May 21, 2018

سیاست ورزی در ترکیه، در امتحان برخورد به آمریکا - ایران و ترکیه هر دو، در محاصره آمریکا

رفعت باللی - ترجمه ی: علی قره جه لو

هم چنانکه انتظار می رفت، دانلد ترامپ اعلام کرد، و آمریکا از قرار داد اتمی کنار کشید.
سوال روز این است:  آیا می توانیم بگوئیم که تصمیم آمریکا چه ربطی به ما دارد؟  آیا می توانیم  خود را کنار بکشیم، چون هدف آمریکا ایران است؟   صریحا می گویم،  کسی دچار خیال بافی نشود.  واشنگتن، امکان کنار ایستادن به ترکیه نمی دهد.
فراموش نباید کرد:  ترامپ تنها ایران را تهدید نکرد.  ترامپ گفت:  ابتدا، تحریم علیه ایران دوباره آغاز خواهد شد.  در عین حال، کشورهایی که تحریم علیه ایران را مراعات نکنند، آنها را نیز تحریم خواهد کرد.

حکومت اعلام کرد:  "ترکیه به تحریم ها نخواهد پیوست".  زیرا احتیاجات ملی مان آنرا ایجاب می کند.  معنایش این است، ترکیه نیز مورد هدف تحریم های آمریکاست.
به تحولات موازی با اظهارات ترامپ بنگریم.  ابتدا بخش اقتصادی.  دو چیز آغاز به صعود کرد، اول قیمت نفت، دوم قیمت ارز.  هر دو دارای اهمیت حساسی هستند.  خطرات در اقتصاد ترکیه سنگین تر می شوند.
دقت کنید، حکومت در حال آماده باش است.  رهبران اقتصادی در بئش تپه  Beştepe {کاخ ریاست جمهوری} گرد هم آمدند.  تلاش می کنند، که کنترل از دست شان خارج نشود. 
در این شرایط، اسرائیل می خواهد بحران را تبدیل به فرصت کند.  قصد دارد در زمان کوتاه به نتیجه برسد.  از منظر ترکیه سه حمله مهم است:
اول:  مانور نظامی مشترک.  کشورهایی که به مانور پیوستند، آمریکا، اسرائیل و یونان هستند.  مانور در 26 مارس از جزیره کرت آغاز و در 5 آوریل در بندر حیفا در اسرائیل خاتمه یافت.  همه می دانند، هدف اصلی ترکیه است.  البته، سوریه، ایران و روسیه نیز در هدف هستند.
دوم:  بین اسرائیل، یونان و قبرس جنوبی (بخش یونانی) در مورد گاز مدیترانه شرقی، اتحادیه ای تشکیل شد.  نخست وزیر اسرائیل بنیامین ناتانیاهو، نخست وزیر یونان الکس چیپراس، رئیس جمهور قبرس جنوبی نیکوس آناستاسیادیس در قبرس گرد هم آمده و به توافق رسیدند. {8 مه 2018}  گاز شرق مدیترانه با 1880 کیلومتر خط لوله از طریق دریا، ابتدا به یونان و سپس به کشورهای اروپایی منتقل خواهد شد.
هدف، کنار گذاشتن ترکیه از معادله انرژی است.  زیرا قرار بود، گاز شرق مدیترانه از طریق ترکیه انتقال یابد.  یعنی هدف، باز هم ترکیه است. 
سوم:  اسرائیل هم زمان با اظهارات ترامپ، وارد عمل شد.  به هدف های نزدیک دمشق حمله موشکی کرد.  باید اعتراف کرد، که سیستم دفاع هوایی سوریه خوب کار کرد.  حمله خنثی، و بی اثر شد.  ولی، به اشاراتی که از طرف اسرائیل می شود باید دقت کرد.  حکومت صهیونیستی در بن بست است.  زیرا موجودیت اش مطرح است.  از این رو،  در پی توطئه های جنگی است تا بتواند، آمریکا را نیز وادار به مداخله کند.  نتیجه، باید آماده باشیم، زیرا خطر جنگ در منطقه افزایش یافته است.
در اینجا یک جمع بندی کوچک کرده و روی برخی از واقعیت ها تاکید می کنم:
1)  آمریکا و اسرائیل محور شر در منطقه هستند.  عربستان و امارات متحده تفرعات اند. 
2) از هم اکنون آماده شویم، محور بحران به شرق مدیترانه و دریای اژه گسترش پیدا کرده است.  هدف محاصره ترکیه است.  با اسرائیل اول  و دوم {کردستان مستقل} از جنوب، و با یونان تحت حمایت آمریکا و اسرائیل از طریق مدیترانه، و دریای اژه.
3)  ترکیه در بحران سوریه چه کرد؟  ابتدا در جبهه آمریکا قرار گرفت و در باطلاق گیر کرد.  سپس:  به سوی اوروآسیا سمت گیری کرد.  اکنون با روسیه و ایران مشترکا حرکت می کند.  در سایه آن توانست هم عملیات "الباب" و هم عملیات "عفرین" را انجام دهد.
4)  جبهه کشورهای منطقه در کرکوک نیز به نتیجه دست یافت.  پروژه اسرائیل دوم {استقلال کردستان عراق} با خاک یکسان شد.
5)  هدف محاصره کنونی به تسلیم واداشتن ترکیه است.  چه با جنگ، و چه بدون جنگ.  برای ترکیه راه حل معلوم است.  تنها نماندن.  ایجاد زنجیره ای از اتحاد ها.  آمریکا و اسرائیل چه کردند؟  بحران عراق و سوریه را به سمت شرق مدیترانه و دریای اژه گسترش دادند.  ترکیه  نیز بایستی از دشمنان اش بیاموزد.  اتحادی را که در عراق و سوریه بوجود آورد {با روسیه، ایران، عراق}  تا دریای اژه گسترش دهد.
یعنی:  اتحاد ترکیه، روسیه، ایران، عراق، و نیز با پیوستن سوریه به این جبهه. این اتحاد در کرکوک، الباب، و عفرین آزمایش شد و نتیجه داد. بهمان ترتیب در شرق دریای مدیترانه و اژه نیز می تواند به نتیجه برسد.  چین را نیز می توانیم وارد این اتحاد کنیم.
سوال این است:  کشورهای دیگرچرا باید از ترکیه حمایت کنند؟  منافع آنها در شرق مدیترانه و دریای اژه چیست؟  روشن است، عقل استراتژیک نیروهای ارورآسیا سرجای خود است.  آنها نمی خواهند که شرق مدیترانه و دریای اژه تحت کنترل آمریکا و اسرائیل در آید.  از این رو، در اتحاد با ترکیه و همراه ترکیه حرکت خواهند کرد.
در اینجا مشکل خود ترکیه است.  حکومت ترکیه نمی تواند گره اسد را که خود بوجود آورده است، باز کند.  در مقابل حاکمین ترکیه دو راه وجود دارد.  یا باید روابط با سوریه را عادی کرده، و از این طریق اتحاد منطقه ای را تا دریای مدیترانه و اژه گسترش دهد و یا در مدیترانه و اژه تنها بماند.  راه دوم راهی است که به تسلیم منتهی می شود.  (1)
حال بیائیم به نتیجه گیری امروز، و رابطه آن با انتخابات ریاست جمهوری.  به 24 ژوئن، 45 روز مانده است.  احزاب و کاندیداهای ریاست جمهوری، در اتحادهای سیاسی داخلی مورد امتحان قرار نخواهند گرفت.  امتحان اصلی در سوریه، در عراق، در شرق مدیترانه و اژه است.  جان کلام در اینجاست، در این مناطق، علیه ائتلاف آمریکا، همراه کدام کشورها حرکت خواهیم کرد؟
خواهیم دید، کدام کاندیداها به پروژه آمریکا - اسرائیل تسلیم خواهند شد؟  و کدام کاندیداها راه مقاومت را انتخاب خواهند کرد؟  تاریخ، آنهایی که بخاطر ترکیه مقاومت کردند را، خواهد نوشت.
توضیح مترجم:
(1)  اردوغان به لحاظ ایدئولوژک یک فرد مذهبی و متعصب سنی، و منسوب به  "طریقت نقش بندی" یکی از ارتجاعی ترین طریقت های مذهب سنی است. او در عین حال متحد و حامی سرسخت "اخوان المسلمین" در مصر و سوریه  است.  گرفتار شدن در چمبره ی باورهای مذهبی عقب مانده ی وی و پیشینیان اش، تاکنون، سبب لطمات سیاسی -  اقتصادی - امنیتی جبران ناپذیری علیه ترکیه شده است.  دفاع اردوغان از اخوان المسلمین مصر و سوریه موجب قطع کامل روابط ترکیه با این کشورها گشته، و بویژه، دشمنی با بشار اسد، ترکیه را از یکی از متحدین اصلی اش در مبارزه علیه آمریکا و متحدین اش در منطقه محروم کرده است.  پیشینیان اردوغان از جمله "تورگوت اؤزال" در سالهای 80 از قیام اخوان المسلمین در حلب، علیه حکومت حافظ اسد، پدر بشار اسد، سرسختانه حمایت کردند، که نتیجه آن معامله به مثل کردن حکومت سوریه و اجازه دادن به  "پکک" PKK  به برپایی پایگاه در سوریه، علیه ترکیه گردید.  زیان سیاست های مخرب فوق متوجه ترکیه و نفع اش عاید کشورهای امپریالیستی حامی پکک گردید.  

**********

ایران و ترکیه هر دو، در محاصره آمریکا
رفعت باللی (14 مه 2018)
ترجمه ی:  علی قره جه لو
در غرب آسیا  بازی بزرگی در جریان است.  ترکیه و ایران، هر دو یکجا در دو جبهه مود هدف اند.  هدف جبهه آمریکا - اسرائیل روشن است:  جدا کردن، منزوی کردن، به تسلیم  واداشتن، و قطعه قطعه کردن کشورهای منطقه، بویژه ترکیه و ایران.
موضوع نوشته قبلی (10 مه 2018)  ترکیه بود.  خلاصه اش چنین بود:  آمریکا و اسرائیل می خواهند ما را در دو جبهه محاصره کنند.  در سوریه و عراق با اسرائیل دوم {کردستان مستقل تحت الحمایه آمریکا و اسرائیل}، در شرق مدیترانه و دریای اژه با یونان و قبرس جنوبی.  البته همه آنها پیاده نظام اند، نیروی اصلی و پشت سر آنها آمریکا و اسرائیل اند.
امروز در مورد ایران سخن خواهیم گفت.  تحولات در صحنه چنین است:  آمریکا و اسرائیل متفقا حمله کردند، یکی از جبهه سیاسی، و دیگری در جبهه نظامی.  حمله سیاسی از طرف واشنگتن انجام شد.  دانلد ترامپ اعلام کرد ( 8 مه 2018) آمریکا از قرار داد اتمی با ایران کنار کشید.  همان شب، اسرائیل وارد عمل شد، و شروع به بمباران پایگاههای نظامی سوریه نمود.  ادعایش این بود،  آنها ، هدف های نظامی متعلق به ایران بود.  منابع دمشق این ادعاها را رد کردند.  "نه، همه آنها متعلق به سوریه بودند".
آنچه که در جبهه سیاسی اتفاق افتاد از این قرار است:  ترامپ گفت، ما از قرار داد کنار کشیدیم.  امضاء کنندگان دیگر از جمله روسیه و چین از ابتدا طرفدار تداوم توافق نامه بودند.  انگلستان و آلمان و فرانسه، تردید نشان ندادند، هر سه به ترامپ اعتراض کردند.  حمایت از آمریکا بسیار بی رمق بود.  تشویق کنندگان خروج آمریکا از قرارداد عبارت بودند از، اسرائئیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و بحرین.  معنایش این است که آمریکا در حمله سیاسی اش تنها مانده است.
ولی در صحنه نظامی، کارها متفاوت به نظر می رسد.  قبول باید کرد:  سیاست تهاجمی اسرائیل با اعتراضات قدرتمند مواجه نشد.  از روسیه آغاز کنیم،  وقتی اسرائیل در سوریه، ایران را مورد هدف قرار می داد، مسکو، یک موضع "میانه" گرفت.  معاون وزیر خارجه روسیه "مخائیل بوگدانف" اظهار داشت:  "با طرفین تماس گرفتیم، همه را به دعوت به اعتدال می کنیم" (10 مه 2018).  منظور از همه، سه کشور اسرائیل، ایران و سوریه است.  باید دانست، اسرائیل قبل از حمله روسیه را در جریان گذاشته بود.
در حالی که در اوایل فوریه، روسیه موضع متفاوتی گرفته بود.  "اگر اسرائیل مستقیما مواضع سوریه را مورد حمله قرار دهد" ... که نتیجه آن سرنگونی هواپیمای اسرائیل بود.  (10 فوریه 2018)  بعد از سال ها، این قدم متفاوت روسیه بود.  همه فکر کردند که روسیه نیز وارد ماجرا شده است.  ظاهرا به نظر می رسد که روسیه در این مرحله خواهان بحران نظامی با آمریکا و اسرائیل نیست.  البته وضعیت قابل درکی است.  زیرا،  جنگ های وکالتی از طریق سازمانها در سوریه به پایان رسید، و اکنون در خط جبهه، دولت ها صف آرایی کرده اند.  به صحنه بنگریم:
جبهه آتلانتیک:  آمریکا، اسرائیل، فرانسه، عربستان سعودی
جبهه اوروآسیا:  در راس آن صاحب خانه سوریه، روسیه، ایران، ترکیه.  نتیجه، خطر جنگ بین دولتها وجود دارد.
در این چارچوب به موضوع ایران ادامه دهیم.  به نظر می رسد،  شاهین ها (جناح افراطی و جنگ طلب هیئت حاکمه آمریکا) و "بلوک لیکود" در اسرائیل محاسبه ای کرده و می خواهند با تحریم و تهدید نظامی امتیازات بزرگی از ایران بگیرند.  آنچه می خواهند، عبارتند از:
1)  ایران باید برنامه موشک های بالیستیک دور برد خود را تعطیل کند.
2)  حضور نظامی ایران در سوریه باید خاتمه یابد.
اگر ایران قبول نکند؟  آمریکا و اسرائیل در این موضوع بی پروا هستند.
1)  علیه ایران تحریم ها را آغاز خواهند کرد.  ترامپ به همه کشورها هشدار داد، کشورهایی که تحریم ها علیه ایران را مراعات نکنند، آنها را نیز تحریم خواهند کرد.
2)  رهبر سوریه بشار اسد را با مرگ تهدید کردند.  وزیر انرژی اسرائیل "یووآل استینیتز" گفت، "اگر اسد، اجازه ادامه انجام عملیات به ایران در خاک سوریه بدهد، اسد را نابود و رژیم اش را تغییر خواهد داد"  (6 مه 2018)
طرفداران آتلانتیک چرا از موشک ها می ترسند؟  روشن است، موشک های بالیستیک دارای دو ویژه گی هستند:  دارای برد طولانی هستند، و می توانند کلاهک های اتمی و شیمیایی حمل کنند.  ادعا می شود که تهران دارای موشک هایی با برد 3- 2 هزار کیلومتر است، وحتی در آینده نزدیک خواهد توانست برد آنها را به 5 هزار کیلومتر برساند.
طبق ادعای طرفداران آتلانتیک، اگر ایران صاحب موشک های بالیستیک شود تمام هدف های غرب را که در تیررس 3-2 هزار کیلومتری هستند، می تواند مورد حمله قرار دهد.  اسرائیل، بخشی از اروپا، عربستان سعودی، دریای سرخ در تیررس قرار می گیرند.  برای آتلانتیک مسئله، مسئله "امنیت اسرائیل" است.  بدین دلیل است که خواهان ممنوعیت موشک های بالیستیک برای ایران هستند.
مسئله دیگر طرفداران آتلانتیک، حزب الله لبنان است.  همه می دانند، حزب الله دارای ظرفیت بالای جنگی است.  انبار موشکی آن کمتر از صد هزار موشک نیست.  در جنوب لبنان و سوریه موضع گرفته است.  یعنی هم بیخ گوش اسرائیل، وهم می تواند از طریق ارتباط زمینی عراق و سوریه، مدام از ایران کمک دریافت کند.
آمریکا و اسرائیل در مرز سه کشور می خواهند منطقه حایل بوجود آورند:  در مرز سوریه و عراق، در مررز سوریه و اردن، و در مرز سوریه و اسرائیل.  هدف شان روشن است:  قطع ارتباط زمینی ایران با شرق مدیترانه، تبدیل رژیم سوریه به رژیمی ضعیف، درمانده و دست نشانده، و قبولاندن سیستم فدرال به سوریه {مانند نمونه عراق} و قطع خطوط  لوجیستیک حزب الله.
طرح فوق را در گذشته در عراق آزمایش کردند.  یعنی اگر، اقدام به استقلال بارزانی موفق می شد، مرز عراق و سوریه تماما بسته می شد.  از این طریق هم راه ایران بسته می شد و هم، دولت دست نشانده با کریدوری به دریای مدیترانه وصل می شد.  در این شرایط سهم ترکیه هم معلوم بود.  از مرز ایران تا بندر اسکندرون از طرف جنوب به محاصره در پمی آمد.
امروز وضعیت در مرزها از چه قرار است؟
در نزد افکار عمومی ترکیه زیاد از آن بحث نمی شود، ولی دو سوم مرز سوریه و عراق تحت کنترل پکک/ پید است.  بدین دلیل است که آمریکا و اسرائیل نمی خواهند کارت پکک را از دست بدهند.
جبهه آتلانتیک، با خروج از قرارداد اتمی، راندن اسرائیل علیه سوریه و ایران، بعد از بهم خوردن بازی در کرکوک،  دست به بازی جدیدی  در کرکوک کرد.  اگر به بهانه خارج کردن ایران از سوریه، رژیم سوریه  دچار عجز شود، و خطوط لوجیستیک حزب الله قطع گردد، سوریه نخواهد توانست حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خود را حفظ کند.  در اینصورت مانعی سر راه جنگ های مذهبی - قومی و تحقق پروژه اسرائیل دوم نمی ماند.
خلاصه:
اگر منطقه، بویژه ترکیه و ایران مقاومت نکنند، روسیه بخاطر آنها مقاومت نمی کند، حتی سعی می کند نمدی از این راه برای خود دست و پا کند.  "ملا عبدالحق"، شاعر خلق، 150 سال پیش نوشته بود:  "آماده جنگ شو، اگر خواهان صلح و صلاح هسی".  ما نیز امروز در همین احوال هستیم، اگر احتمال جنگ را قبول کرده و آماده باشیم، فقط در ان صورت است که می توانیم از جنگ جلوگیری کنیم.


No comments: