Apr 2, 2015

خاطره گذری به یونان

نویسنده: الکساندر کلاب ؛ ترجمه:  هدایت سلطانزاده

در جنوب بوداپست شهرکی هست که مجارها آنرا گورگوفالوا یا دهکده یونانی ها می نامند.نام رسمی این شهرک بلویانیس است که از نام نیکوس بلو یانیس ، فرمانده کمونیست در جنگ داخلی یونان برگرفته شده است.بعداز شکست چپ ها در سال ۱۹۴۹، عده ای از کمونیست ها به یوگسلاوی گریختند ، عده ای دیگر به آسیای مرکزی رفتند ، گروهی نیز در جلگه بزرگ مجار، همین شهرک مهاجر نشین یونانی را بنا نهادند.آنها میخواستند تا زمان دوباره جمع شدن چپ ها در یونان ، فقط برای چند ماهی در آنجا بمانند. کلوپ فوتبال آنها بنام پارتیزان ، در خارج از شهرک ، یک زمین چمن درست کرد.روزنامه آنها تحت عنوان مبارزه توده ای ، جنگ داخلی را بصورت مطبوعاتی  همچنان ادامه می داد.نام میدان شهر ، لنین تِر ، با تصویری از کلید آبی یونانی سنگ فرش شده است. هرسال نیز به  هر محصلی که بهترین کپی از نقاشی بلویانیس پیکاسو , مردی با گل میخک سرخ ، را کشیده باشد جایزه داده می شود. بعد از سقوط نظامیان کودتاچی ، پاره ای از سکنه این شهرک به یونان باز گشتند.بخش بزرگی از آنان نیز بعد از ۱۹۸۹ روانه کشور خود شدند. اکنون هیچیک از بچه های آنان به زبان یونانی حرف نمی زنند، هرچند که مدرسه محل ، اقدام به آوردن مهاجرین یونانی در بوداپست برای تعلیم آنها کرده است. وقتی از یکی از مهاجرین پیشین پرسیدم که نظرش در باره «سیریزا» چیست، در پاسخ از من پرسید، آیا آلکسی سی پیراس  هنوز خودرا از قید کلیسا رها کرده است یا نه . در کافه پلاتان  در خیابان زارافیتس ، آخرین نامه های اصلی بلویانیس در کنار یک تلویزیون  کهنه و قدیمی و زیر قاب عکسی از فردریش انگلس نگهداری شده است.

سیرازا ، موفق ترین دست آورد چپ هائی است که در داخل کشور باقی ماندند. نخستین گام جدی آنان که به پیروزی در انتخابات منتهی گردید ، در سال ۱۹۹۲ برداشته شد .در آن سال ، ائتلافی تحت عنوان «سیناس پیس موس» چپ هائی را که بعد از جنگ داخلی در کشور باقی مانده بودند ، گرد هم آورد که در مجموع ، «اوروکمونیست » بودند و بسیاری از آنان از محل هائی نظیر بلویانیس باز گشته بودند و همچنان کمونیست های اورتدوکس بشمار می آمدند.سه سال بعد ، تقریبا نیمی از کمونیست های اورتدوکس ، از ائتلاف بیرون رفتند ، زیرا که فکر می کردند  در جهت منافع سرمایه داری امتیازات زیادی داده شده است. آلکسی سیپیراس ، فرزند ناهمراه خانواده ای از مهندسین عصو «پاسوک» (جنبش پان هلنی سوسیالیست ) ، که در هنگام انشعاب ۱۸ ساله بود ، با اوروکمونیست ها باقی ماند. هدف « سیناس پیس موس» ایجاد یک چپ «واقعی» در یونان بود. در ۱۹۸۱ ، آندره آس پاپاندروس با وعده اینکه پاسوک ، سوسیالیسم را به یونان باز خواهد گرداند ، به مبارزه انتخاباتی آغاز کرد. ولی «دهه پاسوک» در سالهای ۱۹۸۰ ، فقط به امتیاز دهی  هرچه بیشتر به اطرافیان حکومتی تبدیل گردید که پاسوک با وعده ازبین بردن آنها سر کار آمده بود. بعد از مرگ پاپاندروس ، « پاسوک جدید» ، از اواخر سال های ۱۹۹۰ ، که به سیاست سرمایه گذاری خارجی و خصوصی کردن ها روی آورد ، « سیناس پیس موس» به کانون عناصر چپ رادیکال تبدیل گردید. کله تیز هائی که از خروج خود از ائتلاف پشیمان شده بودند ، دوباره به آن بازگشتند و نخستین گروه های بعد از جهانی شدن بهم پیوستند.ایده محوری این بود که در پارلمان ، رادیکالیسمی نمایندگی شود که تا آن زمان که در «دی.ان.ای» آنان یک رآی دادن مکانیکی به پاسوک وجود داشت. «آلکسوس آلوانوس»، رهبر فکری سیپیراس ، بمن گفت : « ولی پیش بینی  عمق پایگاه  توده ای رای پاسوک دشوار بود.  ارائه صرف آلترناتیو انتخاباتی کافی نبود.ما باید گام های جدی تری بر میداشتیم. بنابراین ، « سیناس پی موس » اقدام کرد به جلب فمنیست ها ، سبزها و فعالین جوان. اینها همان « پاره های کوچک» بودند که در سال ۲۰۰۴ در « سیرازا» گرد هم آمدند. اوروکمونیست ها در منتهی الیه جناح راست همه این پاره های کوچک قرار داشتند.از آن زمان ببعد ، اختلاف بین بنیانگذاران طرفدار اروپا ، و جناح ضد اروپائی سیرازا ،  که از سال های ۲۰۰۰ ببعد وارد حزب شدند ، از قبل نیز  وجود داشته ، و لی بعد از آغاز بحران اقتصادی  که ورود به سیل وار به آن آغاز گردید، شدید تر شده است.

سیرازا بعد از بقدرت رسیدن در ۲۵ ژانویه ، به یک سلسله اقدامات سمبولیک و اضهار نظر ها پرداخت تا نشان دهد که هنوز به چپ «واقعی» تعلق دارد. آلکسی سیپیراس از «قیصریانی»، محل قتل عام  پارتیزان های کمونیست  توسط نازی ها در ماه  مه سال ۱۹۴۴بازدید کرد.بنا شد که خصوصی کردن «پیرائوس » توسط کمپانی کشتیرانی چینی «کوس کو» مجددا در جهت منافع خلق یونان مورد بررسی قرار گیرد.طرح هائی برای بستن مراکز باز داشت پناهندگان اعلام گردید. پلیس دیگر اجازه نداشت که مهاجرین غیر قانونی را یک در میان مورد تفتیش قرار دهد. باید به همه کودکانی که والدین شان مهاجر بود ، حق شهروندی داده شود.پلیس ضد شورش ، یعنی « واحد های برقراری مجدد نظم» دیگر مجاز به حمل اسلحه نبود. اکثریت نمایندگان پارلمانی سیرازا نیز قسم مدنی خوردند و نه مذهبی .

برای یک حزب چپ در یونان رسیدن به قدرت یک چیز ، و برای اعضای آن اظهار نظر های علنی شبیه گروه مطالعه انتقادی، یک چیز دیگر است .کابینه « سیپیراس » را عمدتا کسانی تشکیل می دهند که تحصیلات دکترا دارند و بیشتر با « اصول حکومتی» آشنا هستند تا حکومت کردن. پست « وزارت نظم عمومی» به « جیانیس پانوسیس » سپرده شده است که یک جرم شناس است. وزارت « کشتیرانی» به «گیره اوس  استاتاکیس » ، تاریخ نگار طرح مارشال واگذار گردیده است.  امور محیط زیست را یک زیست شناس اداره می کند. «آریستیدس بالتاس »، فیلسوف ، وزارت آموزش ، و  «کوستاس فوتاکیس»  ، متخصص فیزیک لیزری ، مسئولیت  امور تحقیق را بر عهده گرفته است. چپ اورو کمونیستی که نسل قدیمی افراد آکادمیک سیرازا را پرورش داده است ، پرورش یافتکان سیستم  دانشگاه یونان است. بسیاری از آنان تحصیل کرده های دانشگاه پانتئيون و متخصص در تئو ری سیاسی و اجتماعی در آتن بوده   و یا دانشگاه های منطقه اند که در  دوره حکومت کودتائی سرهنگان بنیانگذاری شدند و در سال های حکومت پاسوک ، به نخستین کانون های سیاسیشدن  تبدیل گردیدند.

پیروزی سیرازا ، بر گریز مغزها نیز اثر وارونه ای گذاشت. یک سال قبل ، « رانیا آنتونوپولوس » مدیر اقتصاد و برابری جنسیتی در انستیتوی لٍوی در کالج بارد نیویورک بود و تخصص خود در اقدامات تضمینی اشتغال در هند را  در سال های ۱۹۷۰گذرانده بود.« در سال ۲۰۱۲  ، من به نشریه « آوی گی»  ( گوش کن ) که روزنامه آنلاین سیرازا بود ، پیامی با این مضمون فرستادم: در تماس باشیم. نام من رانیا آنتولوپولوس است. آنچه که امروز در یونان می گذرد ، من از نزدیک شاهد آنها در آمریکای لاتین بوده ام. اگر کاری از دست من بر می آید که بتوانم برایتان انجام دهم ، تردیدی در این باره نداشته باشید». روز بعد ، « یوکلید ساکا لوتوس» ، به پیام وی جواب داد و آنتونو پولوس از هر چند ماهی به یونان سفر می کرد و با رهبران سیرازا ملاقات داشت.اکنون او معاون وزیر کار است. او می گوید : « من علاقه ای به سیاست ندارم و نمی خواهم هم در سیاست بمانم. سیرازا ازمن چنین در خواستی کرد و من این را از روی میهن دوستی خود انجام می دهم».

سیرازا تمایلات آکادمیک خود را پنهان نکرده است.  در خیابان « سیری» که قلعه چپ ها در آتن بشمار می آید  ، کمی پائین تر از ساختمان ستاد مرکزی مخروبه سیرازا ، انستیتوی نیکوس پولانتزاس قرار دارد. این انستیتو  اطاق فکر سیرازا است  و بیشتر از دویست روشنفکر حزبی ، که غالبا اقتصاد دان هستند ،از سال های ۱۹۹۷ در آنجا به ژرفا بخشیدن  اندیشه های خود مشغول بوده اند، بیش از بیست سازمان مشابه در سرتاسر اروپا ، نظیر « بنیاد روزا لوکزامبورگ » در آلمان ، « فضای مارکس » در فرانسه ، هر هفته برای گفتگو به آنجا می آمدند. چاپخانه ای بنام « نیسوس» ، هرسال چندین مجلد از کارهای تحقیقاتی افراد حزبی را منتشر میکند.از جمله اثار تحلیلی اعضای انستیتو ، می توان از « اقتصاد سیاسی قرضه های عمومی» توسط « نیکوس تئو کاراکیس» ، « توسعه ، باز سازی مولدیت » ، « قرض در یونان و مفاد آن » ، « کشور یک و نیم میلیون بیکار» توسط نادیا والوانی ، جانشین فعلی وزارت دارائی ، که در « آوی گی»  و  ایستگاه رادیوئی ( کوکینو)  و وبلاگ حزب ، « چپ یونان » منتشر شده اند ، نام برد. « گئیورگیاس داره ماس  » ، یکی از اعضای هیات امنای انستیتو می گوید که سیاستمداران سیرازا ، مارا در اداره امور خود مستقل گذاشته است .کار ما پیش بردن اندیشه هاست و آنان  بنا به اقتضا، از هر یک از آنها نکاتی را بر می گیرند».نیکوس پولانتزاس ، جامعه شناس مارکسیستی که در ۱۹۷۹ در سن ۴۳ سالگی  خودکشی کرد ، چهره تعیین کننده احیاء اندیشه چپ در یونان بوده است و همچنان لنگرگاه روشنفکری حزب بشمار میرود.عده کوچکی از رهبران فعلی سیرازا اورا می شناختند. «واسیلیس » ، پسر عموی پولانتزاس ، عکسی از اورا در شب سقوط حکومت کودتائی سرهنگ ها که در حال لبخند زدن بهمراه «کنستانتینوس سوکالاس»  ، نماینده« سیریزا» در پارلمان به من نشان داد که در میان انبوهی از زنان و بطری های شامپانی و بادکنک ها قرار گرفته بودند. `پارچه بزرگی  از سفف آویزان است که برروی آن نوشته اند: « تو مرجع مارکسیسم هستی!» و « یونان به تو درود می فرستد ای جامعه شناسی که پیشگوئی پیامبرگونه ای داشتی !». پولانتزاس که در پاریس تدریس می کرد ، شاهد سقوط حکومت سرهنگ ها بود.  پلیس «ایونودیس » ، دسته نظامی تحت فرمان «پاپادوولوس» را سرنگون کردند. او از نمونه های شیلی و پرتغال بر آشفته بود.در شیلی ، چپ ها نتوانسته بودند در ساختار حیاتی دولت ، یعنی ساختار نظامی نفوذ کنند. در پرتغال ، در سال ۱۹۷۴-۱۹۷۳بخشی از ساختارهای دولت ، نظیر وزارت کشاورزی را با فرآیند اشغال آنها  درهم شکستند و بخش هائی  از ساختارهای آنرا  که توانسته بودند تصرف کنند ، کاملا بی اثر ساختند.وظیفه چپ ، گرفتن دولت از طریق حمله مستقیم به شیوه لنینی و یا محاصره آن با جنبش توده ای ، آنگونه که گرامشی بر آن تاکید داشت ، نبود. بلکه لازم بود که استراتژی دوگانه ای بکار گرفته شود. نخست اینکه چپ باید وارد دولت شود. این امر مستلزم بازی با کارت انتخابات بود.وقتی چپ در داخل دولت قرار گرفت ، با از بین بردن شبکه های قدرت سرمایه داری ، ساختارهای دولت را دموکراتیزه کرد.پولانتزاس نوشت: « مبارزه همواره باید ازطریق جنبش های توده ای ، ارگان های دموکراتیکی که قارچ وار در اعماق روئیده اند و عروج مراکز خود گردان ، خودرا بیان کند».این جنبش ها در عین حال باید بدنبال جبهه سیاسی و نیز کنترل کننده آن عمل کند.حزب گرائی نباید بیان اراده توده ای را زیر بگیرد».

رهبران سیرازا نگران  از سیاسی کردن جنبش های  مدنی بودند ، زیرا نه فقط باین دلیل که پولانتزاس مخالف آن بود ، بلکه باین دلیل که آنها در می یافتند که سازمان های جامعه مدنی در یونان به آسانی می تواند توسط دستگاه دولت تصرف شود.شوق پیروزی که سیرازا را فراگرفته است ، گاهی آنرا شبیه یک جنبش خود جوش اعماق مینمایاند، ولی چنین نیست : سیرازا رهبری اعتصابات کارگری را برعهده نداشته است. نقش برجسته ای نیز در اقدامات اجتماعی ، که بدنبال فرویزی خدمات پایه ای عمومی بوجود آمدند،  نظیر آشپزخانه های سوپ برای مردم فقیر، شوراهای محلی و یا تهیه سرپناه برای بی خانمان ها ایفاء نکرده است.  وقتی که اعتراضات دانشجوئی و تظاهرات ضد فاشیستی در سال ۲۰۰۶ در آتن آغازگردید ، سیرازا  چیزی بیشتر از یک حمایت لفظی از آن انجام نداد. و در طول بحران ، حزب برغم ظرفیت سیاسی خود،سوار بر تجمعات ضد ریاضت اقتصادی نشد. یونانی ها فقط باین دلیل به سیرازا رای دادندکه در صف چپ ها ، رهبران سیرازا به فعالیت های جنبش های خیابانی ، مکملی را عرضه کرده بودند.

سیرازا بعنوان یک کانال ارتباطی عمل میکند. اٍلنا کیراماریگو که در رشته دکترای جامعه شناسی تحصیل می کند ، وقت آزاد خود رابه پناهگاه های مهاجرین اختصاص داده است. کنستانتانیا وِنیری ، که یک روزنامه نگار است ، برای مجمع همسایه ها ، ظرفهای غذا جمع آوری می کند. آناستازیا وِریتز اوغلو که پرستار نیمه وقت است ، بصورت نوبتی در یک کلینیک پزشکی کار می کند.عضویت در سیرازا آنها را بهم متصل می سازد. در واقع از نظر طرح ساختمانی خود ،  سیرازا یک حزب مرتبط کننده افراد با تشکل ها ست. برای پیوستن به آن باید ثابت کنید که به جنبشی تعهد دارید که از نظر تکنیکی، آن جنبش بخشی سیرازا شمرده نمی شود: فقط از شما خواسته می شود که برای چندین ماه در تجمعات همبستگی یا اقدامات توده ای مشارکت کنید.سیرزا این شبکه هارا از عملیات سیاسی خود جدا نگه می دارد. رهبران آن از « فعال کردن » در این مورد سخن می گویند و نه از « عضوگیری».سیرازا فقط ۳۵۰۰۰عضو دارد که در مقایسه با تعداد اعضای حزب «دموکراسی جدید» که از قدرت بیرون رفت ، بخش بسیار کوچکی را تشکیل می دهند. هویت تعلق به سیرازا نیز از  یک  ماهیت وابستگی سفت و سخت برخوردار نیست : کارت عضویت در آن وجود ندارد و با بسیاری از «اعضای » آن که من صحبت کرده ام ، هرگز بطور واقعی چیزی را امضاء نکرده اند. دشوار است که در آتن شاهد گردهم آئی سیرازا بود ، و کسی نمی داند آیا آنها جلسات منظمی برگزار می کنند یانه.

آلکسی سیپیراس ، دوستان اندکی در بین نخبگان سرمایه داری دارد و و دسترسی او به صندوق های پولی که به «پاسوک»امکان می داد که برای هر بخشی از جامعه یونان بذل و بخششی بکند ، بسیار محدود است. سیرازا چیزی برای بخشیدن ندارد.در مقابل ، سیرزا برای خود حمایت می آفریند ، چیزی  که «لوچیو ماگری»  حزب کمونیست  ایتالیا را بخاطر ناتوانی آن مورد سرزنش قرار می دهد که همواره یک «حزب  روشنائی»  بوده است و جامعه را تفسیر می کند بجای آنکه آنرا تغییر دهد.« گیروگوس گوگوس » بعنوان رهبر اتحادیه باراندازان پیروس در دوره پاسوک می گوید که اگر شما دبیر اول این اتحادیه می شدید ، برای این شغل خود باید ممنون حکومت می بودید. ولی «،سیرزا ازما می خواهد که ما به انتقادات خود ادامه دهیم» .در سال ۲۰۱۱ در ته سالونیک دولت تلاش کرد که سرویس  آب شهر را خصوصی بکند . بیش از پنجاه هزار گروه های شهروندی بسیج شدند تا در برابر چنین اقدامی مقاومت بعمل آورند.آنها به تظاهرات پراکنده ای دست زدند و ساختمان های دولتی را اشغال کردند. سیپیراس از آن خبردار شد و این گروه ها را تشویق به تشکیل بیشتر این تظاهرات کرد و در درون دولت  از آن پشتیبانی کرد و او رو به اعضای  پارلمان گفت :« آب کالا نیست .ما همان ۹۹درصد هستیم و برای نجات آن باید رفراندوم برگزار کرد». در نتیجه ماه مه سال گذشته رفراندومی برگزار گردید و مردم «ته سالونیک» رای به توقف خصوصی کردن سرویس آب شهر دادند.«کریتون آرسنیس» عضو بر جسته پاسوک ، بلا فاصله بعد ازآن ، به سیرازا پیوست. هیاتی از اعضای پارلمانی سیرزا به دوبلین سفر کردند تا به ایرلندی ها در مورد نحوه براه انداختن مبارزات مشابهی راهنمائی کنند.

بسیاری از کسانی که با همدلی ناظر چپ ِیونان هستند ، می گویند که سیرازا در موقعیتی نیست که بتواند دستگاه دولتی را اصلاح کند. آنها به رابطه نامطمئنی بین ارتش، پلیس، سیستم دادگستری  و اولیگارک ها در داخل و خارج اشاره می کنند.«یانیس وریوفاکیس » وزیر امور مالی یونان ، اینها را « نیروهای تاریک» می نامد. این اعماق دولت است که در دوره جنگ داخلی بعنوان ابزاری  برای ازبین بردن کمونیسم  شکل گرفته است. پدر و مادران بسیاری از وزیران سیرازا ،سالها  قربانیان این جریان های دست راستی بوده اند. پدر وریوفاکیس ، در اردوگاه سیاسی کار اجباری «ماکروسیوس» در ساحل آفریقا زندانی بوده است.اعضای سیرازا علیه خودکامگی در دوره حکومت سرهنگ ها و باز گرداندن کشور به وضع قبلی جنگیده بودند.«نادیا والوانی» وقتی که هنوز دانشجو بود ، توسط پلیس حکومت کودتائی سرهنگ ها مورد شکنجه قرار گرفته بود. این لایه دست راستی حتی بعد از سفوط سرهنگ ها و در دوره باصطلاح دهه های رفاه دموکراتیک  ، همچنان قابل مشاهده بودند.چشم گیر ترین نمود این لایه دست راستی را می توان در حزب  « طلوع طلائی» دید که بخاطر باز گذاشتن دست آنها توسط وزیر دادگستری ، در کمال مصونیت توانست رشد کند. این حزب در کلیسا و درون پلیس ، طرفداران زیادی دارد. دو ژنرال بازنشسته نیز با بلیط  همین حزب « طلوع طلائی » در پارلمان اروپا نشسته اند.

در رابطه با کلیسا ، سیپیراس در ملاء عام خودرا همراه با اسقف «ایرونویموس» ظاهر ساخت تا به یونانیان نشان دهد که قصد بی اعتبار ساختن اورتدوکسی را ندارد. در رابطه با ارتش ، او با چند ژنرال بازنشسته ، رابطه محترمانه ای برقرار ساخته است. ماه گذشته در ستاد وزارت دفاع من با « نیکوس توسکاس» ، یکی از فرماندهان ناتو، ملاقاتی داشتم که یونانی ها اورا «ژنرال سرخ» می نامند. سیپیراس در سال ۲۰۱۲ با وی گفتگوئی داشته است. هر دو توافق داشتند که در مورد تجاوزات مکرر ترکیه به حریم فضائی یونان باید کاری انجام داد. اکنون «توسکاس» به معاونت وزارت دفاع منصوب گردیده است. برغم سابقه هشت کودتای نظامی در یونان ، ارتش یونان در حال حاضر ، تهدیدی علیه سیریزا بشمار نمی رود.آخرین شایعه کودتا در سال ۲۰۱۱ درمورد ژنرال ناسیونالیست « فرانگولیس فرانگوس» ، سرفرمانده ارتش بود. اخیراّ من با او در کافه ای در پائین آکروپولیس  دیداری داشتم. فرانگوس گفت : « چندین دهه است که ما با سیاستمداران مساله جدی نداشته ایم.آنها بما احترام می گذارند و ما هم احترام آنها را نگه می داریم». 

پلیس بیشتر از همه ممکن است که برای سیرازا دردسر بیافریند.در سال ۲۰۱۰ اقدامات ریاضت اقتصادی بمورد اجرا گذاشته شد ، نیروی پلیس ویژه ای نیز در داخل آن تحت عنوان «دیاس» بوجود آمد. پلیس دیاس ، با موتور های دو سر نشین در آتن فضای رعب و وحشت درست میکرد. « آنتونیس زاکاریادوکیس» معاون ریاست اتحادیه پلیس به من گفت :« ما خواسته ایم که دولت نباید منحصرا از افراد بی سواد بیست ساله ها در داخل دیاس استفاده بکند. ولی سیاستمداران می خواستند که برنامه ریاضت اقتصادی توسط همین لایه بی مقدار جامعه که شبیه یک گروه بیگانه اند،  ضمانت اجرائی پیدا کند». دهها هزار آدم های شبیه اینها هستند که در پنج سال گذشته ، سرکوب دولتی را پیش برده اند. آنها خود بخوبی می دانند که مورد تنفر اکثریت مردم هستند.

پلیس ،سیرازا را در مخمصه ویژه ای قرار داده است. حزب باید پایبند قول خود باشد که چنین احساسی را بوجود نیاورد که دولت در جنگ با مردم است. در عین حال ، کاهش قدرت پلیس ممکن است که به حس عدم امنیت دامن بزند. اجرای سیاست های حزب درمورد مهاجرت ، با بی نظمی و آشفتگی پیش برده می شود.مراکز پناهندگی را تعطیل کرده اند، ولی تصمیم سیرازا برای آزاد گذاشتن آنان در میدان «اومونیا» در آتن می تواند مردم را به آغوش دست راستی ها بیندازد. مساله دیگر ، موضوع افزایش  حقوق کارمندان دولتی است. این امر وابسته صندوق اضطراری  برای یونان است که خود آن مشروط به حفظ برنامه ریاضت اقتصادی است که سیرازا متعهد به مقاومت دربرابر آنست. اگر به یونان وام برای پرداخت کارمندان داده نشود ، آیا پلیس خودرا با پوپولیست های ضد سیرازا همسو نخواهد کرد؟  « دموکراسی جدید» با قول افزایش حقوق در صورت بهبود وضع اقتصادی ، پلیس را آرام کرده است.  ولی سیرازا چنین تظاهر به چنین وعده ای نکرده است. برغم تلاش برای تصفیه پلیس از کسانی که خال کوبی « سواستیکا» یا علائق آشکار فاشیستی دارند ، نیمی از اعضای آن به « طلوع طلائی » رای می دهند. صدها نفر دربین آنها گرایشات فاشیستی دارند.معاون ریاست اتحادیه پلیس بمن می گوید: « من در آکادمی پلیس به این آدم ها درس داده ام .خیلی آسان است که بگویم ازچه قماشی هستند». او طرح هائی برای تضعیف رابطه پلیس با «طلوع طلائی »  از طریق آموزش دادن پلیس در دانشگاه ها در کنار دانشجویان را دارد . ولی اینگونه اصلاحات زمان بر هستند . ولی سیرازا با تنگی زمان روبروست. در چند ماه آینده محاکمه « طلوع طلائی » آغاز خواهد شد . ترس این وجود دارد که رهبران آن خود را قربانی سیستم ناعادلانه قضائی وانمود کرده و با تبرئه خود  بعنوان قهرمان از زندان آزاد شوند. در ماه ژوئن ، تمدید چهار ماهه قرضه ها به یونان از طرف اتحادیه اروپا  به پایان خواهد رسید.آشتی ناپذیری آلمان در نخستین دور مذاکرات ، سیرازا را با انتخاب بین پشت گرداندن صد و هشتاد درجه ای به قول ضدیت با ریاضت اقتصادی و یا پیشنهاد یک رفراندوم برای خروج یونان از اتحادیه اروپا مواجه خواهد ساخت.در گزینه اول ، هرگونه امید حمایت توده ای را از دست خواهد داد. در گزینه دوم ، چتر حمایت و تضمین دموکراتیک از طرف اتحادیه اروپا در مورد یونان را از دست خواهد داد.

من آتن را اندکی پیش از انتخابات ترک کرده بودم، یک ماه بعد به آنجا بازگشتم. شهر کمی متفاوت تر از قبل بود.مهاجرین بیشتری در وسط خیابان ها، بویژه در محل هائی مثل «متس»  پرسه می زدند که قبلا بندرت در اینگونه جاها  دیده می شدند. قیافه های آنها هنوز مفلوک بنظر می رسید و بسیاری از آنها یونان را نه خانه خود بلکه یک توقفگاه سر راه تلقی می کردند. مردم «کولوناکی» از شکمبارگی آنان شکوه داشتند. ولی در مجموع ، بقول آتنی ها ، مردم حال وروز گذشته خودرا را پیدا کرده بودند.سیرازا گام هائی کوچک ولی اساسی به جلو بر داشته است. درهای آهنی بیرون درهای ورودی پارلمان برداشته شده است.مردم هنوز از حکومت شکوه دارند، لیکن نه آنگونه که در مورد «آنتونیس ساماراس» داشتند. حضور پلیس کاهش یافته است .در خیابان «اِرمو» نزدیک ورودی میدان « سینتاگما» ، آنها مسلحانه و بصورت گروهی ول می گشتند. آنها دست کم در حال حاضر ناپدید شده اند.

 
منتشر شده در ۲۰ مارس تحت عنوان «خاطره» در:

LRV


No comments: