Jan 17, 2016

"دهنامه" شاه اسماعیل ختائی

ا. محمدوف ترجمه:  همت شهبازی

منظومه‌ی «دهنامه»ی شاه اسماعیل ختائی از نظر حجم ‌یکی از اولین مثنوی‌های بلندی است که به زبان ترکی آذربایجانی سروده شده است. از ماده تاریخ پایان کتاب می‌توان فهمید که شاه اسماعیل، این اثر را در سال ۱۵۰۶ میلادی (۱۰۲۷ هـ. ق) در ۲۱ سالگی سروده است. این مسئله نشان از استعداد هنری سرشار او دارد.
«دهنامه» به شیوه‌ی معمول منظومه‌های قدیمی ‌آغاز می‌شود، اما در اینجا ابتدا «مناجات»، «نعت»، «معراجنامه» و سپس ستایش حضرت علی و امامان دیگر شروع شده است. شاعر در «بهاریه» این کتاب، به همراه توصیف بهار، با احساس عمیق امرار معاش مردم و آداب و رسوم و زندگی کوچ نشینی آنها را به طور زنده و طبیعی منعکس می‌کند:
دای‌لار توله‌دی بوراخدی ‌یالی
کیشنر چالاغان قولون مثالی
قوزولادی قویون، تؤکولدو دؤل‌لر
یایلاق هوه‌سینی قیلدی ائللر (۱)
در منظومه «دهنامه» تمام حوادث از زبان اول شخص نقل می‌شود. قهرمان اصلی آن «عاشق»‌یعنی خود شاعر است. شخصیت‌های داستان دو قسمند: بعضی از آنها، اشخاص واقعی از قبیل عاشق و معشوق، باغبان و همکلاسی‌های عاشق‌اند. بعضی از این شخصیتها نیز شخصیت‌های تمثیلی نظیر باد صبا، آه، هوش و اشک چشمانند. این شخصیت‌ها نقش «ایلچی» را بازی می‌کنند و پیشرفت حوادث نیز بستگی به آنها دارد.
ده فصل این اثر که با عنوان «نامه»‌یعنی دهنامه شروع می‌شود به واسطه‌ی شخصیت‌های تمثیلی با همدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و متناسب با فصول، غزل‌های مناسب آورده می‌شود. از این لحاظ هماهنگی اثر جالب توجه است.
ایده‌ی اصلی این منظومه عبارت از تربیت اراده والا در راه عشق و محبت است. عاشق برای رسیدن به معشوق، متحمل رنج‌ها و دشواری‌های زیادی می‌شود تا به مقصد خود نایل گردد. در نهایت پس از حصول ادعاهای معشوق «عاشق و معشوق» به همدیگر می‌رسند. در این منظومه، حوادث حساس، شخصیت‌ها و روایت‌های متضاد مختلف موجود نیست، منظومه، تنها در پیرامون ‌یک شیوه و ‌یک حادثه تکامل پیدا می‌کند. این شیوه، آن را با منظومه‌های قدیمی‌ متمایز می‌کند. در اینجا حوادث نه تنها از ابتدای پیدایش قهرمان، بلکه به شیوه داستان‌های عاشقانه مردمی ‌از زمان عاشق شدن شاعر به معشوق تا نیل به مقصد غایی را شامل می‌شود. در «دهنامه» نیز مثل آثار دیگر شاعر ‌یک ویژگی ممتاز‌ یعنی تأثیر نیرومند داستان‌ها و شعرهای مردمی ‌دیده می‌شود. در اینجا نیز شاعرِ بی خبر از عشق، در خواب عاشق پری زیبایی می‌شود. در داستان‌های مردمی، عاشق در بیشتر مواقع به واسطه‌ی ‌یک درویش روحانی به «بوته»ی معشوق خود دسترسی پیدا کرده و به محیط و مکان زندگی او آشنا می‌گردد، اما در «دهنامه» عاشق به واسطه‌ی ندای‌ هاتف مکان و محیط زندگی معشوق را پیدا می‌کند. از منظومه شاه اسماعیل ختائی چنین می‌توان نتیجه گرفت که نمی‌توان عشق و محبت را صرفا‌ یک نیروی الهی  تلقی کرد، بلکه می‌تواند بر اساس رابطه‌ی واقعی و متقابل نیز به وجود آید. به همین خاطر عشق پنهانی به معشوق هیچ ثمری نمی‌تواند داشته باشد برای استشمام عشق و محبت او، باید او را دید و عشق ورزید:
گؤز گؤرمه‌سه دیل گؤتورمز آرام
کیم، گؤزه وئریب محبت ایلهام
شاید سنی هر گؤرنده اول ‌یار
کؤنلونده محبت ائده اظهار (۲)
در این ندایی که به کل در تضاد با عشق الهی است، معنای دیگر وجود دارد. در ضرب المثل‌هایی همچون:«عشق در چشمان است»، «آنچه دل پسندد زیباست» تفکر واقعی شاعر در باره منبع اصلی عشق و محبت به وضوح نشان داده می‌شود. عاشق با دیدن جفای عشق، شروع به احساس همدردی با دیگران می‌نماید. او خود را با عاشقان مشهور دنیا مقایسه می‌کند:
مجنون اؤنونه دوشنده لئیلی
گؤزدن آخیداردی قانلی سئیلی
فرهادا ده‌ینده عشق شیرین
ائیلردی فغان زهر اکلیل (۳)
با این تفاوت که در اینجا عاشق، همچون مجنون و فرهاد ناکام نیست. او با تحمل مشقات عشق در نهایت به مقصد خود نیز نایل می‌شود. در «دهنامه» بعد از عاشق، معشوق شخصیت اصلی می‌باشد. در اینجا معشوق، خیلی زیبا، دارای ناز و غمزه و ناموسدار و همچنین ‌یک معشوق مغرور توصیف شده است. او نامه‌هایی را که از طرف معشوق می‌رسد به آسانی باور نمی‌کند، بلکه بعد از گذراندن عاشق از راه‌های سخت و دشوار، رضایت خود را توسط خواستگاری به نام «اشک چشمان» اعلام می‌دارد. در این اثر از زبان معشوق ویژگی‌هایی از قبیل متانت، شکیبایی ستوده می‌شود.
پاورقی:
۱- شاه اسماعیل ختایی ، دهنامه ص ۹
۲- همان ص ۲۲
۳- همان ص ۱۴
این مقاله ترجمه بخشی از مقاله‌ای در کتاب «تاریخ ادبیات مختصر آذربایجان، جلد اول، باکو ۱۹۶۰ انتشارات آکادمی‌علوم آذربایجان صص ۳۳۶-۳۳۵ » می‌باشد (مترجم) با توجه به ترجمه این مقاله در زیر گزیده‌هایی از دهنامه‌ی شاه اسماعیل ختائی تقدیم می‌شود‌ (مترجم) :

 قیش گئتدی،‌ یئنه باهار گلدی،
گول بیتدی و لالزار گلدی.
قوشلار قاموسو فبانه دوشدو،
عشق اودو ‌یئنه بو جانه دوشدو.
‌یئر گئیدی قبایی-خیزر پوشان،
جومله دیله گلدی لب خموشان.
سروین ‌یئنه دوتدو دامه‌نین سو،
سو اوسته اوخودو فاخته گو-گو.
قؤنچه دهنی چمنده خندان،
گولمکدن انار آچیلدی دندان.
بولبول اوخودو سوفاتی-هیجران،
دریاده دور اولدو ابری- نئیسان.
دورنا اوچوبان هوایه دوشدو،
لاچین آلوبان اووایه دوشدو.
آلما آباجی دیبینده سایه،
تن ائیلریدی بولود دا آیه.
‌یاشین ‌یئپه تؤکدو ابری-نئیسان،
بولبوللر اوخودو سد هزاران.
مئی بسله‌دی جاله هر ورقده،
توراج کیتاب اوخوپ طبقده
قوم-قوم، دئر ایدی آباجدا قومری.
مست اولدو بنؤوشه ایچدی خمری.
شاخ اوسته قاباقلار آسلی حالی،
قو گردنیدن وئریر میثالی.
قوش بئچچه‌لری اونو‌ یووادان،
مکتب اونو تک گلیر هوادن.
بویاندی زمین هزار رنگه،
اؤوراقی-شجر ده تنگه-تنگه.
نئیلوفر آچیلدی سویه گیردی،
پیراهه‌نینی باشینا بوردی.
چینار الینی چو رقصه آچدی،
گول خیردا زرین شباشه ساچدی.
چایلار بولاندی،‌ییخدی آرخین،
بابلار آباجی گؤیرتدی شاخین.
گیلاس آباجی دیبینده ماهوم،
چون ماه ایدی درمییانی-انجوم.
‌یوز دورلو قبا گئییب چمنلر،
آب دونونو گئیدی‌یاسمنلر.
شاخ اوسته شوکوفئیی-شجرلر،
موسا ائلیدن وئریپ خبرلر.
سیرابی گولون‌یوزونده آبی،
نرگیز اوتورور گؤزونده خابی.
هر قؤنچه ده وئردی-اربوانی.
قومرو گؤزودن وئریر نیشانی.
تا چالمایا دان‌یئلی تابانچا،
‌یوزونه نیقابین اؤرتدو قونچا،
‌یاشیل چمن اوسته جاله چین-چین،
اخزر فلک اوسته رئشکی-پروین.
سپو ائتدی چمنده صرفرازی،
گول جیلوله نیر باشیندا نازی،
چیخمیش بوداب اوسته انده لیبی،
منبعر ده اوخوپ چمن خطیبی.
جولار آخادیپ چمنده هر سو،
نرگیز گولونون گؤزونده اویقو.
لاله اوتورور باشیندا تاجی،
هئچ سروره‌یوخدور احتییاجی.
سونبول دارامیش ساچین بشانه،
عنبر قوخوسون قیلور فشانه.
جولار آخادیپ کناری-بابدان،
سو ایچمه‌یه آهو گلدی دابدان.
لاله گئجه لر‌یاخیب چیرابی،
عاشیق جییرینه چکدی دابی.
ناز ایله بعضاًدی باب سروی،
سانجیب باشینا دومی-تزروی.
گوللر ورقینه دولدو شبنم،
چون برگئیی-هووزی-آبی-زمزم.
آل ایله‌یاشیل گئییندی بابلار،
آب لچگی سپپه سالدی دابلار.
سوسن قیلیج آلدی، بید-خنجر،
عیش ائتمیه نین گؤزونه سانجر.
پرواز قیلیر هواده توربو،
“‌
یا رافئ ” اوخور، کیمیسی‌یاهو.
سایرار آباج اوسته‌یوز سیبیرچین،
آهنگ دوتار اونا گؤیرچین.
اسمکده نسیمی-عنبر-افشان،
یاپرابی قیلور بودابدا لرزان.
اؤتگون قوشو کؤچدو، قیلدی پرواز،
دورناوو اوقابو قوربورا، قاز.
مورچینو چوروو نرگه، سونا،
یایدی قانادین کی، گوله قونا.
ککلیک گولر ایدی دابدا قاه-قاه،
بایقوشلار اوخوردو ” لی مللاه ” .
سرو اؤز آیابینا سایه سالمیش.
یللی-ساچینی هومایه سالمیش.
نووروز گولونون آچیق دهانی،
مورب اوندا هزار اوخوپ زبانی.
دایلار توله دی بوراخدی‌یالی،
کیشنر چالابان قولون میثالی.
قوزلادی قویون، تؤکولدو دؤللر،
‌یایلاب هوه سینی قیلدی ائللر.
دوشمن قانیتک قیزاردی هر سو،
اؤتگون سارویا‌یئریدی آهو،
بیری-بیرینی قووور گئییکلر،
بالا دؤلومون قیلیپ پئییکلر.
دورموش چمن اوزپه سرو آیابا،
قیلمابا تاماشا سولو سابا.
گول دوختری نین ائروسو‌یئتمیش،
گولگون دووابین باشینا اؤرتموش
آهو قوزو دویدوروب اویوتدو،
اوبرولانیب اؤزو، اوتا گئتدی.
صحرایه بوراخدی نافه آهو،
خاکی-سییه اولدو موشکی-خوشبو.
دوپنا اوچوب اون چکیب‌هاواده،
گئدر اونو قیرخ آباج زییاده.
بابپی قارانین قاپاردی بابری.
شاهباز اونا واراندا دوبری.
قوشلار‌یووادان اوچوردو بالا،
آهو‌یئنه سود وئرر بزالا.
چیخدی گونشه‌یئر اجدهاسی،
بوینوزونو سالدی داب بوباسی.
هر بیر چیچک اوسته قوندو زنبور،
دؤشیورمه‌یه چیخدی دانه سین موپ.
هر شئی گونشه قوروتدو‌یاشین،
قؤوسی-قوزئه آچدی تر قوماشین.
شب جو-جو ائدر آباجدا سرچه،
اوچاندا، قوناندا بئیله پپچه.
‌یاپپابی آباجلار اوسته لپزان،
کیمیسی چو تیر، کیمیسی پئیکان.
شاه طوطی اوخور شوکور کلامین،
قند ایله پوپ ائتدی بندو دامین.
دؤندو وطنینه جومله قوشلار،
گلدی‌یوواسینا قورلا قوشلار.

ishiq.net

No comments: