Jul 19, 2013

خشک شدن دریاچه ارومیه و مرگ زیست‌محیطی آن را دریابیم

احد وکیلی - ونکوور

اگر امروز دیداری از دریاچه ارومیه داشته باشید فروغ چشمه حیات ایران در سکوت و غربت غمناکی دارد دیده بر ‏جهان فرو می‌بندد. دریاچه زیبای "چی چست" در آبی زلال خود مرگ خاموشی را به انتظار نشسته است و چون مادر ‏دلسوزی در حال اغماء از بی توجهی فرزندان آزمند خود تاب حیات از دست داده وغم فردای کودکان ایران آینده را ‏درنهان سینه با خود دارد به گور می برد.‏

آیا به راستی باید باور کرد که دریاچه ارومیه دارد نفس‌های آخر را می کشد؟ بر ماست که لحظه‌ای به خود آئیم و حداقل ‏در شناخت این مادر مهربان تلاشی بکنیم و برای بقای او تقلائی نجات بخش انجام دهیم.‏


شناسنامه دریاچه ‏

دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر آسیای غربی است. قدمت و پیدایش آن به دوران دوم زمین شناسی باز می گردد. گودالی ‏است که بر اثر چین خوردگی زمین در شمال غربی فلات ایران به وجود آمده است. عمر دریاچه را حدود 35 تا 40 ‏هزار سال تخمین می زنند.‏

سومریان آن را "اور" و آشوریان آن را "ریما" می‌نامیدند و در کتاب اوستا به نام "چی چست" از آن یاد شده است.‏

این دریاچه یکی از مهم‌ترین و ارزشمندترین زیست‌بوم‌های آبی ایران و بزرگترین دریاچه داخلی کشور و دومین دریاچه ‏شور جهان می‌باشد.عمده آب این دریاچه از 14 رودخانه فصلی و دائمی که از سلسله کوه‌های زاگرس جاری می‌شوند ‏تامین می‌شود.‏

‏ به دلیل داشتن ارزش‌های اکولوژیک منحصر به فرد در سال 1346 بر اساس مصوبه شماره 1 شورای عالی حفاظت ‏از محیط زیست کشور به عنوان منطقه حفاظت شده، و بر اساس مصوبه شماره 63 همان شورا در سال 1354 به ‏عنوان پارک ملی از منابع مهم طبیعی کشور می‌باشد. همچنین در همان سال 1354 به عنوان یکی از تالاب‌های مهم بین ‏المللی در کنوانسیون رامسر ثبت و از طرف سازمان جهانی یونسکو از مهم‌ترین مناطق حیات طبیعی به حساب آمده و ‏به عنوان محل زندگی پرندگان کمیاب انتخاب و شناخته شده است. ‏

به عنوان بزرگترین پهنه آبی در شمال غرب ایران در تلطیف آب و هوا، تامین رطوبت لازم برای رشد گیاهان، و ایجاد ‏تعادل و گردش آب‌های زیر زمینی در منطقه‌ای بسیار وسیع نقش حیاتی دارد. ‏

‏ سطح دریاچه در پایین‌ترین نقطه 1225 متر و در بلندترین نقطه آن 1600 متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. طول ‏دریاچه 135 تا 140 کیلومتر می‌باشد و عرض آن در پهن ترین قسمت 58 کیلومتر و در کمترین عرض در قسمت شمال ‏غربی 15 کیلومتر است. ‏

حجم آب دریاچه بالغ بر31 ملیارد متر مکعب تخمین زده می‌شود که در مساحتی به وسعت 5822 کیلومترمربع محصور ‏می‌باشد. میانگین عمق دریاچه 16 متر است که با سرعت در حال کاسته شدن ازسطح آن رو به خشکی می‌رود. حجم ‏نمک و املاح محلول درآب دریاچه و با محاسبه رسوب بجا مانده املاح نمکی درکاسه سطح کف آن به حدود تقریبی ‏‏10 میلیارد متر مکعب یکی از بزرگترین معادن املاح جهان به شمار می‌آید.‏

