Mar 20, 2019

ونزوئلا و مداخله نظامی آمریکا

علی قره جه لو

مقدمه:
در 23 ژانویه، ترامپ، رئیس "مجلس ملی ونزوئلا" و رهبر اپوزیسیون "خووان گوایدا" را بعنوان "رئیس دولت موقت" برسمیت شناخت.  نیکلاس مادورو بدلیل این که این حرکت نقض آشکار حقوق بین المللی است، کلیه روابط دیپلماتیک خود با آمریکا را قطع کرده، و اعلام کرد، که با تمام نیرو علیه محاصره اقتصادی آمریکا مبارزه خواهد کرد.  از آنجایی که بحران ونزوئلا هر روز عمیق تر و خطر مداخله نظامی آمریکا و متحدین اش در ونزوئلا بیشتر و جدی تر می شود، برای روشن شدن چرایی بحران ونزوئلا از دیدگاهی دیگر و بدور از تبلیغات رسانه های جهانی، به نظرات - فشرده، و کوتاه شده ی - برخی از روشنفکران، تحلیل گران و دیپلمات های ونزوئلایی رجوع کرده  و دیدگاه های آنها را در در اختیار خواندگان قرارمی دهیم.

1-   مصاحبه خبرنگار روزنامه "آیدینلیک" ترکیه "مصطفی بیراول گوگر"  Mustafa Birol Güger با دو تن از روشنفکران سرشناس و "چاوزسیست" ونزوئلا
Micaela Ovelar (تحلیلگر روابط بین المللی) و Edvardo Rojas (نویسنده و وکیل مدافع) معتقدند که:  "ونزوئلایی ها، تبلیغات رسانه های غربی، و شکاف در نیروهای مسلح ونزوئلا را زیاد جدی نمی گیرند، زیرا اپوزیسیون تحت حمایت آمریکا، دارای آنچنان پایگاه اجتماعی نیست که بتواند سرنوشت ونزوئلا را تغییر دهد.  و اما در مورد خطر جنگ داخلی، آنها باور دارند که آگاهی مشترک اجتماعی قادر به فائق آمدن بر وضعیت موجود است،  ولی علی رغم آن، آنها قبول دارند که دیر یا زود، با یک استیلای نظامی با ماهیت امپریالیستی روبرو خواهند شد.
سوال:  از 23 ژانویه تاکنون، هر روز که می گذرد، ونزوئلا با بحرانی شدید تر و عمیق تر رو در رو می شود.  برنامه حکومت مادورو در مقابل محاصره بین المللی دارای چه نقشه راه، و راه حل هایی است؟
جواب:  مادورو، از یک طرف تلاش می کند تا پایه های مردمی بولیواری خود را تحکیم کند، و از طرف دیگر کوشش می کند تا کانال های بسته شده  مذاکره سیاسی را باز کند.  تلاش ما این است که به هر قیمتی از یک جنگ، از یک استیلای امپریالیستی و از ریخته شدن خون مردم ونزوئلا جلوگیری کنیم.  ما امیدواریم که به همه روندها صلح و گفتگو حاکم شود.  ولی واقعیت این است که کسی نمی داند در روزهای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.
سوال:   آیا حکومت ونزوئلا نهایتا خواهد توانست مداخله خارجی جدید در امور ونزوئلا را از سر بگذراند؟
جواب:  بدون تردید، از زمان روی کار آمدن مادورو در سال 2013 ، این بیرحمانه ترین حمله خارجی است که ونزوئلا با آن رو در رو شده است.  در اینجا آنچه تعیین کننده است، نه  حمایت نیروهای مسلح و نهاد های دولتی از مادورو، بلکه قابلیت سازماندهی و مقاومت خود مردم است، که بسیار گسترده است.  مادورو به احتمال زیاد خواهد توانست آرامش در ونزوئلا را حفظ کند.  از این رو نقش مداخله خارجی بسیار برجسته می شود.  در حال حاضر، ارتش، دیوان عالی قضایی و اکثریت بزرگ مردم از مادورو پشتیبانی می کنند.  البته، این به این معنی نیست که آمریکا و حکومت های دست راستی آمریکای جنوبی که در گروه "لیما" گردهم آمده اند، فعالیت های شان را علیه ونزوئلا متوقف خواهند کرد.  برعکس،  سناریوهای جنگ و سناریوهای جنگ مالی می تواند ابعاد جدیدی بخود گیرد.
