Dec 9, 2013

زمینه های اقتصادی جنبش 21 آذر در آذربایجان

دکتر محمد حسین یحیایی

آذربایجان با تاریخ کهن ، کوهستانی و سرد، با دشت ها و جلگه های حاصلخیز در برخی مناطق و با منابع سرشار زیرزمینی و گاهی دست نخورده و بکر و با مردمان سخت کوش و بردبار شهرت دارد. این منطقه که در مسیر راه ابریشم و کالا از هند و چین به غرب قرار داشته، همچنان سال های طولانی با افت و خیزهای فراوانی در سیاست و اقتصاد نقش بزرگی در منطقه داشته است. آذربایجان  محل برخورد اندیشه ها، گاهی در اوج قدرت سیاسی و اقتصادی، مرکز تجارت، محل اقامت تجار، بازرگانان، پیشه وران و دیپلومات های خارجی بوده و گاهی هم در مرکز تاخت و تاز ها، کینه ورزی ها، تصفیه حساب های سیاسی خاندان قرار گرفته، متحمل رنج ها و آسیب های فراوان شده است. از سال های دور تا دوران قاجار، شهر تبریز مرکز سکونت و آموزش سیاسی شاهزادگانی بود که بعد از پدر به سلطنت می رسیدند، از آن رو آذربایجان بویژه تبریز از جایگاه ویژه ای در نزد ایرانیان و دیپلومات خارجی برخوردار بوده و در تحول های اجتماعی و سیاسی نقش برجسته ای داشته است

با جنگ های طولانی بین ایران و امپراتوری روسیه تزاری که بیشتر به تحریک ارتجاع داخلی و خارجی ادامه یافت، نه تنها آذربایجان به دو قسمت تقسیم شد و بخش مهمی از شهر های آذربایجان به امپراتوری روسیه واگذار شد بلکه با معاهده « ترکمن چای » قرار داد تجاری جداگانه ای به امضا رسید و دست تجار روسی را با امتیاز های فراوان و معافیت گمرکی باز گذاشت تا بتوانند محصولات خود را به دلخواه به ایران به ویژه به منطقه آذربایجان وارد کنند و به فروش برسانند. این قرارداد همراه با عهدنامه« پاریس » ضربات سهمگینی به تولیدات داخلی وارد کرد و تجار آذربایجانی را که تا آن روز سهم مهمی در تجارت و صدور کالا به روسیه و اروپا داشتند به روز سیاه نشاند. ( حجم واردات در مدت کوتاهی از 2 میلیون به 5 میلیون پوند و صادرات تنها از 2 میلیون به 3 میلیون و 800 هزار پوند افزایش یافت، یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب ) همزمان با آن در تمام طول مدت جنگ و بعد از آن افزایش شدیدی در مالیات ها مشاهده شد ( از سوی دولت مرکزی و حکمرانان ایالات ). این روند به فقر عمومی و گاهی گرسنگی و عدم انباشت سرمایه در منطقه سبب شد و به فرار سرمایه به مناطق دیگر و گاهی در آنسوی مرز ها یاری رساند، ولی همزمان به تحرک و تکاپوی روشنفکران آذربایجان دامن زد، در نتیجه هسته های نخستین قانون خواهی و مشروطه طلبی شکل گرفت.
طالبوف در کتاب « احمد» و زین العابدین مراغه ای در « سیاحتنامه ابراهیم بیگ » برای نخستین بار به مباحث اقتصادی پرداختند و در رابطه با تولید، معاش، رکود و هزینه های بیهوده شاه و فقر اجتماعی سخن گفتند. بعد ها محمد شفیع قزوینی که خود پیشه ور بود، ریشه های عقب ماندگی اقتصاد آذربایجان را در رساله کوتاهی بنام « قانون » جمع آوری کرد. محمد خان قاجار قوانلو( کاشف السلطنه) که تحصیل کرده فرانسه بود، مقالات و رسالاتی پیرامون رشد اقتصادی اروپا و راه برون رفت از فقر و قحطی و عقب ماندگی در آذربایجان را منتشر کرد. مرتظی قلی صنیع الدوله هم که از تحصیل کردگان برلین بود با اشاره به ضرورت راه آهن رساله « راه نجات » را نوشت. در نهایت روشنفکران آذربایجان که به زبان ترکی و اروپایی آشنا بودند پیرامون روزنامه « گنج فنون » گرد آمدند حوادث و مطالب مهم اقتصادی و اجتماعی اروپا و ترکیه را به آذربایجان و ایران منتقل کردند.