حیات موجودات زنده، در محدوده اکولوژیکی دریاچه تا کنون بیش از 665 گونه گیاهی، 27 گونه پستان دار، 212 نوع ‏پرنده، 41 گونه خزنده، 7 نوع از دوزیستیان، 26 نوع ماهی، شناسایی شده است که با بحران زیستی رو به انقراض می ‏روند. چرخه حیات ازطریق دو نوع اکوسیستم آبی و خشکی امکان ومحیط زیست مناسبی را فراهم کرده است. وجود ‏‏102 جزیره کوچک و بزرگ از امکانات ویژه اکوسیستم خشکی دریاچه به حساب می آید که در احاطه اکوسیستم آبی ‏دریاچه شامل آب شور دریاچه و باتلاق‌ها و حاشیه‌ها عمل می‌کند. ‏

جزیره کبودان با وسعت 3175 هکتار با داشتن یک چشمه آب شیرین پالایش شده طبیعی تدارک آب آشامیدنی برای 800 ‏راس قوچ و میش وحشی را، که ساکنین آن جا هستند فراهم می‌کند. این ویژگی را در جزیره کبودان از زیبایی‌های ‏شگفت انگیز محیط زیست و طبیعت می‌توان برشمرد.‏

جزیره مهم دیگری "اشک" می‌باشد که با وسعت 2115 هکتار با داشتن چشمه آب شیرین محل زیست 200 راس گوزن ‏زرد ایرانی است که از نادرترین گوزن‌های زیبای جهان به شمار می‌آیند. این جزیره زیبا بستر بسیار مناسبی برای ‏پذیرایی از پرندگان مهاجر و فلامینگو محسوب می‌شود که به دور از دسترس پستانداران وحشی آغوش خود را برای ‏دوران تخم گذاری وحفاظت به طور طبیعی به روی آن‌ها گشوده است. ‏

در داخل آب شور دریاچه نوعی میگوی منحصر به فرد زیست می‌کند که " آرتمیا" نامیده می شود و با 12 گونه متفاوت ‏از جلبک‌ها که در کناره‌ها می‌رویند از منابع غذایی عمده پرندگان محسوب می‌شود. با شناسائی "آرتمیا" در سال ‏‏1899و به علت استثائی بودن آن در جهان آن را "ارومیانا " نامگذاری کرده‌اند. کشف این میگوی بسیار مرغوب منجر ‏به دست اندازی انسان و صید بی رویه آن، شرایط انقراض این گونه منحصر به فرد را به دنبال داشت. بهره‌برداری از ‏‏"آرتمیا" و خواص آن در صنایع غذایی، داروسازی، پزشکی، و حتی در رشته‌های دیگر صنعتی مانند نساجی و تصفیه ‏مواد نفتی و هسته‌ای در انهدام این منبع طبیعی موثر بوده است. در حال حاضر ادامه زندگی این موجود حیاتی ارزشمند ‏از شرایط دشوار به شرایط غیرممکن رسیده است. طبق گزارش رسانه‌های مدافع محیط زیست حجم صید این میگو بالغ ‏بر 400 هزار تن در مدت بسیار کوتاه دهه هفتاد از عوامل دخالت انسان در تخریب محیط زیست به شمار می‌آید. درآمد ‏حاصل از فروش این میگو را تا سال 1377 معادل 10 میلیارد دلار تخمین می‌زنند. بهره برداری بی رویه و خسارت ‏حاصل از آزمندی دشمنان سودپرست محیط زیست البته غیر قابل جبران و محاسبه بوده و می‌تواند زندگی میلیون‌ها ‏انسان را در نسل‌های متوالی تباه و ویران سازد. ‏

دریاچه را دریابیم

با آشکار شدن علائم بحران در حیاط دریاچه ارومیه و سرعت گرفتن کاهش سطح آب دریاچه و کم شدن دائمی از عمق ‏آن و تاثیراتی که خشک شدن دریاچه می‌تواند بر منطقه و زندگی مردم ساکن داشته باشد، مردم ایران و به خصوص ‏ملت‌های ساکن آذربایجان علیرغم بی‌توجهی دولت جمهوری اسلامی‌تا حد عناد ورزی و دشمنی با منافع مردم ، خود به ‏فکر چاره اندیشی افتاده و در ادامه اعتراض‌ها و اقدامات هشداردهنده به حکومت به علل خشک شدن دریاچه به عنوان ‏یک فاجعه بزرگ زیست محیطی توجه پیدا کرده‌اند. در کنار این مطالبه ملی گسترده، کارشناسان محیط زیست و فعالین ‏مدافع محیط زیست هم به تلاش‌های خود درجهت روشنگری و آگاهی بخشی و جلوگیری از بروز این فاجعه ملی شدت ‏بخشیده‌اند. کارشناسان محیط زیست علل و عوامل خشک شدن دریاچه را به اقدامات امتناع شده و یا صورت گرفته ‏را، که موجب تخریب محیط زیست دریاچه شده، به دلایل زیر مربوط می‌دانند:‏


الف- سد سازی‌های بی رویه و جلوگیری از تامین آب مورد نیاز دریاچه

ب - ساختن پل و جاده میان‌گذر در عرض دریاچه و تقسیم دریاچه به دو قسمت مجزا

ج - مدیریت نادرست کشاورزی در بهره‌وری از آب سدها و حفر چاه‌های عمیق بی رویه

د - آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پساب‌ها و آلاینده‌های صنعتی و شهری ‏

ر- عدم تامین بودجه‌های مراقبت از محیط زیست دریاچه، علیرغم داشتن درآمدهای کلان از بهره برداری مواد کانی و ‏صید میگو ‏

دریاچه ارومیه را می‌توان یکی از قربانیان اصلی سدسازی‌های بی رویه در دوران سازندگی به شمار آورد. رویای ‏ذهنی حاکمان کشور برای توسعه صنعتی و کشاورزی آزمندان و وابستگان حکومت را بر آن داشت که دانسته و یا ‏ندانسته رگ‌ها و شریان‌های حیاتی دریاچه را قطع کنند. و با بستن سدها به روی رودخانه‌ها و آبریز‌های طبیعی که به ‏دریاچه می‌ریختند عمر دریاچه را کوتاه کرده و آن را از منشاء حیات محروم سازند. ‏

احداث 88 سد بزرگ و کوچک بر روی 14 رودخانه فصلی و دائمی‌ در طول کمتر از دو دهه را می‌توان از مهم ترین ‏عوامل تهدید کننده حیات دریاچه برشمرد. سهم آب ورودی به دریاچه از رودخانه‌های آذربایجان غربی 85 % و از ‏رودخانه‌های آذربایجان شرقی 15% بوده است که اکنون پشت سدها به عنوان ذخایر آبی برای کشاورزی و دیگر ‏مصارف شهری و روستایی متوقف شده و دریاچه از آن محروم شده است. چنانچه با مدیریت کارآمد 25% آب ذخیره ‏پشت سدها به طرف دریاچه آزاد شود. دریاچه دوباره جان تازه گرفته و به حیات سودمند خود ادامه خواهد داد.‏