سوال:  اکثریت مردم ونزوئلا  وضعیت موجود را چگونه ارزیابی می کنند؟
جواب:  اکثریت مردم مداخله خارجی نمی خواهند.  اکثریت مردم به قتل رسیدن مردم ونزوئلا را نمی خواهند. مردم ونزوئلا خواهان یک راه حل سیاسی و صلح آمیز هستند.  این وضعیت باید با کمک و شرکت همه آکتورهای سیاسی تضمین گردد.  عدم ثبات سیاسی و اقتصادی زندگی روزمره مردم را زیر و رو کرده است.  این که ونزوئلا با یک استیلای نظامی رو در روست، یک واقعیت است.  زیرا تمام قدم هایی که حکومت آمریکا برمی دارد، نشان می دهد که سناریوهای جنگ، دیر یا زود، تحقق پیدا خواهد کرد.  این وضعیت آگاهی اجتماعی ونزوئلا را تحت تاثیر قرار می دهد و دیر یا زود در مقابل آن سدی ایجاد می کند.
در عین حال تاریخ ونزوئلا اثبات کرده است که  ونزوئلا قادر به برطرف کردن این وضعیت است.  سیمون بولیوار 200 سال قبل موفق شد تا تمامی کشورهای آمریکای جنوبی را آزاد کند.  ولی امروز، بدون تردید، رفرانس، رهبر بزرگ انقلاب بولیواری هوگو چاوز است.  خاطره  چاوز، در کاراکاس و سرتاسر مناطق کشور بسیار زنده،  و در روح و روان مردم جاری است.  بنابراین، برای مقابله و برطرف کردن تهاجم جدید امپریالیستی هم  قدرت و هم امید وجود دارد.
2-   مقاله منتشر شده ی "جوزه براچو" سفیر ونزوئلا در آنکارا:
دکتر "جوزه براچو" Jose Bracho  در مقاله ای با عنوان "ونزوئلا، امروز و آینده آمریکای لاتین را تعیین می کند" به ارزیابی آخرین تحولات آمریکای لاتین پرداخته است.  او می نویسد:  حوادثی که در ونزوئلا جریان دارد در ورای دفاع از حکومت، و یا تلاش در از هم پاشاندن آن است، زیرا این حوادث سرنوشت ونزوئلا و آمریکای لاتین را تعیین خواهد کرد.
"دکترین مونرو" (1823) دکترینی بود در دفاع از حاکمیت آمریکای شمالی بر سراسر قاره آمریکا.  در مقابل آن "دکترین بولیوار" که بنیاد های آن با "گنگره یاناما" (1826) بوسیله سیمون بولیوار بوجود آمد، قرار داشت.  بولیوار رؤیای وطن بزرگ آمریکای لاتین از مکزیک تا آرژانتین را داشت.  این دو دکترین امروز در مقابل هم صف آرایی کرده اند.
با روی کار آمدن هوگو چاوز، دکترین بولیوار دوباره جان گرفت.  در مقابل، در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما، "تز سرنوشت باز" که اساس آن متکی به باورهای الهی و بنیادگرایانه است، از تسلط آمریکای شمالی بر سراسر آمریکای لاتین دفاع می کند.  "تز سرنوشت باز"، اولین بار توسط یک روزنامه نگار آمریکایی بنام John O Sullivan  در یکی از مقالات اش مطرح شد، که با تکیه بدان ایالت تگزاس از مکزیک تجزیه و به خاک آمریکا الحاق شد:   "برای حفظ آزادی و تضمین حکومت مان حق تسلط برتمامی قاره آمریکا از طرف خدا به ما اعطاء شده است.  همانقدر که درختی برای رشد به خاک و فضای لازم احتیاج دارد، در سرنوشت کشورمان نیز، توسعه ی مرزهای مان همان قدر حیاتی و محقانه است".  این باور اساس سیاست های امنیتی و دفاعی آمریکا را شکل می دهد.
در این رابطه بود که وقتی اوباما روی کار آمد مدل "قدرت عاقل" Smart Power خود را بر مبنای این تز قرار داده و اعلام کرد:  " خم کردن بازوهای حکومت ها و کشورهایی که در مقابل ما، مانع ایجاد می کنند، وظیفه ماست. برای عملی کردن خواست های مان باید بازوهای آنها را خم کنیم.  اگر ما دارای این دیدگاه واقع بینانه نبودیم، در اطراف مان انسان های بد نشو و نما می کردند.  شاید اگر تا این حد واقع بین نبودیم، هیچوقت نمی توانستیم به اهداف خود برسیم".
دکترین "قدرت عاقل" استفاده حداکثر از فشار دیپلماتیک و تهدید نظامی، برای رسیدن به هدف است.  این دکترین، نشان می دهد که تا چه حدی به "تز سرنوشت باز" وفادار، و  خواهان تداوم آن است.
قرار نامه ریاست جمهوری آمریکا به شماره  13.692 که در مارس 2015 انتشار یافت، ونزوئلا را کشوری "از لحاظ  منافع و امنیت آمریکا تهدیدی فوق العاده" تعریف می کند.  لذا وقتی بعد از اوباما ، ترامپ روی کار می آید، زمینه های قانونی اعمال فشار و تحریم های مالی علیه حکومت نیکلاس مادورو، که از سال   2013  ادامه دارد، تشدید شده  و ابعاد جدیدی بخود می گیرد.
در کتابچه ای که از طرف وزارت دفاع  - امنیت ملی آمریکا تحت عنوان، "جنگ غیر سنتی با عملیات و نیروهای ویژه"  (2008)  انتشار یافته است.  قید شده است که، آمریکا وظیفه دارد با کشورهایی که سیاست های آنان با منافع آمریکا در تضاد هستند، برای ایجاد "شرایط درگیری"، "دامن زدن به عدم ثبات"، از عملیات روانی (Opsic) تا ترور شهری، و حتی تحریم مالی استفاده کند.
تمامی روش های فوق بر مبنای "تئوری هرج و مرج سازنده" برژینسکی قرار دارد.  در این تئوری، کشورهایی که به هژمونی آمریکا سرخم نمی کنند، و کشورهایی که دارای منابع انرژی هستند، برای به تسلیم واداشتن آنها و سرنگون کردن سیستم موجود در آنها، از یک سری مراحل و اقدامات معین برای رسیدن به هدف بحث می شود.
تمامی مراحلی که در فوق بدان اشاره  شد، از جنگ روانی رسانه ای،  تا جنگ دیپلماتیک، مالی و اقتصادی و ترور شهری، در ونزوئلا بکار رفته است.  برای سرنگون کردن حکومت نیکلاس مادورو، می شود گفت که به آخرین مرحله رسیده است.  این مرحله، همان ایجاد رهبری موازی در کشور، اعلام به رسمیت شناختن حکومت موازی، و تامین هرگونه حمایت مالی و لوجستیک و نظامی از آن برای سرنگونی حکومت ونزوئلا است.
در اینجا از دو نظرگاه و موضع سیاسی تمثیلی در جهان آنتگونیستی می توان بحث کرد.  یکی حکومت هایی است که در بیعت به امپراتوری آمریکا تا آنجا پیشرفته اند که تاکنون نمونه اش دیده نشده است، مانند رئیس جمهور پرو  Pedro Pablo Kuczyaski که هیچ گونه مشکلی با آمریکا ندارد.  طرز حکومت او را به "سگی که روی قالی خوابیده و هیچگونه درد سری برای صاحب اش ایجاد نمی کند" تشبیه کرده اند.  و نیز رئیس جمهور شیلی Sebastian Pinera است.  در سپتامبر 2018 او وقتی با ترامپ دیدار می کرد با اشاره به 50 ستاره پرچم آمریکا گفته بود، "پرچم شیلی درست در قلب پرچم آمریکا قرار دارد". {یعنی ما هم، خود را جزو 50 ایالت آمریکا می دانیم}.  رئیس جمهور کلمبیا Ivan Duque در اثنای دیدار وزیر خارجه آمریکا پومپئه گفته بود، بنیانگذاران آمریکا از استقلال ونزوئلا دفاع کرده بودند".  در حالی که سیمون بولیوار گفته بود، "برادران ما در شمال، این جنگ {جنگ سیمون بولیوار با اسپانیایی ها} را بدون کوچک ترین عکی العملی نظاره می کنند".
این دو دیدگاه متضاد، را، ما در داخل ونزوئلا نیز شاهد هستیم.  در تظاهرات طرفداران هوگو چاوز{چاوزسیست ها} همیشه عکس های سیمون بولیوار، فیدل کاسترو، ساندینو، آلنده، "ماریاتگوئی" Mariatequi، چه گوآرا، حمل می شود، طرف مقابل عکس های "بت من" ، "سوپر من"، "زن فوق العاده" "آمریکای کاپیتان" که سمبل شخصیتهای رمان های کاریکاتوری آمریکایی هستند، حمل می کند.  پروژه های تاریخی "کلکتیوهای اجتماعی"، "مجالس محلی" که توسط چاوز ایجاد و در زمان مادورو ادامه یافت بر اساس دیدگاه حاکمیت ضد امپریالیستی قرار دارند.  در حالی که، کسی که خود را رئیس دولت موازی اعلام کرده است در لابراتووارهای پنتاگون پرورش یافته و توسط رسانه های بزرگ تغذیه می شود.  کسی که ادعای نمایندگی دموکراسی را دارد، حتی کوچکترین پایگاه مشروعی در ونزوئلا نداشته و با رای مردم نیز انتخاب نشده است.  این مکتب قدیمی تعظیم در برابر امپریالیسم، متاسفانه دوباره در منطقه سربرآورده و در فضای سیاسی برای خود جایی بازکرده است.  (1)
علی رغم تمامی تحریم های مالی، در جبهه  جنگ سیاسی - دیپلماتیک حکومت بولیواری پیروز شده است.  حتی در "سازمان کشورهای آمریکایی" و سازمان ملل متحد.   ولی حملات علیه حکومت ونزوئلا پایان نیافته، بلکه تشدید شده است.  در اینجا کسی اعتباری به حقوق قائل نبوده، و آشکارا، زورگویی و راهزنی حکفرما شده است.  متاسفانه وقتی فتیله آتش گرفت، کنترل آتش بسیار مشکل خواهد بود.  ولی علی رغم همه این ها، ما امیدواریم که به حق تعیین سرنوشت ملت ها، عدم مداخله در امور کشورها احترام گذاشته شود و با پایان یافتن این دیوانگی، امر صلح پیروز گردد.
3-  سخنرانی سفیر دائمی ونزوئلا "ساموئل مونکادا آکوستا" Samuel Moncada Acosta در سازمان ملل:
در 26 ژانویه، آمریکا با ارائه اسناد قلابی به شورای امنیت سازمان ملل، قصد فریب شورای امنیت سازمان ملل را دارد، زیرا در این اسناد آمریکا تلاش دارد که ونزوئلا را بعنوان کشوری که صلح و امنیت منطقه و جهانی را تهدید می کند، تصویر نماید.  آمریکا با این حرکت دست به قمار خطرناکی زده است.  برای مستعمره کردن دوباره ونزوئلا، نماینده مجلس ملی ونزئلا را بعنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا منصوب کرده است.  این حرکت هم به معنای زیر پا گذاشتن قانون اساسی  ونزوئلا، و هم به معنای زیر پا گذاشتن کلیه اصول و بنیادهای حقوق بین المللی است.
رهبر اپوزیسیونی که آمریکا از آن صحبت می کند، مامور آمریکاست.  هدف نهایی این اقدام،  اداره کشور ما بوسیله مامورانی که مستقیما از طرف آمریکا منصوب شده اند، می باشد.  مانند اداره ونزوئلا بوسیله یک شرکت نفتی خارجی، و بوسیله مدیران آن شرکت است.  اخیرا نیز، رسانه های بین المللی رهبر اپوزیسیون ونزوئلا (خووان گوایدو) را انگار که نماینده مشروع مردم ونزوئلاست به افکار عمومی جهان تبلیغ  می کنند.  آنها نه نماینده مردم ونزوئلا، بلکه مامورانی هستند که بنام آمریکا کار می کنند.  همچون مورد لیبی در سال 2011  آنها می خواهند "شورای موقت ملی" لیبی را اینبار به ونزوئلا  تحمیل کنند.
آنچه که اروپایی ها در قرن نوزدهم در آفریقا کردند، امروز آمریکا در قرن بیستم قصد دارد در آمریکای لاتین انجام دهد.  آنها ارزشی به حقوق و قوانین بین المللی قائل نیستند، وهدف شان غصب منابع ملی و حق حاکمیت ملی مردم ونزوئلاست.  آمریکا تهدید کننده ی اصلی صلح و امنیت در آمریکای لاتین و کارائیب است.  آمریکا با اعمال شانتاز به کشورهای دیگر قصد دارد تا حکومت دست نشانده خود در ونزوئلا را برسمیت بشناساند.  آنها بزرگترین غارتگران تاریخ، و فاشیست هایی هستند که خود را برتر از ملت های دیگر می دانند، و همچنان، به گفتمان نفرت خود ادامه می دهند.  متاسفانه اتحادیه اروپا نیز در تاریخ 30 ژانویه ، از زبان وزیر دفاع پرتغال به سنت های سابق خود ادامه و شریک غارت و مداخله نظامی آمریکا در ونزوئلا شده است.  در مقابل این همه اقدامات علیه ونزوئلا، اولین اقدام حکومت دست نشانده نیز در خواست از آمریکا برای مداخله در ونزوئلا است!  کدام رهبری در تاریخ، خواستار دخالت دشمن در کشور خود شده است، در عین حال از مردم خود خواسته است که او را برهبری کشور برگزینند؟  کدام رهبری در تاریخ خواستار غصب و غارت منابع کشور خود شده، و در عین حال از آن مردم خواسته است که او را بعنوان رهبر دولت قبول کنند؟
آمریکا تمامی دارایی های شرکت نفت ونزوئلا، نمایندگی های دیپلماتیک، و تمام دارایی های متعلق به ونزوئلا که در بانک های آمریکا ست را مصادره کرده است.  انگلستان همان معامله  را با رزرو های طلای ونزوئلا کرده و شریک غارت آمریکا شده است.  از طرف دیگر، سفارت آمریکا در کاراکاس و تفنگداران دریایی آمریکا وظیفه  حفاظت از این شخص را بعهده گرفته اند.  این شخص، سرخود به منصوب کردن نمایندگی های دیپلماتیک ونزوئلا دست زده، و علنا مردم را به عدم اطاعت از حکومت قانونی و مشروع ونزوئلا فرا می خواند.  کار به جایی رسیده است که "مارکو روبیو" Marco Rubio سناتور امریکایی بوسیله توییتر شخصی بنام Carlos Vecchio را که سابقا وکیل مدافع شرکت نفت Exxon Mobile آمریکایی در ونزوئلا بود، بعنوان یکی از اعضای هیئت نمایندگی ونزوئلا در کاخ سفید منصوب کرده، و مجلس ونزوئلا نیز آنرا تائید کرده است!
با این وجود، و علی رغم تمامی قانون شکنی ها و تحریکات و توطئه های آمریکا، آمریکا در نزد "سازمان کشورهای آمریکایی"، "شورای امنیت سازمان ملل متحد" و افکار عمومی جهان با شکست روبرو شده است.  از این رو، و اکنون در نظر دارد که به راه حل نظامی و اشغال ونزوئلا در رسیدن به هدف خود دست بزند.  لذا به بهانه "بحران انسانی"، و " مسئولیت حفاظت"  هدف مداخله نظامی در ونزوئلا را دنبال می کند.  (2)
در این شرایط، حکومت ونزوئلا به اساسی ترین اصول بنیادین سازمان ملل مراجعه می کند، و از تمامی دولت های جهان می خواهد که از این اصول دفاع کنند:   حاکمیت ملی، حق تعیین سرنوشت ملی، عدم مداخله کشورهای خارجی در امور داخلی کشورهای دیگر،  احترام به نهاد های موکراتیک، و عدم کاربرد تهدید و نیروی نظامی،  وظیفه اساسی و فلسفه وجودی سازمان ملل است.  صلح جهانی در گرو تامین و تضمین اصول فوق در جهان است.  ما خواستار رعایت و دفاع از اصول فوق بوسیله اعضای سازمان ملل هستیم.  ونزوئلا طرفدار صلح است.  هیچ کسی قدرت تجزیه و منفرد کردن ونزوئلا را ندارد.  ما در روند دومین جنگ رهایی بخش ملی خود هستیم.

توضیحات:

(1)  خووان گوایدا  Juan Guaido  کیست؟
خووان گوایدو (35 ساله) بیشتر شبیه  میخائیل ساکاشویلی  است، که در سال 2008 رئیس جمهور گرجستان شد.  زیرا وکیل تحصیل کرده آمریکا وقتی با انقلاب مخملی آمریکا به ریاست جمهوری گرجستان رسید 37 ساله بود.  Dan Cohen  (نویسنده و فیلم ساز) همراه Max Blumenthal (نویسنده و روزنامه نگار)  در سایت اینترنتی  Greyzone مقاله ای با عنوان "آفرینش خووان گوایدو:  چگونه رهبر کودتای ونزوئلا، در لابراتووارهای تغییر رژیم آمریکا، تربیت شد".  منتشر کردند.  بنظر آنها، خووان گوایدو نیز که عضو ناشناخته یک حزب دست راستی افراطی بود، مانند ساکاشویلی تربیت شده لابراتووارهای سیا برای "تغییر رژیم" است.  به نظر نویسندگان مخالف آمریکا این موضوع دارای یک تاریخچه ده ساله است.
همچنین، به نظر روزنامه نگار آرژانتینی Marco Terrugi و محقق ونزوئلایی  Diego Sequeraخووان گوایدو برای خالی کردن زیر پای حکومت سوسیالیستی  در واشنگتن تربیت شد.  بنظر آنها، داستان گوایدا از این قرار است:
در پنجم اکتبر 2005 یک گروه "رهبران دانشجویی" ونزوئلایی به بلگراد پایتخت صربستان آورده شدند.  آنها اعضای یک برنامه آمریکایی بنام  Centre for Applied Non-Violent Action and Strategies (CANVAS) (مرکز استراتژی ها و عملیات تطبیقی متکی به  عدم خشونت) بودند.  گروه CANVAS زیر چتر فعالیت National Endowment for Democracy (NED)   (موقوفه ملی برای دموکراسی) است، که یک موسسه موازی سازمان سیا است.  CANVAS  تشکیلات خواهر سوروس - سیا در صربستان بنام OTPOR است.  اداره کنندگان همه آنها NED - Statfor  است.  و وظیفه اصلی آنها نیز تغییر رژیم در کشورهای مورد هدف است. 
وظیفه اصلی گوایدا زمانی آغاز می شود که بعد از فارغ التحصل شدن از دانشگاه کاتولیک  Andreas Bello کاراکاس در سال 2007 به واشنگتن می رود و شروع به تحصیل در دانشگاه جورج واشنگتن می کند.  استاد او در دانشگاه شخصی بنام Luis Enreique Berribeitia  است.  او از مدیران ارشد و سابق    "صندوق بین المللی پول (IMF) است.  او از پیش کسوتان اقتصاد نئو لیبرال در آمریکای لاتین محسوب می شود.   گوایدو در سن 27 سالگی رهبر تظاهرات ضد حکومتی در ونزوئلا می شود.  رفیق دیگر گوایدا از CANVAS جوان دیگری است بنام Yon Goigochea که او هم از رهبران تظاهرات خیابانی است.  این جوان از طرف "انستیتوی Cato میلتون فریدمان"  شایسته جایزه ی "آزادی پیشرو"  تشخیص داده شده و مبلغ 500 هزار دلار دریافت می کند.  در این گروه همچنین جوانی از خانواده اشرافی و ثروتمند نفتی ونزوئلایی است بنام  Leopold Lopez این گروه  که خود را "نسل 2007" می نامد، از سال 2010 هر ساله از "کمک های آمریکا" USAID بین 50- 40 میلیون دلار دریافت کرده است.
آنها در سال 2010 در هتل Fiesta Mexicana در مکزیک، گردهم می آیند تا نقشه سرنگونی حکومت چاوز را طرح ریزی کنند.  ولی مکاتبات آنها و سایر اطلاعات آنان بوسیله حکومت ونزوئلا کشف می شود، عده ای دستگیر و زندانی و عده ای دیگر نیز فرار می کنند.  با دستگیری ها و کشف مکاتبات آنها نقش اساسی سازمان سیا در کودتا علیه چاوز بر ملاء می شود.  ولی سازمان های حقوق بشر آمریکایی بلافاصله آنها را "قهرمانان دموکراسی" اعلام می کنند.  یکی از هماهنگ کنندگان اصلی این گروه، که در واقع از رهبران و معماران اصلی و پشت پرده هستند "الیوت آبرامز" چهره معروف سیا، مسئول کشتار صدها هزار نفر در کشورهای آمریکای مرکزی است، که چند هفته قبل بوسیله ترامپ به نمایندگی ویژه امور ونزوئلا منصوب شد.
گوایدا یکی از اعضاء ساده ی حزب دست راستی افراطی بنام "اراده خلق" بود، که از کمک های آمریکا نیز برخوردار بود.  گوایدا در مدت کوتاهی به رهبری این حزب رسید.  این حزب 15- 10 است که رهبری تظاهرات خیابانی علیه حکومت را در دست دارد.  هدف اصلی گوایدو، و "نسل 2007" آماده کردن زمینه مداخله آمریکا در ونزوئلا، بعبارت دیگر،  تامین "مداخله انسانی" یعنی کودتا در ونزوئلاست.  تحولات و حوادث آینده ونزوئلا نشان خواهد داد که آیا گوایدا نیز به سرنوشت ساکاشویلی دچار خواهد شد یا نه ؟
(2)  میشل شوسودوفسکی، و مداخله نظامی آمریکا در ونزوئلا
پروفسور میشل شوسودوفسکی  Michel Chossudovsky تحلیلگر سرشناس "گلوبال ریسیرچ"  Global Research  (کانادایی)، اخیرا مقاله تحت عنوان Ides of March نوشته و دقت ها را  به روز 15 مارس جلب کرده است.  بنظر شوسودوفسکی آمریکا در حال تدارک حمله به ونزوئلا است.  15 مارس Ides of March ( Ideus martiae)  در تقویم رم باستان به معنای تسویه حساب، انتقام، و به معنای آغاز لشکرکشی های نظامی است.  زیرا ماه مارس آغاز بهار و مناسب شدن شرایط طبیعی برای لشکر کشی است.  یعنی مناسب شدن زمان و شرایط برای لشگر کشی و جنگ.  کلمه مارس در لاتین نیز به معنی "خدای جنگ" است.  15 مارس در عین حال روز سوء قصد، به "ژولیوس سزار" امپراتور رم در 44 قبل از میلاد و قتل وی است.   همچنین، روز 23 مارس نیز، در تقویم  رم، روز رسمی آغاز لشکرکشی های امپراتوری رم قید شده است.
به نظر شوسودوفسکی، بنیانگذاران آمریکا از یک طرف تحت تاثیر انقلاب فرانسه و از طرف دیگر تحسین کنندگان یونان و رم باستان بودند.  امروز رهبران آمریکا، این سنت رم باستان را چنان از آن خود کرده است که اکثریت قریب به اتفاق لشکر کشی های آمریکا به کشورهای دیگر، بعد از جنگ جهانی دوم در این ماه اتفاق افتاده است.  به تاریخ های زیر دقت کنید:
جنگ ویتنام 8 مارس 1965
جنگ یوگسلاوی (حمله ناتو به یوگسلاوی) 24 مارس 1999
1
جنگ لیبی (حمله ناتو به لیبی) 19 مارس 2011
جنگ یمن (حمله عربستان سعودی با هدایت آمریکا به یمن) 25 مارس 2015
جنگ اول خلیج با اینکه در 17 ژانویه 1991 آغاز شد، ولی قتل عام توده ای مردم عادی و سربازان بی سلاحی که شهر بصره را ترک می کردند در 2 مارس 1991 اتفاق افتاد.
جنگ افغانستان، تنها استثناء در این میان، جنگ افغانستان است که در اکتبر 2001 آغاز شد.

شوسودوفسکی از ترامپ، پنس، بولتون و پومپئو بعنوان "چهار سوار سرنوشت" نئوکان و فاشیست نام می برد، و معتقد است که در ماه مارس، آنها در تدارک حمله به ونزوئلا هستند.
منابع:
Black Athena: The Afroasiatic Roots of Classical Civilization (The Fabrication of Ancient Greece 1785-1985( )Kara Atena, Martin Bernal, Özcan Buze, kaynak yayınları 254 Istanbul)

علی قره جه لو  

15 مارس 2019



No comments: