قبرس و تحولات شرق دریای مدیترانه بلند کند.
باید متذکر
شد که قدرتهای بزرگ معمولاً ترجیح داده و می دهند که در روابط خود با کشورهای دیگر
با یک فرد و یا یک دیکتاتور طرف گفتگو و یا معامله شوند تا اینکه با رهبر کشوری که
در آن ساختار دولتی سالم، قوی و دموکراتیک برقرار بوده و تصمیمات رؤسای جمهور و یا
مقامات عالی رتبۀ آن کشور وابسته به تأئید مجلس، کنترل دستگاه قضائی و مطابقت آن
با قانون اساسی باشد. از سوی دیگر همه می دانند که اردوغان و بیشتر اعضای رهبری
حزب عدالت و توسعه قافهای بزرگی نزد آمریکا و دستگاه امنیتی و یا قضایی آن کشور دارند
(از پروندۀ اختلاسهای گسترده تا ثروتهای غیر قانونی انباشت شده در بانکهای خارجی).
بنابراین آمریکا راحتر می تواند آنها را تحت فشار قرار داده و خواستهای خود را نیز
به آنان دیکته کند. همانگونه که در رابطه با ماجرای "کشیش برونسون" (6) که با یک تلفن ترامپ و تهدید شخص اردوغان، مبنی بر فعال کردن
دوباره پرونده رضا ضراب در دادگاههای آمریکا، وی مجبور شد تا یک جاسوس محکوم شده
به زندان را در عرض 24 ساعت آزاد و با هواپیمای خصوصی به آمریکا بفرستد.
(7)
درک
این موضوع نباید دشوار باشد که قدرتهای بزرگ معمولاً از دیکتاتور ها بطور مستقیم و
یا غیر مستقیم حمایت و همواره سعی در "صدام میزه کردن" بیشتر آنها را
دارند. در نتیجه هم می توانند از ضعف آنها (خصوصاً عدم وجود پایگاه مردمی آنها) در
جهت منافع خود سوء استفاده کنند و هم در جهت تحقق پروژه های خود نهادهای مقاومت
کشورها را در دراز مدت (از مجرای دیکتاتورها) تخریب و در هم بشکنند.
وضعیت
کنونی و سخن آخر
هم
اکنون و در ظاهر، اینگونه به نظر میرسد که گویا این حزب جمهوری خلق CHP می باشد که
اعتراضات خیابانی را آغاز و رهبری جنبش مردمی را نیز در دست گرفته است. ولی این امر
یک داوری گمراه کننده و اشتباه است. یاد آوری این نقطه مهم است که حزب جمهوری خلق CHP در همان ابتدا و بعد از شروع اعتراضات خواهان پایان تظاهرات
مردم در خیابانها بوده و حتی رهبر حزب (اوزگور اوزال) در روز دوم آغاز اعتراضات و در
میتنگی در مقابل سراج خانه از مردم خواست که: " به اعتراضات خیابانی پایان
بدهند."! اما بر خلاف درخواست او مردم همچنان به اعتراضات خیابانی خود در
روزهای بعد ادامه دادند. بی جهت نبود که "مصطفی بالبای" نماینده سابق
مجلس از حزب جمهوری خلق و ستون نویس ارگان حزب (جمهوریت) طی مقاله ای یاد آور شد
که: " این حزب جمهوری خلق نبود که ملت را به خیابانها دعوت کرد بلکه این
ملت بود که حزب جمهوری خلق را به خیابانها
دعوت کرد."! از آن گذشته حزب جمهوری خلق حداقل در 12 سال اخیر
هیچگونه اعتراضات خیابانی نداشته و تمام تجمعات آن نیز در محوطه های سر بسته صورت
گرفته است. "سراج خانه"، "مال تپه" (محل میتینگها) و خیابانها
امروز تبدیل به مراکز تجمع طیفهای گوناگون سیاسی مخالف از راست و چپ گرفته تا مذهبی
و ملی گرایان شده و ترکیب آنها نشان می دهد که یک جبهه گسترده علیه حکومت و
اردوغان شکل گرفته است.
پیشتر
اشاره شد که هدف اردوغان از دستگیری شهردار استانبول حذف و پراکنده کردن مخالفین
سیاسی خود بود اما تحرکات و تهاجمات وی به ارادۀ مردم و دموکراسی به وحدت و نزدیکی
بیشتر مخالفین انجامید. از آن گذشته کاری را که اردوغان در حذف شهردار منتخب و
رقیب سیاسی خود کرد به پرستیژ ترکیه در سطح جهانی لطمه و اقتصاد ضعیف ترکیه را
ضعیفتر کرد. اردوغان ثابت کرد که دموکراسی برای او (همچنان که خود او اشاره کرده
است) "همانند تراموای میباشد که هر جا خواست از آن پیاده خواهد شد."
واقعیت این است که اردوغان هم اکنون تبدیل به چوبان دروغگوئی شده است که دیگر کسی
اتهامات او را در رابطه با اکرم امام اوغلو و یا مخالفین خود باور نمی کند حتی اگر
او حقیقتها را بیان کند. خیابانهای ترکیه به محل تجمع مردمی تبدیل شده که نمی
خواهند به سیاستهای ضد دموکراتیک و سرکوبگرانۀ اردوغان و حزب او تمکین کنند. به
بیان ساده تر اعتراضات ترکیه از مسئلۀ شهرداری امام اوغلی عبور کرده و به مسئله اکثریت
مردم ترکیه با حکومت اردوغان و حزب عدالت و توسعه تبدیل شده است!
توده های
معترض خواهان احترام به ارادۀ ملی بوده و از تمرکز قدرت در دست یک شخص خسته و
خواهان انتخابات زودرس در جهت تعیین و تکلیف تجلی و تحقق ارادۀ خود می باشند. معترضین
خواستار پایان بخشیدن به جو رعب و وحشت، بگیر و بند و اختناقی می باشند که اردوغان
وحزب او در فضای سیاسی ترکیه بوجود آورده است. آنها خواستار آزادی اجتماعات بدون
چوب، چماق و گاز اشگ آور و بازداشتهای خودسرانه هستند. آنها خواستار آزادی
زندانیان دستگیر شده و می خواهند بدون ترس و یا متهم شدن به "توهین به رئیس
جمهور" قادر به بیان عقاید سیاسی خود باشند. بی جهت نیست که فقط در طول
سالهای 2022 تا 2024 بیش از 52 هزار نفر به اتهام توهین به اردوغان در دادگاهای
ترکیه محاکمه شده اند که حدود 2400 نفر از آنها محکوم به زندان شده اند. مردم
ترکیه به سیاستهای اردوغان در حوزۀ اقتصادی معترض بوده و خواستار یک زندگی انسانی
و شرافتمندانه می باشند. آنها نابرابری و افزایش فاصلۀ طبقاتی را با گوشت و پوست
خود لمس و تحت فشار تورم و پائین آمدن ارزش پول کشور در حال خورد شدن هستند. اردوغان
و حکومت او دیگر نه تنها مشروعیت سیاسی بلکه مشروعیت اخلاقی خود را نیز در بین اکثریت
توده های مردم ترکیه از دست داده است.
باید
دقت کرد که اصولاً اکرم امام اوغلو کاندید اکثریت مردم ترکیه نبوده و بیشتر آنکتها
نشاندهندۀ محبوبیت فاحش منصور یاواش (شهردار آنکارا) به عنوان نامزد اتنخابات
ریاست جمهوری می باشد. اما در مقابل قانون شکنی های اردوغان توده های مردم به او
پناه برده و می خواهند از مجرای اکرم امام اوغلو حق و حساب اردوغان را کف دستش
بگذارند. روشن است که حذف شهردار منتخب مردم با روشهای پلیسی به معنای تغییر نظام
کثرت گرایانه ترکیه به یک نظام سرکوبگر و اقتدار گرایانه به سبک روسیه می باشد.
وقتی زور و قدرت اردوغان به پیروزی بر رقیب سیاسی خود از مجرای توسل به صندوقهای
رأی نمی رسد او با بکاری گیری دستگاه قضائی و پلیس سعی در از میان برداشتن مخالفین
خود می کند. این امر به معنای اخص کلمه یک کودتا می باشد!
این
کودتا با الهام و یا کپی برداری از متدها و تاکتیکهای سازمان اطلاعات و امنیت
آمریکا (سیا) و فتح االله گولن به عمل آمده است. اردوغان و شریک حکومتی سابق او فرقۀ
فتح االله گولن تاکتیکهای مشابهی را بر علیه مخالفین سیاسی و ارتش ترکیه در گذشته انجام
داده اند. در آن زمان نیز اردوغان از اینکه " همه باید به حاکمیت قانون و کارکرد
دستگاه قضائی در ترکیه اطمینان و احترام بگذارند و اجازه دهند تا حقوق کار
خود را انجام دهد" نصیحتهای طولانی می کرد. در صورتی که دستگاه قضایی در
کنترل اردوغان و فتح االله گولن بود و حقوق و قانون نیز حقوق و قانون آندو بود و
این قاعده ای است که در حکومت اردوغان هرگز تغییر نمی کند!
م.
ائینالی 2025/04/13
پا
نویسها:
(4) ترامپ همچنین در رابطه
با سوریه در اظهار نظردیگری که بیشتر به طعنه شباهت داشت تأکید کرد که: "ما در منطقه به خصوص در سوریه به ترکیه
اعتماد داریم. سوریه به ترکیه سپرده شده است. سوریه کاملا در دستان شماست."
اما همه می دانند که سوریه از همان ابتدا کاملاً تحت حاکمیت و کنترل آمریکا و
اسرائیل بوده و ترکیه در آن کشور عملاً به حاشیه رانده شده است. علاوه بر آن سیاست
اردوغان در سوریه باعث شد که ترکیه حمایت نسبی روسیه و چین را نیز از دست داده و
مجبور به عقب نشینی کامل در مقابل مطالبات آمریکا باشد.
(6) "آندرئو
برونسون" (Andrew Brunson)یک افسر سابق ارتش آمریکا بود که در عرض یک سال به ناگهان
از ارتش استعفا و کشیش شده و در شهر ازمیر ترکیه ساکن شد. او به عنوان کشیش کلیسا
در ازمیر شبکۀ گسترده ای از فعالیتهای جاسوسی را رهبری می کرد. پلیس امنیتی در
کلیسایی که وی در آن مشغول کار بود اسنادی از تماسهای وی با PKK و فرقۀ فتح
الله گولن در ترکیه بدست آورد که بلافاصله منجر به دستگیری او گردید. وی در دادگاه به اتهام جاسوسی (علارغم فشارهای آمریکا و تخفیف
ویژه در حکم) به بیش از 3 سال زندان محکوم شد. اردوغان بعد از زندانی شدن برونسون
طی نطقی قسم خورده بود که: " تا زمانی که جان در بدن این حقیر است هرگز
اجازۀ آزادی (زود هنگام) برونسون را نخواهم داد." او حتی راضی به معامله
با آمریکا شده و گفته بود که: "بگیر پاپاز را و بده پاپاز را" (بگیر
کشیش را و بده فتح الله گولن را). اما در سال 2018 وی با تهدید تلفنی ترامپ مبنی
بر فعال شدن دوبارۀ پرونده رضا ضراب دستور آزادی کشیش برونسون را صادر کرد!؟ جالب
است که حکومت اردوغان 3 بار در رابطه با پروندۀ رضا ضراب به آمریکا
"نوتا" (نوعی اخطار دیپلماتیک) داده است این در حالی است که او در رابطه
با دستگیری و گونی کردن سر سربازان ارتش ترکیه در سلیمانیه توسط نیروهای آمریکا از
دادن "نوتا" خودداری و آنرا با دادن "نوت موسیقی" به مسخره
گرفته بود.
No comments:
Post a Comment