اهمیت این شریان‌های حیاتی دریاچه زمانی دو چندان می‌شود که از خبر نهادهای مرتبط با تغییرات آب و هوایی کشور و ‏میزان نزولات و بارندگی‌های طبیعی با خبر شویم. متوسط بارندگی حاشیه‌ای دریاچه ارومیه در 25 سال اخیر از 400 ‏میلی لیتر در سال به 300 میلی لیتر کاهش داشته است که در چند سال اخیر حتی تا 250 میلی متر سقوط کرده است. این ‏چرخه مرگبار با گذر از خط بحران حیاتی با سرعت شتابنده‌ای به سمت خشک شدن تصاعدی دریاچه پیش می‌رود. ‏زیست پر آب و سالم دریاچه خود باعث فراوانی بارش‌ها و تلطیف محیط زیست منطقه وسیعی می‌شود‌. وجود پوشش ‏گیاهی منطقه از گریز بخار آب از آسمان منطقه پیشگیری می‌کند و موجب کاهش دما و فراوانی نزولات و بارش‌های ‏مجدد می‌شود. بحران گریز ابرها از آسمان منطقه و پراکندگی آن‌ها نیز موجب بالا رفتن دما و سریع‌تر شدن فرایند ‏خشکسالی و کم‌آبی می‌شود و این چرخه مرگبار هر دم پر شتاب‌تر ادامه می‌یابد. ‏

ساختن پل و جاده میان گذر و تقسیم دریاچه به دو قسمت را از غیرعقلانی‌ترین پروژه‌های عمرانی دولت می‌توان به ‏حساب آورد که یکی از عوامل مهم تخریب محیط زیست دریاچه می‌باشد. ‏

ایده برقراری ارتباط میان ارومیه و تبریز از روی دریاچه نخستین بار در سال 1324 از طرف آزمندان و حاکمان به ‏عنوان طرح توسعه مطرح شد اما هیچ اقدام عملی برای اجرای آن صورت نگرفت. بعد از وقوع انقلاب و شتابزدگی ‏مسئولین تازه به قدرت رسیده، بدون کارشناسی و تحقیق جامع به دستور موسی کلانتری مدیرکل راه و ترابری استان ‏آذربایجان غربی در سال 1358 احداث پل و جاده میان‌گذر صورت اجرایی به خود گرفت. عملیات خاکریزی در عرض ‏دریاچه آغاز و از سمت ارومیه 11 کیلومتر و از سمت تبریز 3 کیلومتر سنگ‌های ارزشمند و گرانب‌های معادن سنگ ‏کوه "زمبیل" را با عرض 7 متر و با ارتفاع 20 متر به درون دریاچه ریختندو با رویای توسعه سریع و به گمان صرفه ‏جویی اقتصادی دریاچه را به دونیم تقسیم کردند. یادآوری این نکته ضروری است که در همان زمان پیشنهاد یک شرکت ‏ژاپنی برای خرید سنگهای کوه "زمبیل" و احداث یک پل پیشرفته به ازای قیمت سنگها نادیده گرفته شد. ‏

تقسیم دریاچه به دو قسمت باعث به‌هم خوردن اکوسیستم دریاچه و کاهش گردش آب درونی دریاچه شده است. ساکن ‏شدن آب در دو طرف دیواره جاده میان‌گذر سرعت تبخیر آب را افزایش داده و با بالا رفتن ضریب نمک محلول در آب، ‏مبادله تنظیم اکسیژن محدود تر شده، افزایش دمای محیط را تصاعدی می‌کند و دریاچه را به سرنوشت مردابی در آفتاب ‏مبتلا کرده و خشک شدن دریاچه را تسریع می‌کند. عناد ورزی و بی‌توجهی مسئولین و پیمان‌کاران به توصیه‌های ‏کارشناسان محیط زیست در هنگام احداث پل و جاده میان گذر تعجب آور وغیر قابل باور است. سوء استفاده از ‏باورهای مذهبی مردم و مقدس جلوه دادن طرح تخریب با برگزاری نماز جمعه در محل به زعامت "ملا حسنی" امام ‏جمعه ارومیه هنگام عملیات سنگریزی با ریختن سنگ توسط نمازگزاران داخل دریاچه نمونه آشکاری از جهالت و ‏آزمندی دست اندر کاران را نشان می‌دهد.‏