تشکیل حزب « اجتماعیون عامیون » از سوی کارگران آذربایجان در آنسوی ارس و آشنایی افراد آن با اندیشه های سوسیال دمکراسی روسیه و غرب و ارتباط نزدیک آن با این سوی ارس زمینه یک تحول بزرگ اجتماعی را در آذربایجان بوجود آورد. در این سال ها(1283 خورشیدی) بحران اقتصادی آذربایجان به دلایل خشکسالی، شیوع بیماری های واگیر مانند وبا و عوامل دیگر به اوج خود رسیده بود و همچنان تنش های اجتماعی، قانون خواهی و مشروطه طلبی در حال افزایش و فراگیر می شد. این جنبش از سوی روشنفکران آذربایجان که به سکولاریسم باور داشتند پیش می رفت، از آن رو به شدت از سوی روحانیت، دربار و ارتجاع مورد مخالفت قرار می گرفت. با همه این مخالفت ها انقلاب مشروطه پیروز شد و آذربایجان بهای سنگینی در بدست آوردن و حفظ آن پرداخت. تبریز به مدت 11 ماه از سوی نیرو های روسیه به بهانه حفظ جان شهروندان آن و از سوی محمد علی شاه برای شکستن مقاومت مشروطه طلبان محاصره شد و از ورود مواد غذایی به شهر جلوگیری کردند. تعداد زیادی از مردم شهر اعدام و یا از فرط گرسنگی مردند، ولی دست از مقاومت برنداشتند. همزمان آذربایجان تعدادی از رزمندگان خود را به رهبری ستار خان به تهران گسیل داشت. مبارزه پیگیر آنان محمد علی شاه را ساقط کرد ولی خود آنان را گرفتار کینه ورزی ارتجاع نمود. آنان گرسنه و تشنه در باغشاه متحمل روز های سخت و دشواری شدند. در همه این مدت اقتصاد آذربایجان که روزی قادر به تغذیه ایران بود و مازاد خود را به خارج صادر می کرد، ضربات سخت و شکننده ای را تحمل کرد، در نتیجه اقتصاد آن گرفتار فقر، رکود و گسست طولانی مدت شد.
انقلاب مشروطه تغییرات اندکی در ساختار سیاسی ، اقتصادی و ترکیب جمعیتی بوجود آورد ولی روند شهرنشینی را سرعت بخشید. داد، مالکیت بر زمین ثبات بیشتری پیدا کرد ولی سرشت فئودالی بگونه ای بود که از دل آن سرمایه تجاری بزرگ که بتواند به سرمایه صنعتی تبدیل شود بوجود نیآمد. در این میان همراه با عوامل طبیعی، ارتجاع و استبداد حاکم بر جامعه هم یکی دیگر از موانع بزرگ در گذر از عقب ماندگی سیاسی و اقتصادی به پیشرفت و توسعه بود. آذربایجان همواره تلاش می کرد که خود را از چمبره این استبداد کهن و جان سخت نجات دهد. پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه به این تلاش ها سرعت بخشید.
شیخ محمد خیابانی که نمایندگی تبریز را در مجلس دوم بعهده داشت با پیوستن به فراکسیون دمکرات ها کنترل تبریز را در دست گرفت و به نمایندگی از همه اقشار اجتماعی دولت ملی خود را بر پا کرد. با پیوستن برخی دیگر از شهر های آذربایجان دولت « آزادستان » تشکیل شد. در مدت کوتاهی به فعالیت های عمرانی پرداخت و این تلاش های پیگیر تهران را به شدت نگران و وحشت زده کرد. ضعف سازمان دهی، خیانت مرتجعان، انحراف و شکاف در جنبش آن را ناکام گذاشت و در نهایت در تابستان 1299 نظامی ها همراه با نیرو های قزاق وارد تبریز شدند و تعداد زیادی را همراه با شیخ محمد خیابانی به قتل رساندند. همزمان رضا خان به سوی قدرت خیز برداشت.
در دوران رضا شاه تحولات ژرفی در همه حوزه ها ی اجتماعی و اقتصادی رخ داد. پایه های برخی از صنایع در بخش دولتی و خصوصی پی ریزی شد. سهم تولیدات صنعتی در اقتصاد رو به افزایش گذاشت ولی همه مناطق کشور بویژه آذربایجان پر جمعیت سهم قابل توجهی از آن بدست نیآورد. در این میان سیاست انهدام هسته های روشنفکری، ضد استبدادی و آزادی خواهی که در آذربایجان سنت دیرینه ای داشت به صورت مخفی و گاهی آشکار ادامه یافت. سیاست ایجاد ملت واحد با زبان، فرهنگ و تاریخ واحد به آموزش همگاهی آذربایجان لطمات و صدمات جبران ناپذیری وارد کرد. همزمان با آن زمینه فرار سرمایه و نیروی کار آذربایجان به شیوه های مختلف گاهی با تهدید و گاهی با تشویق ادامه یافت. در حالی که جمعیت کشور رو به افزایش بود از جمعیت برخی از شهر های آذربایجان کاسته شد. احمد کسروی با مقالات تند خود در « پرچم » عملکرد رضا شاه را در تمرکز قدرت، پایمال کردن قانون اساسی، جمع آوری ثروت، حاکم کردن نظامی ها بر همه نهاد های اقتصادی و سیاسی کشور به بهانه تامین امنیت به باد انتقاد گرفت.
رضا شاه با گذراندن قانون سیاه 1310، مبارزه بی امان خود را با نیرو های مترقی و چپگرا سرعت بخشید، هزاران تن از روشنفکران، مبارزین و آزادی خواهان آذربایجان را، به بهانه های واهی دستگیر و روانه زندان کرد، برخی از آنان مانند « پیشه وری » شخصیت برجسته آذربایجان سال ها بدون تفهیم اتهام در زندان ماند. مبارزه با فرهنگ و زبان ترکی در آذربایجان تا تحقیر مردم پیش رفت. از یک سو فرار سرمایه و نیروی کار از آذربایجان و از دیگر سو تحقیر فزاینده از سوی استانداران و مدیران اعزامی از تهران، عرصه را بر مردم هر روز تنگ تر کرد تا جائیکه در سال های پایانی دوران رضا شاه، بحران اقتصادی، گرانی، بیکاری و فقر آذربایجان را به نقطه انفجار نزدیک کرده بود. آغاز جنگ جهانی دوم و ورود نیرو های متفق به کشور به دوران استبداد رضا شاه پایان داد ولی بحران اقتصادی بویژه تهیه آذوقه و مایحتاج عمومی را در کشور بویژه در آذربایجان دشوار تر کرد. دوران انتقال قدرت از رضا شاه را به محمد رضا شاه، محمد علی فروغی بعهده گرفت. هر چند با سقوط رضا شاه موج خوشحالی و شادمانی در آذربایجان با انتشار برخی از رونامه ها و فعالیت هنرمندان فزونی گرفت، ولی دولت مرکزی با ادامه سیاست های گذشته و کارشکنی مانع از پخش و گسترش آگاهی و آزادی خواهی در منطقه شد.
اوضاع اقتصادی آذربایجان همچنان رو به وخامت بود، دولت فروغی مسئولیت تهیه مایحتاج غذایی و ریالی نیرو های متوفق را بعهده داشت، بخش مهمی از تولیدات کشاورزی آذربایجان به خارج از منطقه صادر می شد. دولت برای تسهیل مایحتاج ریالی نیرو های متفق، پرداخت حقوق کارمندان و تشویق صادرات ارزش پول ملی را پائین آورد. ارزش نرخ لیره انگلیس از 68 ریال به 140 ریال و دلار آمریکا به 35 ریال افزایش یافت. این سیاست اقتصادی دولت همراه با تشویق صادرات، به خروج محصولات کشاورزی گاهی به شکل قاچاق بویژه از منطقه جنوب انجآمید و منطقه پر جمعیت آذربایجان با شدید ترین بحران نان و تغذیه روبرو شد. ده ها نفر در صف های طولانی نانوایی ها جان باختند. همزمان با آن دولت با کسری شدید بودجه روبرو شد و تزریق پول را به اقتصاد تجربه کرد، در نتیجه همراه با بحران، کمبود مواد غذایی و رکود در اقتصاد، تورم شتاب بیشتری گرفت. ( افزایش قیمت ها تا 113 درصد ). فروغی مجبور به استعفا شد و علی سهیلی دیپلومات کهنه کار آذربایجانی سکان سیاست و دولت را در دست گرفت.
آذربایجان آرامش نداشت، آتش زیر خاکستری بود که می توانست هر لحظه شعله ور شود. تظاهرات خود جوش مردم هر روز ابعاد وسیعتری بخود می گرفت. مردم تهیدست، که گرفتار فقر و گرسنگی بودند، فریاد می زدند، « ما نان می خواهیم و گرسنه ایم » ( روزنامه فریاد، 22 تیرماه 1322 ). تهران نگران از این رخداد ها در آذربایجان رویکرد گذشته خود را در سیاست تکرار می کرد. از یک سو وفاداران و دلباختگان خود را برای سرکوب سازماندهی می کرد و از سوی دیگر هر گونه جنبشی را در آذربایجان به بیگانگان نسبت می داد. دولت مرکزی همزمان برای ساماندهی به کارشناسان خارجی متوسل می شد. ( آرتور میلسپو برای اقتصاد و شوارتسکف و تیرمن برای آموزش نظامی ). نیرو های مترقی و احزاب سیاسی از این رویکرد دولت که در پنهان به سوی سازش با غرب پیش می رفت نگران بودند، پیشه وری در مقاله ای تحت عنوان « ملت ما بر سر دوراهی » نوشت: ... جنگ خونین جهانی به آخر می رسد، کشور ما نیز با خاتمه ی آن بر سر دوراهی بزرگی قرار خواهد گرفت، حد وسط امکان پذیر نیست... یکی تجدید و احیای دیکتاتوری، ظلم و جور، تعدی و قتل و جنایت و دیگری آزادی، تکامل و ترقی و عدل و داد، اگر ارتجاع غلبه کند ما را به راه نخست می کشاند و در صورت پیروزی در راه دوم به ساحل نجات خواهیم رسید. ( روزنامه آزیر، 5 مرداد 1323 ). آذربایجان به دقت عملکرد، رویکرد و اندیشه های سیاسی روشنفکران عملگرای خود را زیر نظر داشت، راه برون رفت از بحران اقتصادی و اجتماعی و باز سازی فرهنگی خود را در همکاری و همسویی با آنان می دید، از آن رو نشریه دو زبانه آذربایجان دست به دست و سینه به سینه در بین مردم می گشت و جایگاه خود را پیدا می کرد. ولی بزرگترین مشکل مردم در شهر و روستا فقر، گرسنگی و شیوع بیماری های کشنده بود. آذربایجان برای برون رفت از این بحران عمیق، نیازمند جنبشی بود که بتواند دگرگونی و تحولات اجتماعی را سازماندهی کند. فرقه دمکرات آذربایجان ضرورت زمان و شرایطی بود که بر جامعه آذربایجان حاکم بود.
فرقه دمکرات آذربایجان هم در بیانیه 12 ماده ای تشکیل خود و هم در برنامه و شعار های خود، اصلاحات ارضی و اجتماعی، آزادی و آبادانی را در اولویت قرار داد و در این راستا اقدامات شگرف و چشمگیری از خود نشان داد که گاهی حیرت انگیر و غیر قابل تصور بود. عملکرد فرقه در همه زمینه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مورد توجه توده های مردم، زحمتکشان بویژه تهیدستان شهر و روستا قرار گرفت، جوانان تهیدست آذربایجان برای حفظ دستآورد های فرقه با لباس های ژنده و ابزار ابتدایی به  گروه های فدایی پیوستند. تهران نگران گسترش این جنبش در مناطق دیگر بود، از ان رو برای پیشگیری از آن به هر ترفندی دست زد و در نهایت موفق به سرکوب آن با حیله ، نیرنگ، سازش، خیانت و کشتار بی رحمانه شد. شکست فرقه ضربات سهمگینی به آزادی خواهی، دمکراسی در کشور و حق تعیین سرنوشت در منطقه وارد کرد. آنچه امروز واحد های ملی در گستره ایران و کشور های منطقه آن را طلب می کنند، چندین دهه قبل از سوی فرقه دمکرات آذربایجان مطرح شده است و اکنون جوامع چند فرهنگی در منطقه در آن راستا حرکت می کنند....
دکتر محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se 

 

No comments: