Jan 24, 2020

ترور قاسم سلیمانی

علی قره جه لو
کشته شدن قاسم سلیمانی براثر سؤقصد، نقطه عطفی در روابط ایران - آمریکا، و سیر تحولات آینده منطقه محسوب می شود.  در عین حال، این سؤقصد که به دستور مستقیم ترامپ انجام گرفت، نتیجه تحولاتی است که در صحنه جنگ خاورمیانه در جریان است.  برای آگاهی به ابعاد این جنگ، که دلایل ترور سلیمانی را نیز آشکار می کند، نگاه به تصویر بزرگ در منطقه، ضروری است.
جنگی هر چند در مقیاس کوچک در منطقه در جریان است که ایران، عراق، سوریه و یمن را در برگرفته است.  در این جنگ که تاکنون، بشکل وکالتی پیشرفته است، فقط سلاح های آتشین سخن نمی گویند،
بلکه این جنگ جبهه های دیگرهم دارد، مانند جنگ رسانه ای، جنگ روانی، جنگ بر سر منابع انرژی، ، جنگ اقتصادی (تحریم، محاصره اقتصادی .. )، حملات سایبری، و نهایتا جنگ بر سر باورندان حقانیت خود بر افکار عمومی که در تمام ابعاد آن در جریان است.  ترور قاسم سلیمانی یکی از تبعات جنگ است که ظرفیت گسترش ابعاد آنرا بهمراه دارد. 
جنگی که در خاورمیانه در جریان است، دارای دو طرف اصلی است.  در یک طرف ایران و در طرف دیگر آمریکا - اسرائیل قرار دارند.  علت اصلی جنگ "پروژه خاورمیانه بزرگ" آمریکاست.  در چارچوب این پروژه، مداخله درعراق، و تاثیر نتایج جنبی و غیرمنتظره اشغال عراق توسط آمریکا و انعکاس آن در منطقه است که منطقه را به آشوب و کشمکش های بی پایان کشیده است. ایران بنام "شیعیگری" در مقابل توسعه طلبی و تحمیل حاکمیت آمریکا بر منطقه مقاومت می کند، و به آن مناطقی که مقاومتی علیه سلطه آمریکا وجود دارد (عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین ... ) کمک کرده و مقاومت علیه سلطه آمریکا - اسرائیل را تقویت می کند.  از منظر آمریکا - اسرائیل، بزرگترین "جرم" ایران چوب کردن لای چرخ آمریکا در منطقه است.  و از منظر جمهوری اسلامی، تحکیم جبهه جنگ علیه خود، در آن کشورها برای اجتناب از مقابله با جبهه آمریکا در خاک خود است.  آمریکا - اسرائیل مسلما این وضعیت را بر نمی تابند، و بویژه عربستان و کشورهای عربی خلیج نیز افزایش نفوذ ایران در منطقه را تهدیدی جدی علیه خود تلقی میکنند.  علاوه بر آن افزایش ظرفبت موشک های بالستیک ایران که قادرند "مرکز تحقیقات اتمی نئقئو" (Negev) که در نزدیکی شهر "دیمونا" قرار دارد، مورد هدف قرار دهند، مهم ترین ترس و نگرانی اسرائیل از ایران را تشکیل می دهد.
بهانه های آمریکا
آمریکا برای اقناع افکار عمومی به دلایل اخلاقی - انسانی متوسل می شود.  چنانکه در آستانه حمله به عراق نیز به دلایل مشابه متوسل شد.  آمریکا ادعا می کند:  "ترور سلیمانی در چارچوب دفاع مشروع است، زیرا سلیمانی در پی ضربه زدن به منافع آمریکا در منطقه بود".  "ایران در پی ساختن سلاح اتمی است. تهدیدی برای امنیت منطقه است، و این از لحاظ منافع غرب قابل قبول نیست".  آمریکا صریحا نمی گوید، و یا نمی تواند بگوید، ایران حرف ما را گوش نمی کند، در مقابل حاکمیت ما مقاومت می کند، به این  دلیل است که ما می خواهیم به ایران حمله کنیم و یا ایران را گوشمالی داده سرجای خود بنشانیم. 
ترامپ در مه 2019 از قرار داد اتمی با ایران که در سال 2015 بین ایران و 5 کشورعضو دائمی شورای امنیت، باضافه آلمان امضاء شده بود، یکطرفه کنار کشید.  آمریکا در این زمینه دارای هیچگونه دلیل محقانه و منطقی نبود.  هدف آمریکا تنبه ایران با استفاده از اهرم تحریم اقتصادی و فشار حداکثری با هدف وادار کردن رژیم ایران به عقب نشینی و تسلیم بوده و هست.  (1)
اعتراضات در ایران
بعد از کناره گیری از قرار داد اتمی، آمریکا تحریم های اقتصادی علیه ایران را تدریجا افزایش داد، و بالاخره، تحریم های اقتصادی را تا حد محاصره اقتصادی سخت تر کرد.  یکی از دلایل سقوط ارزش ریال که به خانه خرابی عده زیادی انجامید، همین بود.  پومپئو می گفت، "هدف ما به صفر رساندن فروش نفت ایران است".  بر اثر تحریم های آمریکا صادرات نفت ایران ایران بشدت کاهش یافت (بیش از 80%)،  در واقع، با تحریم ها، شاهرگ حیاتی ایران قطع، و در نتیجه، شرایط زندگی برای اکثر مردم ایران، بویژه اقشار فقیر، به جهنمی تبدیل شد.  کاهش 200 میلیارد دلاری در آمد ایران از نفت، سبب مراجعه ایران به بازارهای مالی جهان جهت دریافت اعتبار گردید، ولی فشار و تهدید آمریکا کشورهایی را که مایل به  دادن اعتبار به ایران بودند، منصرف کرد.  
هدف آمریکا معلوم بود، تشدید بحران اقتصادی، تنگ تر کردن مجاری تنفسی ایران و از این طریق ایجاد بی ثباتی سیاسی، و لاجرم،  آغاز اعتراضات مردم به وضعیت غیر قابل تحمل معیشتی و سپس، دامن زدن به درگیری های داخلی بود.  آمریکا این هدف خود را هیچوقت پنهان نکرد.  هیلاری کلینتون، معمار تحمیل جنگ داخلی به سوریه می گفت، "ما به ایرانیان کمک های تکنیکی می کنیم".  امروز هم پومپئو می گوید، "ما پشت مردم ایران هستیم".
در نوامبر 2019 براثر مالیات سنگین بر بنزین که از سر ناچاری بود، و به شرایط سخت زندگی مردم، دزدی، فساد، غارت، بیکاری، بی عدالتی و تبعیض موجود اضافه شد، و مردم در سراسر ایران به خیابان ها ریختند.  تظاهرات و اعتراضات بحق مردم با سرکوب بی سابقه ای روبرو شد، ولی "آرامش" ی موقت برقرار گردید. 
همزمان، نه تنها مردم در ایران، بلکه در عراق و لبنان نیز مردم در خیابان ها بودند و در از بخشی از اعتراضات عراق و لبنان، ایران مورد هدف بود، که اوج آن آتش زدن کنسولگری ایران در بصره بود.  آمریکا با اعمال تحریم های سنگین علیه ایران و مسئولیت مستقیم مداخله در ایران (با اهرمهای اقتصادی - رسانه ای ...) نه تنها، توپ را به زمین ایران فرستاده بود، بلکه، ایران را مسئول بحرانی معرفی می کرد که در عراق و لبنان نیز در جریان بود، و از این طریق توانسته بود تا حدود معینی اعتراضات عراق و لبنان را علیه ایران هدایت کند.  ولی ترور قاسم سلیمانی، ( 2 ژانویه 2020) یک هفته بعد از مانور مشترک دریایی روسیه، چین و ایران در دریای عمان، همه رشته ها ی آمریکا را پنبه کرد.  سمت نارضایتی و خشم مردم به طرف آمریکا تغییر یافت، و این درست نقطه ای بود که جمهوری اسلامی با مهارت ذاتی خود در این زمینه، حداکثر بهره برداری را کرد.  قاسم سلیمانی، رهبرسپاه قدس، و رهبر میلیشیای شیعه در خاورمیانه بود، و در شکست داعش (بعنوان یکی از مهم ترین اهرمهای آمریکا در منطقه) در عراق و سوریه و مقاومت حزب الله لبنان در برابر اسرائیل نقش مهمی ایفاء می کرد، و از این منظر، در نزد آنان سمبل مبارزه و مقاومت در مقابل زورگویی و تحمیل حاکمیت آمریکا- اسرائیل بر منطقه محسوب می شد.  (2)
خطای آمریکا
صدور فرمان ترور سلیمانی از طرف ترامپ، از لحاظ منافع و هدف های آمریکا در منطقه نیز یک خطای جدی محسوب می شود.  فرمان ترور را با صدور فرمان انتقال سفارت آمریکا به قدس (اورشلیم) می توان مقایسه کرد که تاکنون کسی جز نتانیاهو خریداری نداشته است.  ولی در مقابل، خشم مردم ایران را از حاکمین ایران به سوی آمریکا برگرداند.  در گذشته، باراک اوباما از صدور فرمان ترور سلیمانی حذر کرده بود.  امروز، هم جناح دموکرات و هم جناج جمهوریخواه هیئت حاکمه آمریکا از چنین عملی شدیدا انتقاد می کنند. تا جائی که سناتور دموکرات Bernie Sanders، و نماینده مجلس نمایندگان آمریکا Ro Khanna لایحه ای برای جلوگیری کردن از تامین مالی حکومت ترامپ در یک جنگ احتمالی با ایران به گنگره ارائه دادند.  در این لایحه هر گونه اقدام نظامی علیه ایران منوطه به اجازه گنگره آمریکا شده است.  در این لایحه تاکید شده است، "ترامپ قصد دارد آمریکا را به جنگی ناخواسته بکشاند".  همچنین اشاره شده است، "خرج تریلیون ها دلار در جهت جنگ های بی پایان باید صرف احتیاجات مردم آمریکا گردد".  از طرف دیگر، "نانسی پلوسی" رهبر اکثریت دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا از ترامپ شدیدا انتقاد و اعلام کرد: "از تحریکات جنگی ترامپ باید جلوگیری شود".  آنهم زمانی که تا آخر امسال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پیش است. (3)
ترور قاسم سلیمانی مصداق "عدو شود سبب خیر" و یک  خطای استراتژیک هم محسوب می شود، چرا که در پنجم ژانویه، مجلس عراق قطعنامه ای برای اخراج نیروهای آمریکا از خاک عراق تصویب کرد، و با این عمل، نامشروع بودن حضور آمریکا در عراق و منطقه را به جهانیان اعلام کرد.  (4)
آنچه که به نفع مردم ایران است
جمهوری اسلامی با خطایی که آمریکا مرتکب شد، امروز و در این لحظه، در وضعیت بسیار بهتری در مقایسه با وضعیت قبل از ترور قاسم سلیمانی قرار دارد، زیرا، همدردی بسیاری از کشورهای جهان را که به اشکال مختلف در معرض زور گویی، تحریم و تهدید آمریکا قرار دارند، بخود جلب کرده است.  بالا بردن تنش بضرر ایران، و نهایتا به گسترش ابعاد جنگ در منطقه خواهد انجامید، و این خواست آمریکا، و حتی، می تواند دامی باشد که بر سر راه ایران گسترده شده است.
توضیحات:
1)  بعد از ترور سلیمانی، ترامپ اعلام کرد،  "احترام عمیقی به مردم ایران قائل است، و نه بخاطر جنگ، برای جلوگیری از جنگ اقدام کردیم. در ایران دنبال تغییر رژیم نیستیم".  ترامپ همچنین گفت، "قدرت آمریکا هم به لحاظ نظامی و هم اقتصادی بزرگترین نیروی بازدارنده است". 
فرمانده ستاد ارتش آمریکا Melley  نیز اظهار داشت، "سلیمانی می خواست به آمریکا حمله کند، اقدام ما دارای ریسک بالایی بود، از نتایج استراتژیک آن آگاهیم".
از طرف دیگر، ترامپ، با فرستادن نامه ای به شورای امنیت، ترور قاسم سلیمانی را "دفاع مشروع" نامیده و گفته است  که برای جلوگیری از افزایش تنش حاضر است با ایران مذاکرات جدی انجام دهد.  بعلاوه از کشورهای عضو ناتو خواسته است تا در بحران خاورمیانه دخالت و به آمریکا کمک کنند.  در جواب نامه ترامپ به شورای امنیت، نماینده ایران در سازمان ملل مجید تخت روانچی در جواب پیشنهاد ترامپ گفته است که تهران هنوز زیر تحریم های آمریکاست و پیشنهاد آمریکا را  "غیر قابل باور" تلقی کرده است.
ناظرین و منابع دیپلماتیک نامه به شورای امنیت و در خواست مداخله ناتو را دلیل "ضعف روز افزون" آمریکا و "اعتراف به شکست"  و "از دست دادن نفوذ"  در منطقه تلقی می کنند.  آمریکا در افغانستان، عراق، سوریه به تنهایی قادر به حرکت نیست، زیرا، برای موفقیت قابلیت و توانایی ندارد.
اونور اؤیمن Onur Oymen  دیپلمات بازنشسته و نماینده دائمی سابق ترکیه در ناتو در خصوص اظهارات ضد و نقیض ترامپ طی مصاحبه ای اظهار داشت:  "وضعیت غریبی است.  از یک طرف ارتش آمریکا را بزرگترین و نیرومندترین ارتش جهان خواهید نامید و از طرف دیگر، از ناتو کمک خواهید خواست.  توضیح این مسئله ممکن نیست.  آمریکا قبلا ادعا می کرد که قصد دارد رژیم های بسیاری از کشورهای خاورمیانه را تغییر دهد، ایران هم جزو آنها بود، ولی اکنون می گوید ما قصد تغییر رژیم در ایران را نداریم.  موضع کنونی آمریکا بسیار جالب است"!

2)  در لبنان، گرانی، وضع مالیات های جدید، مالیات بر "واتس اپ" و ناتوانی حکومت در مقابله با روند اقتصادی سبب بروز اعتراضات گردید.  ولی نقطه مهم در این رابطه این است که "دست های پنهان" کوشش کرده و می کنند که سمت و سوی این اعتراضات را علیه حزب الله لبنان که متحد ایران و سوریه و دشمن اسرائیل است هدایت کنند. 
در لبنان یک صف بندی آشکاری که در یک طرف آن حزب الله لبنان، "سازمان امل" برهبری نبیه بری،رئیس مجلس لبنان (شیعه)، رئیس جمهور مسیحی لبنان میشل عون (کاتولیک مارونی) و متفقین آنها، سنی، دروزی، علوی، ارتودوکس ها و احزاب و سازمان های آنها، و در طرف دیگر، متحدین غرب مانند ولید جمبلات (دروزی)، سمیر جاجا (رهبر فلانژیست های لبنان - کاتولیک مارونی)، سعد حریری، نخست وزیر (رهبر حرکت مستقبل - سنی) قرار دارند.  در تظاهرات لبنان، اعتراضی علیه سعد حریری نخست وزیر و مسئول اصلی بحران لبنان و متفقین وی دیده نمی شود! 
سعد حریری ابتدا قول اصلاحات اقتصادی داد، ولی بعد استعفا داد.  استعفای حریری در حکم ریختن بنزین روی آتش تعبیر شد.  زیرا اگر در لبنان نخست وزیر استعفا دهد، جایش را یک سنی دیگر و باحتمال قوی سنی دیگری که مورد تائید او باشد به نخست وزیری خواهد رسید، زیرا پست نخست وزیری مطابق میراث استعمار فرانسه، برای سنی ها رزرو شده است!  حریری استعفا داد برای اینکه از مسئولیت فرار و شریک خود در حکومت، یعنی حزب الله را در مقابل تظاهرات خیابانی تنها بگذارد.  اظهارات حریری بعد از استعفا،، حمایت رسانه های تحت کنترل وی از تظاهرات، و مبالغ هنگفتی که محافل طرفدار وی و صاحبان کار عمده لبنان خرج حمایت از تظاهرات کردند همه چیز را آشکار می کند.  خانواده حریری ثروتمندترین خانواده لبنان است، ولی شیعیان لبنان، با وجود اکثریت جمعیت، فرودست ترین، و فقیرترین ترین قشرهای جامعه لبنان را تشکیل می دهند، در حالی که فقیرترین بخش جامعه، مسئول بحران اقتصادی و فقر و بیکاری در لبنان قلمداد شده و سمت و سوی اعتراضات آنها را مورد هدف قرار داده است!
آشکار است که در لبنان بستر یک جنگ داخلی خانمانسوز دیگری هموار می شود، ولی اینبار با ظاهری متفاوت، چرا که همه چیز زیر پرچم لبنان با پزهای "معترضین مدرن" صحنه آرایی می کنند.  فریادهای صلح، حقوق، عدالت، "به خواست های جامعه سرخم کن"، "جنگ نکن عشق بورز" از درون و بیرون لبنان شنیده می شود.  هدف رو در رو قرار دادن حزب الله با جنبش اعتراضی با استفاده از نارضایتی عمومی، و نهایتا دور کردن حزب الله و لبنان از سوریه و ایران، فلسطین، است
3)  رقبای ترامپ در هیئت حاکمه ی آمریکا رفته رفته مواضع سخت تری علیه ترامپ اتخاذ می کنند، دستور ترور سلیمانی را عملی که نتایج آن حساب نشده است تلقی می کنند.  حتی عده ای معتقدند که با اقدام خود به دام افتاد.  از طرف دیگر، ترور سلیمانی به ارزیابی های متفاوت و متضادی در جهان سبب شد.
ولی آنچه که مسلم است بی اعتمادی به حکومت آمریکا اوج گرفته است.  عزل ترامپ از ریاست جمهوری تسریع شده است.  در این میان یکی از متخصصین برجسته خاورمیانه  که بویژه در مورد ایران، عراق، لبنان و سوریه نوشته هایش خوانندگان میلیونی در کشورهای غرب دارد  Elijah Magnier یک روز قبل از ترور سلیمانی مقاله ای با عنوان، " آمریکا در عراق با سلاح خود زده شد" می نویسد:  
"گروه کوچکی به حرکت درآمد. در نجف، کربلا، و بغداد تلاش کردند تا کنسولگری های ایران را آتش بزنند.  تحلیل گران غرب که دینامیک های عراق را نمی دانند.  از هزاران کیلومتر دورتر، شروع به صدور حکم کردند.  مردم عراق را که انگار علیه ایران اند، نشان دادند.  عکس ها و ویدئوهایی را که به دست شان داده بودند، انتشار دادند.  آنها به اشتباهی که در سال 2003 دچار شده بودند، بازهم دچار شدند. در اشغال عراق به وجود سلاح های کشتار جمعی عراق استناد شد.  عین همین ادعاها برای سرنگونی اسد بکار رفت.  از داعش و القاعده برای سرنگونی اسد حمایت شد. در این میان "روزنامه نگاران" مسئولیت های شرم آوری بعهده گرفتند، و به مصداق، "نان هر کی را می خوریم، شیپور او را می زنیم" عمل کردند.  با اینکار رسانه های جریان اصلی اعتبار خود را تماما از دست دادند.  با گذشت زمان حقایق روشن شدند.  در این میان برخی از "فکر انبار" ها جنگ با ایران را تشویق کردند.  آمریکا به دام دروغ ها و تبلیغات جنگ روانی و اطلاعات نادرست خود افتاد.  و حالا، برخی از فکرانبارها در معرض اتهام هستند. مانند:  Brooking, Carnegie, Hudson, Washigton Institut. Midlle East Institute”

4)  نمایندگان کرد، در جریان رای گیری مجلس عراق در خصوص اخراج آمریکا از عراق شرکت نکردند.  رهبر حکومت خودمختار شمال عراق نوشیروان بارزانی در این زمینه اظهار داشت:  " فکر می کنیم، در عراق، برای مبارزه با داعش، ما به نیروهای ائتلاف {تحت رهبری آمریکا} احتیاج داریم"!
خانواده بارزانی قاسم سلیمانی را خوب می شناختند، و از او واهمه داشتند.  وقتی مسعود بارزانی تصمیم گرفت که رفراندوم استقلال در شمال عراق را برگزار کند، قاسم سلیمانی پیام تهدید آمیزی به او فرستاد.  از طرف دیگر، دو پسر جلال طالبانی در تشیع جنازه قاسم سلیمانی در تهران حضور یافته، و در صف اول تشیع جنازه بودند.
بدنبال ترور سلیمانی و معاون حشد اشعبی ابو مهدی المهندس، حسن نصرالله در یک سخنرانی تلویزیونی در این رابطه چنین گفت:  " مسعود بارزانی باید مدیون آنچه که حاج قاسم سلیمانی در حق اش کرده است، باشد.  امروز آن خوبی را که او در حق تو کرده است باید قبول کنی.  وقتی داعش به نزدیکی اربیل رسید، و اربیل در خطر سقوط بود، دست به دامن همه دوستان ات شدی، ولی کسی بدادت نرسید.  دست به دامن ایرانی ها شدی.  طبق اعتراف خودت، روز دوم، حاج قاسم سلیمانی آمد.  همرا سلیمانی دوستان دیگری هم بودند، از جمله بعضی دوستان حزب الله بودند که با وی به اربیل رفتند.  این دوستان به من گفتند که مسعود بارزانی می لرزید، از ترس دست هایش می لرزید.  ولی رسیدن سریع آنها این خطر را از شما دور کرد.  در تاریخ شما همچین نمونه ای وجود ندارد.  امروزهم، شما، مسئولیت قبول چنین خوبی را دارید.  شما همچنین، در مسئولیت تصمیمی که در مجلس عراق گرفته خواهد شد، شریک خواهید بود".

علی قره جه لو    
18 ژانویه 2020


No comments:

Post a Comment