در مخالفت با اجرای طرح، دکتر اسماعیل کهرم استاد محیط زیست دانشگاه تهران می‌گوید: بارها و بارها با دلایل علمی ‏‏‌به دولتمردان وقت و مجریان اعلام کردم که شما با ساختن این پل مسئولیت مرگ دریاچه را به عهده می‌گیرید ولی ‏متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت.‏

مدیریت نادرست کشاورزی در بهره وری از آب سدها و حفر چاه‌های عمیق بی رویه

توسعه کشاورزی و صنعتی کردن شیوه تولید کشاورزی در ایران همواره از معضلات بسیار مهم کشور بوده است. ‏منطقه آذربایجان یکی ازمناطق پر جمعیت و از مهمترین و حاصل خیزترین مناطق ایران به شمار می‌آید که با مردمانی ‏سخت‌کوش همواره سهم بسیار بالائی از محصولات و تولیدات کشاورزی را به عهده داشته است. مدیریت و ‏برنامه‌ریزی علمی ‌در صنعتی کردن کشور بدون توجه به ویژگی‌ها و امتیازاتی که چه به لحاظ ویژگی‌های مردم‌شناسی، ‏ساکنین آذربایجان از آن برخوردارند و چه به لحاظ اهمیت سوق الجیشی و اقلیم جغرافیائی، امکان پذیر نیست. متاسفانه ‏دولت‌های مرکزی همواره از درک اهمیت این مناطق عاجز بوده و هیچگاه نتوانسته‌اند با اتخاذ یک سیاست جامع علمی ‏‏‌و لحاظ کردن حقوق برابر ملت‌های ساکن ایران اقدام به برنامه ریزی کنند. به دنبال درماندگی و بی خردی، با تکیه به ‏تصمیمات سرکوبگرانه و استفاده از طرح‌های بی بنیاد غیر علمی ‌و موقت با ملل و اقوام برخورد کرده‌اند. طی 30 سال ‏گذشته تقاضای موجود برای مصرف محصولات کشاورزی در سطح ایران و وجود بستر‌های بسیار مناسب اقتصادی ‏در آذربایجان برای رفع این نیازها موجب شد که آهنگ رشد تولید کشاورزی در آذربایجان با شتاب بیشتری در دستور ‏کار قرار گیرد و در فقدان سیاستگذاری از طرف یک دولت ملی و مردمی ‌این آهنگ رشد ناموزون پیش رفت و تخریب ‏محیط زیست منجمله خشک شدن و یا به عبارتی خشک کردن دریاچه ارومیه را به مردم سراسر ایران و به خصوص ‏ساکنین اطراف دریاچه تحمیل کرد.‏

در ادامه مدیریت ناکارآمد و بی برنامه دو معضل اساسی در منطقه بروز کرده است: افزایش بی رویه جمعیت منطقه، و ‏مصرف منابع طبیعی خارج از توان منطقه. اگرچه تولیدات کشاورزی در آذربایجان طی بیست سال گذشته سه برابر ‏شده است ولی برای افزایش این تولید، بدون استفاده از شیوه‌های مکانیزه علمی‌ و صنعتی در تولید کشاورزی ده‌ها بار ‏بیشتر از حد ظرفیت از منابع طبیعی منطقه بار کشیده شده است. در کنار احداث 88 سد غیر ضرور بر روی 14 ‏رودخانه موجود منطقه هزاران چاه عمیق زده شده است که بخش مهمی ‌از آب موجود در منطقه را که باییستی در کاسه ‏دریاچه ارومیه ذخیره باشد. بی‌قاعده به مصرف تولید کشاورزی خرده دهقانی می‌رساند. جالب توجه است که اکنون بر ‏اثر سوء مدیریت و هرج و مرج موجود زمین‌های کشاورزی در منطقه روی به خشکسالی گذارده و با آهنگ تصاعدی ‏مهاجرت روستائیان رو به افزایش است. بدیهی است که آب موجود در منطقه که هزاران سال دریاچه را سالم نگه داشته ‏است اگر مهندسی شود و متناسب با نیاز دریاچه و منطقه از آن به طور علمی‌ و مکانیزه استفاده شود حیات دوباره ‏دریاچه قابل بازیافت می‌باشد.‏

آلوده کردن دریاچه با جاری کردن پساب‌ها وآلاینده‌های صنعتی و شهری

گسترش شهرسازی و کارخانه‌های صنعتی در حاشیه دریاچه و هدایت پساب‌ها و ریختن فاضلاب‌های شهری به دریاچه ‏عامل مهم دیگری است که جان دریاچه را در چنگال چرکین خود می‌فشارد. روزانه دو هزار و پانصد تن پساب شهری ‏و صنعتی در دل دریاچه تخلیه می‌شود. حجم پساب آلوده به مواد شیمایی که از کارخانه‌های چرم سازی و کارگاه‌های ‏صنعتی شهر مراغه به دریاچه ریخته می‌شود بالغ بر 20 متر مکعب در هر ثانیه است. مقادیری از سیانور از کارخانه ‏طلای تکاب، فاضلاب‌های واحد‌های مسکونی پایگاه هوایی تبریز، پساب کشتارگاه تبریز، و امثال این‌ها آلاینده‌های ‏خطرناکی هستند که از طریق زرینه رود و تلخ رود به دریاچه نشت می‌کنند. مرداب مرگ‌آفرین حاصل از تجمع این ‏آلاینده ها در بستر دریاچه نه تنها حیات موجودات زنده در آب‌ها و خشکی‌ها و جزایر دریاچه را نابود می‌کند بلکه با به ‏گردش درآمدن در چرخه تبخیرات موجب نزولات و باران‌های سمی‌شده و منطقه بسیار وسیعی را که شامل مزارع ‏کشاورزی می‌شود نیز آلوده می‌کند و عامل بروز بیماری‌های ناشناخته بیشتری می‌شود.‏

سوء مدیریت وعدم تامین بودجه‌های مراقبت از محیط زیست دریاچه

دریاچه ارومیه همچون موجودی زنده نیاز به مراقبت دائمی‌دارد. بدیهی است که مسئولیت مستقیم مراقبت و نگهداری و ‏بازسازی و احیای سلامت دریاچه به عهده دولت و حکومت به عنوان نماینده ملت می‌باشد. رژیم ولایت فقیه و دولت‌های ‏ناکارآمد بر گمارده آن نه تنها خود را نماینده و پاسخگوی مردم نمی‌دانند بلکه به عنوان صاحب اختیار خدادادی و الهی ‏همواره مردم را به سهل انگاری و ناشکر بودن مورد عتاب و خطاب و سرزنش و نکوهش قرار می‌دهند. متعاقب ‏باورمندی حاکمان ایران به شان و مقام بالانشینی، شیوه حکومت و مراقبت آن‌ها از حقوق مردم و ملت‌ها براساس ‏سرکوب تنظیم می‌شود. پایمال شدن حقوق مردم و تباه شدن ثروت‌های ملی آن‌ها زندگی را بر آن‌ها دشوار کرده و آن‌ها ‏را به اعتراض دائمی‌می‌کشاند. دولت و حکومت با دادن وعده‌های توخالی و دروغین و باد کردن رویاهای عوام‌فریبانه از ‏خشم مردم خود را در امان نگه می‌دارد.‏

با آشکار شدن علائم خشکسالی و تغییراتی که در محیط زیست دریاچه نمایان شد. مردم آذربایجان تصویر روشن تری ‏از فاجعه در حال وقوع پیدا کردند. خشکسالی دریاچه، یعنی کویر شدن آذربایجان و به گردش درآمدن میلیون‌ها تن نمک ‏در هوا و بادهای خشکی که هر گیاهی را از ریشه می‌سوزاند و مهاجرت حداقل 13 میلیون نفر از اهالی را اجباری ‏می‌کند. آگاهی از آینده‌ای چنین هولناک مردم را به تکاپو و تلاش و اعتراض واداشته است. تظاهرات گسترده ‏شهریورماه که در سال 1390 در ارومیه و تبریز به وقوع پیوست. احیای سلامت دریاچه را به یک خواست ملی تبدیل ‏کرده است و اراده مردم برای مبارزه با خیانت دولت‌مردان و مسئولین جدی‌تر شده و همچنان ادامه دارد. پی آمد این ‏مبارزات سرکوب شدید مردم توسط نیروهای نظامی ‌و امنیتی و بازداشت بیش از 300 نفر از فعالین مدنی را به دنبال ‏داشت که با اجرای حکم شلاق در ملاء عام و جریمه نقدی برای معترضین اعمال شد. احکام صادره در دی ماه 1390 ‏شیوه برخورد حکومت را با امر مدیریت و مراقبت از دریاچه و محیط زیست نشان می‌دهد.‏

‏26 سال زندان برای 55 شهروند تبریز و 23 سال حبس برای 11 نفر فعال مدنی سرشناس در آذربایجان.‏

آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشور در بازدیدها و سفرهای استانی وعده 2600 میلیارد تومان تامین اعتبار برای ‏احیای سلامت دریاچه را داده است که معترضین را ساکت کند.‏

وزارت نیرو طرح انتقال آب از رود ارس و دریای خزر را به عنوان پروژه‌های اجرایی در دستور مطالعه گذاشته است. ‏عوام فریبانه بودن این وعده‌های توخالی و غیر عملی آن‌جا برملا می‌شود که بدانیم دریاچه ارومیه در ارتفاع هزار متر ‏بالاتر از رود ارس قرار دارد.‏

مدیر عامل آب منطقه‌ای آذربایجان شرقی هم طرح بارور سازی ابرهای آسمان آذربایجان را به عنوان راه نجات دریاچه ‏پیشنهاد کرده و به دنبال تامین بودجه می‌باشد.‏

امام‌های جماعت در شهرهای آذربایجان هم با توطئه دانستن اعتراضات و تظاهرات به نمازگزاران گفته‌اند که اصلا آب ‏شور دریاچه به چه درد مردم آذربایجان می‌خورد؟

نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌هم به دنبال این بیانات رسیدگی به طرح دو فوریتی "جلوگیری از خشک شدن دریاچه ‏ارومیه" را غیر کارشناسی تشخیص داده و هزینه گذاری در این مسیر را نادرست دانسته و رسیدگی به چنین طرحی را ‏با شتابزدگی ضروری نشمرده‌اند و از تصویب آن جلوگیری کرده‌اند.‏

رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی اعتراض به وضعیت خشک شدن دریاچه را مغایر با احکام الهی دانسته و ‏معترضان را به اعتراض بر علیه خدا و قرآن متهم کرده است.‏

با توجه به دشواری‌ها و مشکلات موجود، چشم‌انداز آینده "چی چست" چه خواهد بود؟ آیا دریاچه ارومیه این مادر ‏دلسوز آذربایجان و چشم چراغ امید ایران خاموش خواهد شد و نسل‌های آینده را سوگوار مرگ خویش خواهد کرد؟ با ‏امید به این که تلاش خستگی‌ناپذیر مردم مؤثر واقع شده و از فاجعه در حال وقوع پیش گیری کند. آگاهی مردم ایران ‏تنها پرتو امیدی است که از آن ناامید نباید شد.‏

منابع:‏

مجله اذربایجان ، ویزه نامه "خشک شدن دریاچه ارومیه"‏
رسانه ها، آرشیو روزنامه شرق، آرشیو روزنامه اعتماد

No comments: